مراسم بزرگداشت ده‌بزرگی – 2
به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» مراسم بزرگداشت احد ده‌بزرگی شاعر پیشکسوت انقلاب اسلامی با حضور حجت‌الاسلام محمدرضا زائری مسئول موسسه سرچشمه، آب خضر عضو شورای تبلیغات اسلامی، مجتبی رحماندوست نویسنده و نماینده مجلس، ذوالنور نماینده مردم شیراز در مجلس شورای اسلامی و شاعرانی همچون مصطفی محدثی خراسانی، قادر طراوت پور، سیدحسین متولیان، محمود حبیبی کسبی، نعمت‌الله سعیدی و ... در موسسه فرهنگی اوج برگزار شد.
ده‌بزرگی پس از تقدیری که توسط شعرا و سازمان اوج انجام شد سخنرانی کرد.
وی گفت: دوستان با این تجلیل از فرهنگ امام حسین (ع) و فرهنگ انقلاب تجلیل کردند من یقین دارم تجلیل از خدمتکار تجلیل از ارباب است یقینا ارباب هم از شما تجلیل خواهد کرد.
ده‌بزرگی در ادامه از کسانی که به او در این راه کمک کردند یاد کرد این شاعر انقلاب گفت: باید از مادرم که در هنگام تولد نامم را از خاک تربت برداشت یاد کنم و همچنین از پدرم یاد کنم که اسمم را از قرآن گرفت. همچنین باید سرم را بالا بگیرم و از همسرم تشکر کنم که واقعا برایم وقت گذاشت یادم هست بعد از جنگ به من گفت پنج دقیقه فرصت داری با هم صحبت کنیم زیرا قبل از انقلاب که مدام نگران این بودیم که ما را نگیرند در هنگام انقلاب و پس از انقلاب نیز مدام پیگیر تحولات انقلاب و سختی‌های آن بودیم در زمان جنگ نیز درگیر توپ و تفنگ و دفاع مقدس بودیم بنابراین پس از جنگ فرصتی ایجاد شد تا کمی به خانواده برسم بنابراین تربیت فرزندانم با همسرم بود.
وی در ادامه با نام بردن از فرزندان خود گفت: شکر خدا که به نام پنج‌تن به من پنج فرزند اعطا کرد ان‌شاءالله هر پنج فرزندم خدمتکار در خانه امام حسین (ع) باشند وصیت می‌کنم جز در خانه امام حسین و حضرت صدیقه طاهره (س) در دگیر را نزنید.
این شاعر پیشکسوت انقلاب افزود: باید از مرحوم فرهنگ یاد کنم که 20 یا 30 سال قبل ما را قبول کرد تا شب شعر عاشورا را راه بیندازیم همچنین باید از مرحوم سیف یاد کنم که همواره حضرت صاحب‌الزمان (عج) را حاضر می‌دانست آقای آقایاری نیز بسیار از من و از شب شعر عاشورا حمایت کرد از بچه‌های که امروز استاد من هستند و در دانشگاه‌ها کار می‌کنند نیز باید یاد کنم که مایه افتخار من هستند.
ده‌بزرگی در ادامه با ذکر خاطره‌ای گفت: یک روز در زمین زراعی پدرم یک ملخ دیدم که فقط سرش از خاک بیرون بود تا من به سرش دست زدم سرش افتاد من خیلی ناراحت شدم و پیش پدرم رفتم اما پدرم دستم را گرفت و پیش همان ملخ برد و گفت این گونه ملخ می‌گردد و زمین سفتی را پیدا می‌کند سپس مثل مته زمین را سوراخ می‌کند و درون آن قرار می‌گیرد تا فقط سرش بیرون بماند آن وقت آن‌قدر آنجا می‌ماند تا بدنش کاملا خشک شود به‌گونه‌ای که با یک تلنگر نیز سرش می‌افتد سپس صدها ملخ کوچک از همان قسمت از بدنش خارج می‌شود یعنی آن ملخ به این گونه تکثیر می‌شود.
شاعر شعر خاطره‌انگیز باز هم مرغ سحر در پایان گفت: من همیشه علاقه داشتم تکثیر شوم بنابراین با دو بال تکثیر شدم با بال شب شعر عاشورا و بال تربیت از سازمان اوج که تجلیل از امام حسین (ع) کردند سپاسگزارم.
لازم به ذکر است نهمین شب شاعر سازمان فرهنگی هنری اوج با محوریت بزرگداشت شاعر انقلابی کشورمان احمد ده‌بزرگی برگزار شد.
ارسال نظرات