گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - مریم فاطمی؛ فیلم سینمایی «گنجشکک اشی مشی» به کارگردانی وحید نیکخواه آزاد، غلامرضا رمضانی و مسعود کرامتی یکی از فیلم هایی بود که در اولین روز سی و دومین جشنواره فیلم فجر در محل سالن همایش های برج میلاد برای اهالی رسانه و منتقدان نمایش داده شد.
فیلم «گنجشکک اشی مشی» یک فیلم سه اپیزودی است که به عنوان فیلم کودک شناخته می شود و درباره کودکان و نوجوانان ساخته شده است. در این وانفسای سینمای ایران که عملاً فیلم کودک در آن، برخلاف دهه 60 که روزگار رونق فیلم کودک بود، وجود خارجی ندارد، سراغ چنین مضمونی رفتن جای تقدیر دارد، اما براساس همان بحث قدیمی که فیلم «برای» کودک است یا «درباره» کودک، «گنجشکک اشی مشی» نیز گویی در میان «برای» کودک بودن یا «درباره» کودک بودن معلق مانده است.
اپیزود اول این فیلم داستان زن معتادی است که همسرش به جرم قتل به حبس ابد محکوم شده و او به دلیل اعتیاد و شرایط بد مالی دخترش را به زن متمولی که قبلاً در منزل آنها کار می کرده، داده و پولی دریافت کرده است، اما حالا حبس مرد کاهش پیدا کرده و سر و کله او پیدا شده و می خواهد دخترش را ببیند. زن از ترس او سراغ مادر جدید دختر می رود تا او را متقاعد کند فرزندش را برگرداند، اما در نهایت به این نتیجه می رسد که ماندن دخترش نزد آن زن به نفع اوست.
اپیزود دوم داستان دختر دبیرستانی شاعر ناشنوایی است که پدر سنتی اش به شعرهای او شک کرده و تصور می کند دخترش عاشق کسی شده و می خواهد او را به زور شوهر دهد، اما با تلاش های مادر دختر، پدر متقاعد می شود به گونه ای دیگر در مورد دختر و توانایی های او فکر کند.
در اپیزود سوم داستان پسر نوجوانی روایت می شود که پدر او اعدام شده و خود او بزهکار است و بارها به کانون اصلاح و تربیت رفته است. به همین دلیل مادرش ازدواج کرده و به همسرش نگفته پسر نوجوانی دارد. پسر، مادرش را پیدا می کند و می خواهد او و خواهر کوچکش را نزد خودش ببرد. مادر در نهایت راضی می شود که به زندگی خود پشت کند و نزد پسرش بماند، اما پسر با راهنمایی مددکار کانون، تصمیم می گیرد برای کار به قشم برود و روی پای خود بایستد.
همین طور که می بینیم هر سه اپیزود دارای داستان های کلیشه ای هستند که بارها و بارها در فیلم ها و سریال ها تکرار شده اند. فیلمساز در اپیزود دوم تاکید زیادی بر روی تفاوت های نسلی دارد و این بیانیه را صادر می کند که هر نسلی اقتضائات خاص خود را دارد، اما خود فیلمساز از این قاعده پیروی نکرده و مسائل و دغدغه های او که در مورد کودکان و نوجوانان مطرح می شود، همان دغدغه ها و مسائلی است که در در دهه های گذشته نیز وجود داشته است، به طوری که حتی فیلمساز سعی نکرده لباس جدیدی بر تن این دغدغه ها کند تا حداقل فیلم او اندکی به روز به نظر برسد.
بازی های فیلم نیز بسیار معمولی است و در هر سه اپیزود، وجود «مادر» نقش بسیار مهمی دارد. در اپیزود اول و سوم بچه ها از مادر خود جدا مانده اند و مادر یا فرزند برای رسیدن تلاش می کنند. در اینجا هم از ایده هاچ زنبور عسل استفاده شده و معلوم نیست چرا تا این حد در فیلم ها و سریال ها، بچه ها به دنبال مادرشان می گردند! مگر این تم چقدر در جامعه فراوانی دارد که تا این اندازه مورد توجه و علاقه فیلمسازان است؟ آیا نوجوانان و کودکان دغدغه ای جز گم کردن مادر خود یا مادرها دغدغه ای جز جدا بودن از فرزند خود ندارند؟ بهتر بود فیلمساز به جای رفتن به سراغ این سوژه ها که از فرط تکرار نخ نما شده است مسائل روز کودکان و نوجوانان را دستمایه ساخت فیلم خود قرار می داد.