گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، نشست نقد و بررسی سریال تلویزیونی «شاید برای شما اتفاق بیفتد» با حضور مهدی تحویلیان، مدیر تولید؛ احمد معظمی، کارگردان؛ حسین فلاح، کارگردان؛ سعیده عرب، بازیگر؛ ابوالفضل همراه، بازیگر؛ ارسطو خوشرزم، بازیگر و سیامک راشدی دستیار کارگردان و بازیگر این پروژه در خبرگزاری دانشجو برگزار شد. مشروح قسمت دوم این نشست را در ادامه میخوانید.
احمد معظمی: اکبر تحویلیان تهیهکننده این مجموعه انسان بسیار شریف و محترمی است که مدیریت عالی روی مجموعه داشت. ایشان حتی از جیب خودش پول میگذاشت و دلی برای این مجموعه کار میکرد. جا دارد از او تشکر کنم چون خیلی روی این مجموعه انرژی گذاشت و اگر کسی جز او تهیهکننده این مجموعه بود در 30 قسمت تمام میشد اما مدیریت ایشان باعث شد این مجموعه ادامه پیدا کند و موفق شود.
سعیده عرب: آقای معظمی مثل پسر خودم است و ایشان من را هدایت کردند که تجربیات جدیدی را انجام دهم. من اصولا نقش منفی بازی نمیکنم شاید برای این که به قول دوستان به چهرهام نمیخورد یا به هر دلیلی ولی احمد معظمی تنها کسی بود که من را تشویق میکرد برای بازی در اپیزودهایی که این مادر ممکن بود نقش منفی داشته یا تندخو باشد. من از ایشان سپاسگذارم و آرزو میکنم همیشه موفق باشند. ضمن اینکه آقای تحویلیان عزیز مثل برادر من هستند و من فقط به خاطر قصههایشان آمدم نه به خاطر مسائل مالی چون قصهها آنقدر زیبا بود و به دل مینشست که دیگر شما فکر مسائل مالی را نمیکردید و دوست داشتید در آن قالب قرار بگیرید تا ببینید آن آدم واقعی که در آن زمان و مکان قرار داشته چه بر سرش آمده است. این قصهها چون از دل بودند بیننده را جذب میکردند. آرزو میکنم این مجموعه باز هم ادامه داشته باشد و این خانواده دوباره در کنار هم جمع شوند.
ویدئو را لای هفت پتو میپیچیدیم تا بتوانیم بروسلی تماشا کنیم!
سیامک راشدی: این سریال در شرایطی جای خود را در خانههای مردم باز کرد که کالاهای فرهنگی مختلفی در دسترس عموم مردم قرار داشت. وقتی ما بچه بودیم یک نوار ویدئوی کوچک را لای هفت تا پتو میپیچیدند و پنهان میکردند تا کسی نفهمد و ما مثلا بتوانیم یک فیلم بروسلی تماشا کنیم. اما الان سر هر چهارراه آخرین محصولات فرهنگی هالیوود به قیمت مفت فروخته میشود. در واقع، سریال در شرایطی موردتوجه و پسند مردم قرار گرفت که مردم میتوانستند بین آن کالاهای فرهنگی و سریال شاید... یکی را انتخاب کنند، اما سریال شاید... را تماشا کردند.
یک تهیهکننده سینما یا تلویزیون امریکا برای شعاری که میخواهد بدهد پول خرج میکند و میگوید مثلا فیلم سیصد را با فلان بودجه میسازم تا جامعه و فرهنگ ایران را با خاک یکسان کنم. چرا ما نباید برای کالاهای فرهنگی خود که میخواهیم به مردم دنیا عرضه کنیم پول خرج کنیم؟ اگر مخالف سیاستهای آن طرف هستیم چرا خودمان بیشتر و بهتر آن محصولات فرهنگی را نمیسازیم؟
همه اپیزودهای سریال شاید... براساس یک آیه قرآن ساخته شده
این همه اپیزود از سریال شاید برای شما هم اتفاق بیفتد بر اساس یک آیه قرآن ساخته شده که میفرماید: فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ. وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ. چرا از ظرفیتهایی که در ادبیات دینی و ملی خود داریم برای اشاعه فرهنگی خود استفاده نمیکنیم؟ یکی از داستانهای قرآنی دیگر داستان ابرهه است؛ چرا ما نباید این قصه را با امکانات و بازیگران توانا و کسانی که در زمینه جلوههای ویژه کامپیوتری بینظیر هستند کار نکنیم؟
مردم سریال شاید... را دیدهاند و متاسفانه اکثر نقدی که داشتند راجع به موضوع و محتوا بود و میگفتند چرا به ورطه تکرار افتادهاید؟ به هر حال، ده مغز بهتر از یک مغز کار میکند. اگر یک بانک موضوعی تهیه شود و مخاطبان و دانشجویانی که در زمینه ادبیات نمایشی کار میکنند سوژهها و طرحهایشان را ارائه کنند میتوان بهتر پیش رفت. فرضا من به عنوان سرپرست نویسنده مگر چقدر میتوانم داستان جدید بنویسم دیگر مغز از یک جایی به بعد کشش ندارد که ایده جدید بدهد.
یک بار گروهی برای مصاحبه آمدند و پرسیدند آیا شما در کارهایتان مثلا به دختر خالهتان هم نقش میدهید؟ من گفتم: نه، ما به هیچ وجه چنین کاری نمیکنیم. بسیاری از بازیگرانی که سر این کار آمدند الان چهره هستند. مورد داشتیم که تا حالا بازی نکرده بود و جلوی دوربین هم نرفته بود اما الان چهره شده است. در این مجموعه به کسانی که علاقمند بودند فرصت داده شد تا بتوانند خود را بالا بکشند.
برخی بازیگران دچار توهم دستمزد شدهاند
معظمی: الان متاسفانه برخی از بازیگران ما از لحاظ دستمزد دچار توهم شدهاند. مثلا طرف چهار، پنج کار انجام داده و سریالی هم کار کرده که دیده شده اما وقتی برای یک تله فیلم به او زنگ میزنی صحبت از پنجاه میلیون میکند. در صورتی که الان بودجه یک تله فیلم حدود صد و شش میلیون تومان است. البته، آن هم اگر بدهند که تازه وقتی به دفتر تهیهکننده میآید تهیهکننده دوست دارد آن را با پنجاه میلیون بسازد. برخی هستند که بودجه را میگیرند و نصف آن را برمیدارند و میخواهند با نصف دیگر آن کار را بسازند.
انحصار سریالسازی در تلویزیون در دست چند کارگردان است
یکی از مشکلاتی که تلویزیون ما دارد این است که ما باور نداریم مخاطبمان را از دست دادهایم. حتی در نشست با آقای ضرغامی هم بحث بر سر این بود که چرا تلویزیون مخاطب ندارد. من معتقدم باید تولیدات خوب تلویزیون بیشتر شود و سریالسازی از انحصاری بودن در دست چند کارگردان بیرون آید. تلویزیون ما الان دست دو یا سه کارگردان است که پشت سر هم کار میکنند. در آن جلسه دویست کارگردان استاد و کار بلد بودند اما طرف میگفت چهار سال است در خانه هستم و میخواهم سریال بسازم اما نمیشود. وقتی تلویزیون ما دست دو سه کارگردان است بهتر از این نمیشود. من هم میتوانم سی قسمت سریال را دو ماهه و با همان شیوهای که دوستان میسازند کار کنم. اما این کار را نمیکنم. چرا باید این خیانت را به تلویزیون کرد؟ برای همین است که تلویزیون بیننده خود را از دست میدهد.
دلیل دیگر از دست دادن مخاطب، نبودن قصههای خوب و همچنین ممیزیهاست. وقتی فیلمنامهای ساخته میشود ناظر کیفی یک نظری میدهد، ناظر پخش نظر دیگری میدهد. باید یک مقدار این ممیزیها کمتر شود و اعتماد بیشتری به نویسندهها و کارگردانها کنند و اجازه بدهند مخاطبی که رفته است به تلویزیون برگردد.
«خبرگزاری دانشجو» - سطح کیفی برخی از سریالهای ما از برخی از سریالهای ترکیهای بالاتر است. نمونه ترک سریال شاید... هم کلید اسرار است که از نظر سطح کیفی قابل مقایسه با مجموعه شاید... نیست. ولی همچنان مخاطب ایرانی جذب سریالهای ترکیهای میشود.
معظمی: قصههای سریالهای ترکیهای به شدت ایراد دارد، اما این سریالها در مسایلی مانند انتخاب لوکیشن، انتخاب لباس، انتخاب آرایش و چهرههایی که میآورند جذابیت ایجاد میکنند. موضوعاتشان هم معمولا در مورد مسایلی مانند خیانت است. فضایی که ما کار میکنیم خیلی فضای سختی است و قصههایی که در رسانه ما کار میشود زمین تا آسمان با آنها فرق دارد. اتفاقا قصههای ما خیلی قوی است اما مشکل اینجاست که همه چیز انحصاری شده است. باید فضا را باز کنند تا جوانها به تلویزیون وارد شوند و تفکر و ایده نو بیاید. از طرف دیگر، باید ممیزیها و دخالتهای بیمورد دوستان هم کمتر شود. یکی از مشکلات من این است که برخی الکی تهیهکننده شدهاند. تهیهکننده حرفهای باید فیلمنامه، درام، کارگردانی و ... را بداند و بفهمد اما الان هفتاد درصد تهیهکنندهها این گونه نیستند.
تلویزیون نگاه نکردن تبدیل به افتخار شده است
خوشرزم: به نظر من سریالهای ترکیهای بسیار درام دارند و خوشساخت و جذاب هستند و بازیهای بسیار خوبی هم دارند. این سریالها جذاب هستند چون به سوژههایی میپردازند که در کشور ما پرداختن به آنها ممنوع است. مردم ما بعد از انقلاب تشنه چنین داستانهایی هستند چون برایشان جذابیت دارد و چیزهایی که در تلویزیون ما پخش میشود را بارها و بارها دیدهاند.
عملا مردم ما دیگر تلویزیون نگاه نمیکنند. حتی وقتی از برخی همکاران خودمان میپرسیم فلان هنرپیشه را که در تلویزیون آدم مطرحی است میشناسی؟ میگویند: نه، ما تلویزیون نگاه نمیکنیم. تلویزیون نگاه نکردن تبدیل به افتخار شده است! من همیشه میگویم بیخود نگاه نمیکنید وقتی در این حرفه در ایران کار میکنید نمیتوانید بگویید مثلا آقای ابوالفضل همراه را نمیشناسید. پس بیخود میکنی برای این تلویزیون سریال میسازی اگر نگاه نمیکنی.
آمار بینندگان مختارنامه در زمان پخش برنامه پارازیت به یک سوم کاهش پیدا میکرد
شما مثلا مدیر میانی فلان شبکه هستی و با من لابی میکنی و میگویی این سریال را به تو میدهم بساز و فلان مقدار به من بده. برای همین تلویزیون در انحصار یک تعداد آدم قرار میگیرد که پول میدهند و پول میگیرند و کارهای بیکیفیت میسازند. در سازمان میلیاردها تومان خرج سریالهای الف ویژه میشود اما شما بررسی کنید که سریال کلاه پهلوی، در چشم باد یا مختارنامه چقدر بیننده داشتند. در زمان پخش مختار برنامه پارازیت از شبکه voa امریکا پخش میشد که طبق نظرسنجی خود سازمان در آن زمان آمار بینندگان سریال مختار به زیر یک سوم کاهش پیدا میکرد. یعنی آنها با یک برنامه ده دقیقهای میتوانند تعداد بینندگان بزرگترین سریال تاریخ تلویزیون ایران و خاورمیانه را زیر سوال ببرند.
ما میلیاردها تومان پول و وقت و انرژی را صرف سریالهای الف ویژهای میکنیم که بیننده ندارند. چون جذابیت دراماتیک ندارند. فقط پول خرج میکنیم و لوکیشن و لباس خوشگل داریم و فکر میکنیم بیننده را جذب میکنیم، در صورتی که سریالهای ما درام ندارند. به جرأت میتوان گفت پر بینندهترین سریال چهار سال اخیر تلویزیون سریال شاید برای شما هم اتفاق بیفتد است. آن وقت به سریالهای الف ویژه افتخار میکنند اما با مجموعه شاید... سخیفترین نوع برخورد را دارند؛ از برخورد مدیریتی گرفته تا برخوردی که همکاران ما دارند.
از طرف دیگر، تبی بین آدمها افتاده که حاضرند از جیبشان پول بگذارند تا یک کاری را تهیه یا کارگردانی کنند. در سازمان سیاستگذاری میکنند که فلان مقدار بودجه به تله فیلم میدهیم تا دستمزد بازیگران پایین بیایند اما پایین نمیآید؛ چون شما میگویید من به تله فیلم صد و پنجاه میلیون تومان میدهم تا شما مجبور شوی به بازیگر درجه یک بیست میلیون بدهی. از آن طرف، چون من میخواهم با بودجه شخصی کاری را بسازم و خودم را به تهیهکننده یا کارگردان مطرح کنم یک بازیگر معروف را میآورم و برای این که کارم به خاطر او دیده شود 70 میلیون تومان به او پول میدهم. خودم پول نمیگیرم، به چهار نفر آدم دور و برم هم نمیدهم، کل پولم را به آن بازیگر میدهم تا به واسطه او تله فیلم من دیده شود.
ما بازیگرها به تله فیلم به عنوان عابربانک نگاه میکنیم
«خبرگزاری دانشجو» - که دیده هم نمیشود.
خوشرزم: تله فیلم که اصلا دیده نمیشود. ما بازیگرها به تله فیلم به عنوان عابربانک نگاه میکنیم وقتی پول نداریم تله بازی میکنیم؛ چون نه بار هنری دارد نه دیده میشود. همه عشق کارگردانی و تهیه کنندگی و بازیگری دارند و درگیر رشوه و لابی و پول میشوند.
برخی جذابیتهای سریالهای ماهوارهای جزو خط قرمزهای ماست
همراه: یکی از ویژگیهای سریالهای ماهوارهای جذابیت آنهاست. حال، این جذابیت یا کاذب است یا واقعی. بعضی از این جذابیتها کاذب است و آنها از عناصری در آثارشان استفاده میکنند که برای ما جزو خط قرمزهاست و در فرهنگ، عرف و شرع ما قابل پذیرش نیست. یکی از مسایلی که مدیران در این چند سال از آن غافل بودهاند تنوع سوژه و استفاده از ژانرهای مختلف در آثار است. سریالهای چند سال اخیر یا آسیبهای اجتماعی است که به بدترین شکل ممکن ارائه میشود یا یکسری سریالهای تاریخی که فقط روی چند شخصیت صدر اسلام زوم کردهاند.
دهه شصت دوران شکوفایی فیلمهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود
در دهه شصت سریالها خیلی متنوع بودند، از سربداران گرفته تا آینه و سلطان و شبان و پاییز صحرا. دهه شصت دوران شکوفایی فیلمهای انقلاب اسلامی هم بود و بهترین فیلمهای سینمای ایران در زمینه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در این دهه ساخته شد. مخاطب هم از این آثار استقبال میکرد. درست است که الان یک رقیب جدی به نام ماهواره داریم اما من معتقدم همان مخاطبینی که پای سریال شاید... مینشینند اگر سریال خوبی با سلایق آنها ساخته شود کار خارجی را رها و سریال ایرانی را تماشا میکنند. پس این گونه نیست که بگوییم چون ماهواره آمده کلا در را تخته کنیم.
مدیران سازمان باید به نویسندهها، سوژهها و ژانرها اعتماد کنند. چرا از ظرفیتهای شاهنامه، داستان راستان و قصص قرآن برای ساخت سریال استفاده نمیکنند؟ چرا صرفا دو، سه آدم خاص و اسمی باید راجع به قصص قرآن فیلم بسازند؟ باید در ژانرها و گروههای فیلمسازی تنوع رعایت شود. آدمهایی هستند که سواد این کار را دارند اما چرا همه چیز باید در سیطره چند نفر باشد؟ بعد هم همه چیز را با سلیقه مدیر ارزیابی کنیم. وقتی سلیقه مدیر وسط میآید این سلیقه، سلیقه هفتاد میلیون جمعیت میشود و این مدیر میگوید: نه، من میخواهم حتما فلان کار ساخته شود. باید چند کار راجع به تاریخ اسلام، چند کار راجع به فرهنگ عامه، چند کار اجتماعی، دفاع مقدس و ... ساخته شود تا تنوع ژانر داشته باشیم. نه این که در سال چهار تا کار اجتماعی و آسیبهای اخلاقی و دو تا کار تاریخی ساخته میشود و تمام.
سوژههای بکری که درباره آنها سریال نمیسازیم
گاهی هم در برخی سریالهای تاریخی سراغ شخصیتهای گمنامی میروند که خودشان میخواهند آنها را بزرگ کنند. شخصیتهای بزرگی در تاریخ اسلام داریم که وقتی قصهشان را میشنوم با خودم میگویم چرا صداوسیما سمت اینها نمیرود؟ شخصیت بزرگی مثل شیخ عباس قمی که گردآورنده مفاتیح است وقتی قصه ایشان را خواندم با خودم گفتم چرا کسی سریال آن را نمیسازد؟ یا در منطقه جلفا در شمال کشور سه قبر شهید دیدم که روی آنها نوشته شده بود: شهریور 1320. گفتند اینها سربازانی بودند که زمان جنگ جهانی دوم که روسها میخواستند وارد ایران میشوند جلوی آنها را ایستادگی کردند. به مدت سه روز این سه نفر جلوی روسها مقاومت کردند و آنها مجبور شدند با آتش توپخانه این سه نفر را شهید کنند. بعد از این که روسها از پل رد شدند و دیدند این سربازان سه نفر بودند فرمانده آنها کل سپاه را نگه داشت تا به این سربازان احترام نظامی بگذارند. بعد هم آنها را همانجا دفن کردند. چنین سوژههایی داریم که متأسفانه هیچ کس سمت آنها نرفته است. باید از سلایق مختلف استفاده شود که اگر این اتفاق بیفتد مخاطب هم پای محصولات خودمان مینشیند.
ادامه دارد...