تو میتوانی با دوستانت قدری برقصی و خوش باشی و کجا بهتر از محیط خوابگاه؛ خرجش هم یک اسپیکر است و یک لپ تاپ. بزن و بکوب و خوش باش، بگذار ...
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ رقص و مجالس شبانه به یکی از معضلات پنهان در دانشگاه ها و خوابگاه های دانشجویی تبدیل شده است؛ همین موضوع بهانه ای شد تا پرونده ای را با موضوع رقص در دانشگاه ها باز کنیم و با بررسی دقیق تر آن، این معضل را مورد کنکاش قرار دهیم.
مطالب مرتبط را در پرونده ای به نام «یک تکان اضافی» دنبال کنید.
در سومین نوشتار از پرونده «یک تکان اضافی» میهمان قلم امیرحسین رضوانی، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی هستیم که متن آن به شرح زیر است:
خسته ای از زندگی، از اینکه باید همیشه راهی را طی کنی که نمی فهمی اش، از اینکه در این تمدن غریزی، غریزه ات هم کور شده، شب ها خواب درست و حسابی نداری، روزها حال درست و حسابی چطور؟ امیدت به آینده چطور، وضع خوبی ندارد؟ خوب نگران نباش، تو می توانی با دوستانت قدری برقصی و خوش باشی و کجا بهتر از محیط خوابگاه؛ خرجش هم یک اسپیکر است و یک لپ تاپ. بزن و بکوب و خوش باش، بگذار غریزه سرکوب شده توسط این تمدن سرکوبگر با این بهانه رشد پیدا کند.
بگذار زنانگی ات در تو متجلی شود، بگذار استعدادهای خودت و دوستانت را بشناسی، تو در این دنیا آمده ای تا هر چه بیشتر بر تمنیات مادی خود بیفزایی، پس برقص تا برقصیم.
این تمام حرف های نفسانیت تازه باانصاف است که در گوش تو نجوا می کند تا تو را در راه بخواند و آرام آرام فریاد بر می آورد، بزن بر رگ خوش باشی، مگر چه گناهی کرده ای که باید این همه سختی را یک جا متحمل شوی و کسی نباشد تا تو را درمان کند و انگیزه ای نباشد تا تو را امید دهد.
رقص به سبکی که امروز در جامعه ما رواج دارد و با فقه و دین و احکام ما سر ناسازگاری، امری است که اگر چه برخی مدها و انواعش مدرن نیست، اما زاویه وجودی اش و بستر انتشارش مدرن است، بستری بشدت نفسانیت محور و البته ترکیب شده از نوعی رومانتیسم و البته عقلانیت فردمحور.
تو در تمدن مدرن وقتی تمام زیربناهایت را بر امر نفسی و لذت محور و حسی قرار دادی و هر چه بیشتر از این آبشخور خوردی، تشنه تر شدی. آن گاه است که این تمدن برای به وجود آوردن سیکل خود به دوربرگردان هایی نیاز دارد تا تو دوباره فردا هم به نفس خود برسی و پروارترش کنی، تا دوباره در انتهای روز خسته شوی و حس کنی تو آن چیزی نیستی که بخواهی برای غرایزت بجنگی. به جای درمان تو را با افیونی تخدیری آرام می کنند و رقص یکی از این افیون هاست؛ تو باید برقصی تا تخدیر شوی.
تو باید این مسکن را مصرف کنی تا هر چه بیشتر آرام شوی، اما نه درمان؛ و تا آرام شدی فردا شده است و باید خدمت کنی به غرایزت و غرایز دیگران. رقص با این سبک و سیاق و با این گسترش، بخصوص در دانشگاه های کشور و بویژه در محیط های خوابگاهی نشان از مدرنتر بودن این فضاها و اتفاقاً غریزه محوری آن در جامعه اسلامی ما دارد.
رقص را نمی شود با نرقصیدن درمان کرد، شما اگر این مسکن را بگیرید و چیزی به جای آن ندهید، آدم های مدرنتان افسرده و فرسوده می شوند، راهش مبارزه منفی نیست، اتفاقاً مبارزه مثبت است تا زمانی که دانشگاه مدرن ترین انسان های جامعه را تربیت کند این وضعیت ادامه خواهد داشت، پس باید کاری کرد تا این کارخانه انسان مدرن پرور خط تولیدش را عوض کند، راهش را جور دیگر از سر گیرد و کمی هم به فطرت بپردازد، البته اگر گناه نشود کمی هم از مادیات نفس محور و از علم نفسانی بدرآید البته اگر خطا نمی شود و این گونه، انسان افقی دیگر بسازد؛ انسانی در افق تمدنی اسلام، انسانی که نه به دنبال مسکن های غریزه محور است، بلکه دنبال سرگرمی های انسان ساز میباشد.
قسمت عمده نیاز به رقص در جامعه کنونی کاذب است، مخصوصاً رقص های خوابگاهی، اما قسمتی از آن که یک نیاز غریزی است، در چارچوب خودش، در نوع خاص خودش، در پایگاه و جایگاه خاص خودش همچون بستر زندگی خانوادگی و ... به دنبال پاسخ می گردد.
از ظرایفی که حالت تخدیرکنندگی این افیون را به طبیعت سازنده یک نیاز غریزی کشور خواهد و انگار هر چه با ما سر ناسازگاری دارد، سر در دانشگاه دارد؛ این مولد اومانیسم را باید تغییرش داد، همه راه های آینده ما از درون این موجود عبور می کند، از درون دانشگاه.
حرف الکي نزن معلومه هيچي سرت نميشه با اين مطالب نوشته شده معلومه چند ساله اين کار انجام ميشده اما حالا دارن ميگن ربطي به دولت خاصي نداره ربط به فرهنگ داره که بعضي ها فرهنگ رفتن به شهر ديگه رو ندارن
اين مطلب چقدر آشناست!
به ياد نشريه اي از يک نهاد مطبوعاتي افتادم که به اندازه ي يک دکهي روزنامه فروشي نيز اعتبار نداشت. اما کساني بودند که با نوشتههايشان جان تازهاي به آنجا بخشيده بودند.
مطالبي که بعضيهايشان سيب سرخي بود در دست چلاغي.
ان شا... اون مسيري که اون جا نشد در خبرگزاري دانشجو قدرتمند تر و پوياتر طي طريق کند.
يعني اگر اين مطلب به گوش بابام برسه عمرا بذاره سال ديگه تو کنکور بزنم يه رشاه تو يه شهر ديگه. حالا بيا بهش ثابت کن که من پسرم نه دختر! رقص خوابگاه يهم مال دختراس!
مشکل حجاب و ازدواج و تربيت بچه ها و عمل به احکام اسلامي و ... همه اينا حل شده مونده رقص! بابا دم شما گرم الان اگه کسي هم دنبال رقص نبود با اين وشته م يافته دنبال قر دادن
رقصيدن به اين دولت مربوط نيست سبد کالا که هست.بعد از يه عمر زندگي ابرومندانه حالا بايد بريم وايسيم صف که دو تا مرغ وتخم مرغ بگيريم.واي که کشوراي ديگه با ديدن عکس اين همه جمعيت چه فکرايي که نميکنن.حتما بيش خودشون ميگن تو ايران قحطي اومده
متن قوي...موضوع بجا و قابل تأمل بود،عالي بود
ياحق
چقدر خوب که آسيب هاي دانشجويي در خبرگزاري بررسي ميشن.
به ياد نشريه اي از يک نهاد مطبوعاتي افتادم که به اندازه ي يک دکهي روزنامه فروشي نيز اعتبار نداشت. اما کساني بودند که با نوشتههايشان جان تازهاي به آنجا بخشيده بودند.
مطالبي که بعضيهايشان سيب سرخي بود در دست چلاغي.
ان شا... اون مسيري که اون جا نشد در خبرگزاري دانشجو قدرتمند تر و پوياتر طي طريق کند.
يعني هر کي که دخترش رفت دانشگاه، اين کارست؟
شما اصن مطلبو خوندي؟؟
باس فکراساسي کردنميشه بخاطربي جنبه بازي بعضيامن ب اينطوري بشم ک!!
شما خودتون نميتونيداز پس خودتون بر بياين اون وقت مقصر اشتباهات امثال ما دولت ميشه