گروه فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»؛ استاد قاسمیان از اساتید به نام و خاکی حوزه، چند سالی با حوزه ی علمیه مشکات به دنبال اجرای فرامین مقام معظم رهبری در ایجاد تغییر و تحول بزرگ هستند.لذا خالی از لطف نبود که در بذر محرم امسال سری هم به مجلس ایشان در دانشگاه علم وصنعت بزنیم.متن زیر سخنرانی کامل ایشان در شب دوم محرم می باشد.
در حدیث عنوان بصری فرازهایی اخلاقی مستند وجود دارد که ائمه آن را تایید کرده اند و آدم روش می شود که بگوید. عرض شد که عنوان بصری مرد 94 ساله ای بود که به فکر تهذیب نفس می افتد و می آید خدمت امام صادق. مدتی پیش مالک ابن انس رفت و آمد می کرده پس از آن می آید خدمت امام صادق. البته رفت و آمد او داستانی دارد، عنوان می رود و می آید و امام تحویلش نمی گیرد چون که به امام می گوید: از شما و ما لک می خواهم استفاده کنم به این معنا که می خواهم از شما هم استفاده کنم.
البته این نکته را داریم که شاید خداوند آدم را دور می کند تا آدم قدر بداند تا خودش را دربست در اختیار قرار بدهد.
ما گاهی اوقات می خواهیم روهم روهم بخوریم، فاصله می دهند. نمی شود که هم منبر مالک را برود و هم منبر امام صادق را.
یک نکته ای را عرض کنم این بحث ها رده بندی سنی دارد. تکلیف این بحث ها مشخص بشود ممکن است گاهی اوقات کار هم نشده باشد. مباحث دینی در چه رده ی سنی است؟
فرض بفرمایید که ما حب خمور و حب گمنامی داریم این را به بچه راهنمایی نباید بگوییم. مثلا به بچه راهنمایی نمی گوییم خودت را نشان نده. اینها مباحث 18+ است.
این مباحث هم اخلاقی است که بالاخره آدم میشنود که بعضی چیزها را به بعضی از رده های سنی می گویند که برای آنها نیست. شما فعلا باید کارهایی انجام بدهی و طبیعی است. مثلا من به طلاب حوزه خودمان می گویم که شما که طلبه شدید اول امام و عالم می شوید و بعد کم کم می آیید پایین. مثل حلبی خالی می ماند که سنگ می ریزند در آن، سر و صدای زیادی می کند. عجب برای اوایل طلبگی طبیعی است. همین که پرتر می شود و پرتر می شود متواضع تر می شود. آدم باید حواسش باشد که الان عجب در این وهله طبیعی است. بالاخره تخصص های اینجوری لازم است. بی خود و بی جهت توصیه های بی ربط نکنند که احساس گمنامی نکنید در سنین مثلا راهنمایی و دبیرستان بگویی خودت را نشان نده نقاشی که کشیدی را نشان نده خداوند این گونه راضی تر است.
خنده دار است این توصیه ها، هر سنی یک مکافات تربیتی داره بعضی از این حرف ها هم رده سنی مثبت هجده است. مثلا عرض می شود که علم به تعلم نیست این را به کسانی که مربوط به رده سنی اش نیست بگویی یا نمی فهمد و یا علم را کلا می گذارد کنار.
خلاصه اینها به هرجهت عرض این است که می آید و امام صادق با سماجت او مواجه می شود. امام صادق پرسید که سوالت چیست؟ گفت من را توصیه بکنید کار به داستانش نداریم تا می رسد که به او می گوید یا اباعبدالله.......... علم به تعلم نیست. علم به کثرت تعلم نیست یک نورانیتی است که خداوند در دل قرار می دهد. اگر علمی را دیدید که تو را از خداوند و هیئت دور می کند علم نیست.
تصور نکنید که علم است. طرف ریاضی 1 پاس نکرده هنوز نرفته به ریاضی 2 می گوید که در وجود خداوند تردید کردم. غلط کردی همچین تردیدی کردی چه داشت که یک دفعه در وجود خداوند تردید کردی و در قرآن تردید کردی این حرف ها علم نیست. اگر می بینید که راه خدا را از دست می دهید این علم نیست. این یک مشت تاریکی است یاد گرفته است. بحث در این مورد زیاد است. مخصوصا در علوم پایه. گاهی اوقات چه مبانی که در علوم پایه بسته نمی شود. چه چیزهایی را می پذیریند و نمی پذیرند به گونه ای پیش داوری است که شما خبر ندارید. اگه مهندس باشید و فیزیک خوب خوانده باشید و پاس کرده باشید متوجه می شونید که چه پیش داوری هایی وجود دارد که خرد خرد شما را از راه خداوند جدا می کند. در مبانی آنها نیز باید یک تجدید نظری بشود.
بعد حضرت می فرمایند: اگر می خواهی علم یاد بگیری در وجودت حقیقت عبودیت را بطلب عبودیت آن چیزی است که ما را برای آن خلق کردند. ما را برای عبادت خلق نکردند برای عبودیت خلق شده ایم. این حقیقت عبودیت را در خودت بطلب.
می فرمایند که سه چیز از ویژگی عبودیت است. این اولین ویژگی عبودیت است که در آن چیزهایی که خداوند به تو داده است، آن چیزی آن را با تو تنها گذشته، آن را درآمد و ملک خودت ندانی توان خودت و علم خودت ندانی هنر خودت ندانی. این امانتی است که در اختیار تو قرار گرفته است. شما با مفهوم واسطه فیض آشنایید.
بعضی فکر می کنند واسطه فیض ائمه هستند. ائمه واسطه فیض نیستد. ائمه «واسطة الفیض» هستند یعنی هرچی فیض هست از آنجا راه می افتد. سر منشأ و شاه لوله اصلی ائمه اند. بقیه چی؟ بقیه هم واسطه فیض اند بقیه هم فیض برای خودشان نیست.
به این باور برسد که ما شیرهای روی پرچم هستیم که باد آن را تکان می دهد و فکر می کنیم که داریم حمله می کنیم. خدا این توفیق را داده که تو معلم قرآن باشی. اگر کسی بگوید که این پول ها پول های ما نیست. خداوند در قرآن نمی گوید از مال خودتون بدهید می گوید از مال من که در امانت شماست بدهید.
بسیاری از عبادات، عباداتی است که با فکر همراه باشند. عبادت ابوذر فکر کردن بود. اگر کسی فکر کند که او در این دنیا چه کاره است یک آدم متواضع می شود.
این تفکر قارونی است که می گوید من درس خواندم و نتیجه گرفتم. خداوند این حالت را از من نمی پذیرد. فیض فقط برای خداست و اگر کسی بفهمد که برای خداست فیض بیشتری به او می رسد. اگر کسی راحت تر این فیض را در اختیار دیگران قرار دهد. خداوند او را به عنوان مجرای فیض می پذیرد و فیض بیشتری به او می دهد.
خاصیت تواضع از خاصیت کسانی است که با فکری به آن حقیقت عبودیت می رسند. مال خودش نیست.
بگذریم که کسانی به بعضی چیزها تفاخر می کنند که اصلا در آن نقشی نداشته اند. مثلا کسی می گوید که من قیافه ام و قدم و رنگ چشمم فلان جور است. هیچ گونه اقدام از جانب خودش نبوده تفاخر می کند. می آییم در چیزهایی که ما زحمت هایی هم کشیده ایم. خداوند توفیق داده که این پول دست تو است.
این مثال که الان می گویم در امام شناسی مهم است. چرا امام خودش را پایین ترین شخص می داند و چطور از آن سمت بالاترین نفر می داند؟ چطور امام سجاد می فرماید: خدایا من از همه کمتر و پست تر هستم. مثل این گرد و غبارها بلکه کمتر بلکه کمتر یعنی خدایا من از همه پایین ترم . البته کسی هم از این عبارات برای خودش استفاده نکند. اینها پیف عرفانی است. این چیزها قرار نیست برای ماها باشد.
ما یک نامه نوشته بودیم در انتهای آن گفته بودیم الاحقر المسکین و المستکین و ... قاسمیان، آن طرف گفت نمی توانستی بدون این زهرماری ها بنویسی. گاهی اوقات آدم چه شیطنت هایی می کند حواسش باشد. العبد الفانی المستجیر بالله . اسمت را بنویس و بره لفت و لعاب ندارد که. کار قرآن را قیاس از خودت نگیر. آقای بهجت نوشت العبد ننویس تو العبد. آقای بهجت واقعا العبد است.
آدم حواسش باشد. بعد از آن حرف دیگر از این چیزها ننوشتم چرا که ایشان دقیقا زد تو خال. گاهی اوقات راضی نمیشیم اسممون رو ساده بنویسیم باید چیزی تنگش نوشته بشود. اعوذ بالله من شرور النفس . البته کسی تهمت نزند به دیگران.
چطوری امامی که خودش را پست می داند، خودش را جلوتر از دیگران هم می داند و امامت را قبول می کند؟ مثال می زنم. شما ببنید اگر قرار باشه من وام بگیرم و شما هم وام بگیرید. هیچ کس پول برای خودش نباشد. من یک میلیون شما یک میلیارد یا سه هزار میلیارد. خب اگر واقعا این جوری باشد که هممون از بانک وام گرفتیم. پولی که دست من است بیشتر یا دست شما؟ پولی که دست شما است. حالا بفرمایید کی بیشتر مقروض است است من یا شما ؟ معلوم است که شما. کی باید خودش را پیش رئیس بانک خاکمال کند؟ باز هم شما. هرکس بیشتر چیز دستش است این وام گرفته مال خودش نیست هم بیشتر داره و هم مقروض تر است. آدمی که بیشتر داره و مقروض تر است این صورت می شود. آن موقع چیز زیادی دستش هست اما قرض زیادی را احساس می کند. در نتیجه شکرش بیشتر است و آثار و پیامدهای بیشتری دارد که فردا می گویم.
بحثی را که خدمتتون در این شش جلسه عرض کنیم. بحث درون زایی مسئله نظام اسلامی است نظام درون زا عنوانی است که حضرت آقا دارند روی این عنوان تاکید می کنند. در جلسه قبل و این جلسه عملا این بحث را مطرح می کنیم که فعلا تکلیف ما با رابطه بیرون مشخص شود تا حدی نظر اسلام را در مورد بیرون مشخص کنیم و بعد می پردازیم به درون زایی.
اصل مطلب که رابطه در درون است می ماند. در این بحث عرض شد که ما در دنیا متهمیم به جنگ افروزی ما دنبال دعواییم. اما این هم خب پر کردند با اسلام هراسی . اسلام فوبیا و این عناوین. عنوان جهاد ما را گرفتند و در دنیا جهاد را جا انداختند مساوی با تروریسم.
یکی از رفقای ما رفت کانادا او را از فرودگاه برگرداندند چون در کیفش کتاب جهاد نفس را دیدند. او را برگرداندند می خواست در کانادا تهذیب نفس کند و او را برگرداندند. یعنی انقدر این عنوان جهاد را جا انداختند که این عنوان یعنی ترورسیم گاهی این عنوان برای ما هم توهم زا شده است که یعنی جنگ و جنگ افروزی است. اینجاست که داشتیم این حریم را مشخص می کردیم که آن چیزی که ما در دین داریم این است که واقعا با استخوان بندی دین ما احتیاج به جنگ نداریم. در آن بخش از قرآن هم که جنگ آمده است که آهن را دادیم تا زره بافی کنید که آن هم دفاعی است.
اسلام اکراهی ندارد و اکراهی نمی خواهد این کار را بکند. کد می دهم بروید بخوانید. ذیل آیات ابتدایی سوره مبارکه نساء بخشی علامه طباطبایی دارند تحت عنوان اینکه دعوت اسلامی چگونه شروع شد؟ در بخشی از یک رساله ای از مرحوم کاشف الغطاء که ایشان را برای سمیناری دعوت کرده بودند برای حمدون که نمی رود و رساله ای می دهد. بخش عمده ای از آن رساله در این بخش نقل شده است. کلا در مورد اینکه دعوت اسلامی چگونه شروع شد توضیحات کاملی داده است. جدی ترین تفسیری که وجود دارد تفسیر علامه است. آنجا نکته ای را از این رساله نقل می کنند و می گوید که اسلام اصلا دنبال جنگ نیست و دنبال دفاع هست. قرار نیست با شمشیرش کسی را جلب بکند و قرار است دفع بکند. اسلام قرار نیست کسی را با شمشیر جلب کند. کسانی که جلوی سرچشمه حیات را بسته اند و آخرش تبدیل می شود به اینکه و قاتلوا ائمه الکفر. قرآن با با آدم کافر کاری ندارد و با ائمه کفر کار دارد. با اهل کتاب کاری ندارد دین . می گوید ائمه کفر را با آنها بجنگند که سرچشمه را گل می کنند. هرکس که ایمان ندارد که با آنها نمی جنگند. با آنها بجنگید که که پیمان حالیشون نیست.
با انها بجنگید. تفکیکی وجود دارد بین آیاتی که در مورد مسیحیان و یا در مورد حکام و حکومت های مسیحی بحث می کند. باید دقت کرد تا متوجه شد. یک موقعی هست که قرآن در آیات سوره بقره مسیحیان و یهودیان را نقل می کند که به جان هم افتاده اند. اینها به آنها می گویند شما چیزی نیست و آنها به اینها . از آیه 110 به پایین می گوید خودشان با خودشان دعوا می کنند و دعوای آنها با شما این است که آنها با شما هیچ وقت کنار نمی آیند و از شما راضی نمی شوند.
آقا که می فرماید خنده آنها شما را مسحور نکند. ریشه دارد. البته هرکس باید وظیفه خودش را بداند. آقا می فرماید من خودم انقلابی ام و نه دیپلمات. دیپلمات ها باید کار دیپلماتیشان را بکنند. البته انقلابی ها دیگر دیپلمات نشوند.
در جمع دانشجویان آقا گفتند که شما که دیگر نباید مصلحت اندیشی بکنید. همه نباید مصلحت اندیشی بکنند. شما انقلابی باشید. انقلابی بودن به معنای غضب بی معنا کردن نیست. حجت تمام نشده بزنی در دهان این و آن انقلابی بودن نیست. انقلابی یعنی آرمان خواه بودن آرمان را فهمیدن و به سمت آن رفتن.
هیچ موقع از شما راضی نمی شوند یهودیان. تا از روش آنها پیروی نکنید از شما راضی نمی شوند. در سوره بقره اینها به جریان هاشون می خوره نه به آدم هاشون جریان نصارا، جریان یهود. خودشون با خودشون هم دعوا دارند.
آمریکا از دست صهیونیست واقعا خسته است. مانند سگی است که نمی داند چه کارش بکند. به هرجهت عاقلند و ظاهرسازی می کنند. یک موقع رابطه با نصارا است و یک موقع ما این رفتار را با یک کشاورز روستایی اشتباه می گیریم. او که کاری ندارد به این حرف ها . گاهی در قرآن این نصارا تایید هم شدند. اگه به اینها دقت تبلیغی می شد روی اینها می دانستیم روی چه مخ هایی کار کنیم. دلیل دارد به خاطر اینکه در بین اینها دانشمند هست نه دانشمندی که قلم به دست دشمن است. واقعا دانشمندانی دارند. جامعه ای که در آن دانش وجود دارد. واقعا دانش استقلالی وجود دارد. جامعه ای که قسطیس داره. - قسطیس کسی است که خوب ته و توی قضیه را می آورد. رهبان و دنیا گریز دارند. البته رهبانیت را می پسنده و نمی پسنده مهر کامل ابطال هم نمی زند بالاخره طرف همین که از زخارف دنیا فاصله می گیرد دلش به سمت ایمان جذب می شود. کسانی که غرق دنیا می شوند، دنیا خور و دنیا باز میشوند آدم هایی هستند که از معارف فاصله می گیرند. همین است که اسراف و مترفین و فسق و هلاکت به سمت اینهاست. اگر بخواهیم یک جامعه را نابود کنیم باید فسقش به یک حدی برسد که همین مترفین آن را به جایی می رسانند. این عنصر رفاه زدگی پدر ما را در می آورد که آقا در پیام های عاشورا به آن اشاره کردند.
در اوایل جنگ رفاه کمتر بود. و مردم دل خوش تر داشتند زندگی می کردند و گاهی به دلیل عدم تناسب رفاهی برای همین است که جلسات قبل و هیئات قبل هم گفتم که یک مقدار کناره گیری از این فضاها باید باشد. به جوان ها می گفتم که شترهای بنز را نگاه نکنید. فکر نکنید که اینها فقط برای جوان هاست و چقدر بی ظرفیت و از این حرفها. اگر بخواهم در کلمات امام علی علیه السلام بخوانییم می توانم از همین عنصر ساعت ها بگویم.
بعضی وقت ها مسئله، مسئله حکومت هاست و مسئله در رابطه با یک نفر نیست. آن موقع در همین راستا که راضی نمی شوند از شما. ولی رابطه اسلام با بیرون و قواعد بین المللی اسلام به این گونه است که حتی در قراردادهایی که آنها شکستند که در سوره مبارکه توبه داریم که در صورتی که آنها قرار داد را شکستند و آیه نازل شد درمورد برائت در همان فضا شیر تو شیر آیه هایی است که می گوید شما بجنگید الا با آنهایی که بر سر پیمان هاشان ماندند.
مادامی که در قراردادها و پیمان ها هستند شما هم بمانید. قرارداد را از بین نبرید. البته هالو هم نیستیم. اگر دیدی که یکی داره خیانت می کند تو به عنوان یک آتش بس یک طرفه قرارداد را نگه ندار . اگر آنها خیانت کردند شما نگه ندار. شما قرارداد را پرت کن جلویش.
ولی هیچ موقع تو زیر قولت نزن. این زیر قولت را با بچت نزن با همسرت نزن با رفیقت نزن با خانمت نزن زیر قولت در روابط بین المللی هم نزن اصول روابط بین المللی اسلام است اینها. حواشی را روشن کنیم که بعدا بگوییم یک نگاه درون زا یعنی چه؟
در سوره مبارکه ممتحنه آیات 4و 5و 6 فردا می خوانیم. دو آیه برای تایید این صحبت عرض می کنم. آقا توصیه می فرمایند که این آیات مربوط به عزت اسلام و قواعد کلی اسلام است . بدانید لااقل کجاست. سرجاش رو بکند و بگوید که منطق ما این است. با کشورها رابطه های بد داشته باشیم. این جز قواعد اسلام نیست. در اینجا دارد که : آیه هشتم. لا ینهاکم ...... خدا شما را نهی نکرده از کسانی که در دین با شما جنگ نکردند به دین شما کاری ندارند. واسه خودش کشوری است بودایی که به خودش کار دارد اگر می بینید که سود هم می کند از بی عرضگی شماست داره اونجوری کار می کنه این را به حساب بی عرضگی خودت بذار (کسی رفته بود ژاپن بالای یک ساختمان نوشته بود 2100 پرسیدم که ماجرای این چیست؟ گفتند در این ساختمان برای ژاپن سال 2100 برنامه ریزی می کنند.) نتیجه مفت چنگ آنهاست. اینکه بگوییم ما با نصرت و وعده های الهی پدر آنها را در می آوریم درست نیست. ما نصرت به وعده های الهی را داریم در قرآن و نهج البلاغه داریم. ما من نسلوی می خوریم اما به شرطی . خداوند این چیزها را قبول نمی کند که ما خوردیم و خوابیدیم و بگوییم نرید ان نمن .... که می خواهیم بشویم ائمه زمین به همین مفتی ؟ به این صورت نمی شود، شرط دارد .
و کسانی که شما را از دیارتون اخراج نکردند این که شما با آنها با بر و قسط و نیکی با آنها رفتار کنید اگر زلزله آمد کمکشون کنید و عادلانه رفتار کنید. خدا دوست داره این کار ها بکنید. نیکی کنید به کشورهای همسایه و کشورهای دیگر. خدا می گوید تنها با کسانی که در دین شما پیکار می کنند، پیکار دینی می کنند و شما را از دیار خودتون از اموال تون خودتون اخراج می کنند و یا به کسانی که دارند موش می دوانند کمک می کنند پیکار کن. اینی که بخواهی و رابطه رفاقت داشته باشی یا نصرت و یا سرپرستی داشته باشید. (ولاء) کسانی که تولی آنها را بپذیرد مودت خرج بکنند بخواهند آنها را دوست داشته باشند، نمی شود این کشورها را نمی توان دوست داشت. چرا که در جایی دیگری داریم: ها انتم ..... شما دوستشان دارید و آنها اصلا شما را دوست ندارند. دیگر چگونه قرآن باید بگوید؟ با چه صراحتی باید گفته بشود. اگر سر میز مذاکره می روی اوواقعا شما را دوست ندارد. اگر نشسته پای میز مذارکه به خاطر اهدافش نشسته تو هم بابت همین اهداف بشین. دیگه هی درود بر آمریکا نگو. هی آقا دیگه بیاییم جمعشون کنیم این بساط را می بینید یهویی انقلاب از محتواهای خودش خالی می شود و یک پوسته باقی می ماند به نام یک انقلابی که انجام شد و آرمان هایش را ول کرده است. آقا من المومنین رجال .... یک سری مردانی بودند از همین که راست گفتند. آقا این معاهده ای که کسی نمی گوید این معاهده چی بود . این معاهده چه بود؟ چهار تا آیه قبلش در سوره احزاب گفته است. اینها عهد بسته بوند که پشت به دشمن نکنند و این عهد زیر سوال است و این عهد زیر سوال می رود که چرا به دشمن پشت کردی؟ یک پیمان را تا انتها بردند نه اینکه متنظرند تا شهید بشوند. منتظرند این پیمان را تا انتها ببرند. نکته دارد این که می گوید. در ادامه شعار را عوض هم نمی کنند شعار 57 ای می مانند. شعار را ویرایش نمی کنند 92 ای. نه خیر اگر مردی سر همان شعار بماند. اینکه برای رفع فتنه در عالم پیکار می کنیم که فتنه ای در عالم نماند. تا گسترش اسلام در عالم و نه اینکه شعار را عوض کنیم. «و ما بدلو تبدیلا» شعار را دست نزن. یا درست نبوده شعار و اگر درست بوده روی همین باید ایستاد. این هنر نیست که شعار را عوض کنیم . بعضی موقع شعار عوض می شود و سر همان می ماند. بعضی اوقات مجبور می شوند. زمان امام مجتبی مجبور شدند و این کار را کردند. قرار نیست مجبور کنیم که این گونه بشود. یک نکته بعدا این معنا را توضیح می دهم.
خیلی وقت ها حواستون باشد ریل گذاری ها ممکنه به دست نفر بالا باشه اما زیرسازی راه را کس دیگه می کند. مبجور می شود که ریل را روی آن زیرسازی قرار بگیرد.
گاهی اوقات ممکن است امر تحت کنترل باشد. ریل گذاری به دست طرف بالا باشه ولی جوری زیرساخت تهیه می شود که بالایی مجبور است که اینگونه ریل بگذارند. زیرساخت دیگری ندارد. افتاد؟
حالا بعدا توضیح می دهم که مهجور کردن ولی به همین سبک است. در تاریخ هم داشتیم. او تصمیم می گیرد اما زیرساخت دیگر است. این تصمیم برای تو نیست. این تصمیمی است از سنخ زیرسازی از پایین گاهی ملتی می توانند همچین کاری کنند. یک بدنه ای می تواند با ولی خود حرکت هایی اینچنینی جالب بکند. میگویند ریل را او گذاشته نمی گویند زیرسازی را که کرده است.
در زمان امام مجتبی این اتفاق افتاده است. حالا خرد خرد می رویم به نگاه درون و ببینیم که چقدر از پسش بر می آییم.