گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»- خاطرات فردوست گنجینه ای است از تاریخ دوران پهلوی به ویژه دوران 37 ساله سلطنت محمدرضا شاه، که اعماق و ابعاد این مقطع مهم از تاریخ معاصر ایران را می کاود و از بسیاری ناگفته ها و ناشنیده ها پرده بر می دارد.
-«ظهور و سقوط سلطنت پهلوی»؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، جلد یک، ص 344
در دوران محمدرضا، فقط و فقط با حمایت سفارت های انگلیس و آمریکا بود که افرادی می توانستند به مقامات مهم برسند. این امر نه تنها در مورد من بلکه در مورد همه کسانی که مشاغل و پست های درجه اول را در اختیار داشتند صادق است.
مورد خود را بیشتر می شکافم:
بعدها که رئیس دفتر ویژه شده و شاپورجی را شناخته بودم، او با اشاره به پیشنهاد تصدی دفتر توسط من گفت: سال هاست روی تو بررسی می کنیم. در هر کجا خدمت کرده ای توأم با موفقیت بوده و دلیلی ندارد که بگذارم تو را از محمدرضا دور کنند و یک عده افراد بی لیاقت دور او باشند.
در مورد تصدی دفتر نیز من نمی خواستم فردی اعزام شود که نتواند این کار را انحام دهد و لذا شما را پیشنهاد کردم. زمانی که شاپور جی این صحبت را می کرد حدود یک سال از شروع کار دفتر گذشته بود و او می گفت که در اکثر ملاقات ها با محمدرضا، او از سبک کار دفتر رضایت دارد و این همان چیزی است که ما می خواستیم.
همانطور که گفتم، مدتی بعد مانند سازمان مشابه در انگلستان «کمیته مشترک اطلاعاتی» (j.i.c) در دفتر ویژه با نام «شورای هماهنگی» تشکیل شد و من با درجه سرهنگی دبیر شورا شدم، در حالی که اکثر اعضاء شورا سرلشکر و سپهبد بودند.
حدود یک سال پس از تشکیل دفتر ویژه با حفظ سمت به جای علوی کیا، قائم مقام ساواک نیز شدم، که مسلماً پیشنهاد شاپورجی بوده است، زیرا چند روز بعد از انتصابم برای دیدن من به ساواک آمد و با همان لبخند گفت: از شغل جدید راضی هستید؟ او بیش ا زاین به گفته خود صراحت ندارد، ولی تلویحاً فهماند که ترتیب کار را او داده است.