گروه فرهنگی « خبرگزاری دانشجو» ؛ اسماعیل آذر شاعر و متولد 1323، اصفهان، در تلویزیون به عنوان مجری و کارشناس برنامههای ادبی از جمله برنامه به تماشا سوگند و به آغاز کلام ( مشاعره) فعالیت میکند.
نوروز بهانه ای شد تا به سراغ آذر برویم و با وی به گفت و گو بنشینیم که در ادامه، شرح آن را خواهید خواند:
خبرگزاری « دانشجو»: آقای آذر خودتان را معرفی بفرمائید؟
آذر: من دکتر اسماعیل آذر عضو هیات علمی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی و مدیرگروه زبان و ادبیات فارسی، عضو کمیسون هنر شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضو گروه راهبردی فرهنگ دانشگاه آزاد اسلامی و مدیر گروه زبان و ادبیات دانشگاه های علمی کاربردی کشور هستم.
خبرگزاری « دانشجو» : چه شد که به سراغ فرهنگ و هنر رفتید؟
آذر: من اول در رشته ی پزشکی تحصیل می کردم ولی هر روز که می رفتم انگار روحم جای دیگه ای بود، معذب بودم و با حال و هوای بیمارستان کنار نمی آمدم. تا 6 ترم هم در رشته ی پزشکی تحصیل کردم منتهی علاقه ای به این رشته نداشتم و به همین دلیل به سمت ادبیات کشیده شدم و به دلیل علاقه ام به سمت ادبیات انگلیسی رفتم اما بازهم مرا جذب نکرد و تا اینکه یک غزل از حافظ من را به سمت ادبیات فارسی کشاند اما مادر خدا بیامرزم همیشه از من ناراحت بود و می گریست.
خبرگزاری « دانشجو»: از چه سالی شروع به تدریس کردید؟
آذر: من ابتدا در هنرستان موسیقی تحصیل می کردم و به همین دلیل با شعر انس و الفت گرفتم، چون شعر و موسیقی به هم آمیخته اند. همه ایرانی ها هم آواز می خوانند و هم شعر را می پسندند، من هم یک ایرانی هستم. تحصیلاتم که به فرجام رسید در رشته ی زبان و ادبیات فارسی استخدام دانشگاه آزاد شدم و در نهایت به عضویت هیات علمی این دانشگاه درآمدم.
البته به ادبیات سایر کشورها هم عشق می ورزیدم و آثار بسیاری از شاعران خوب اروپا به خصوص شاعران رمانتیک را مطالعه و البته بسیاری از آنها را ترجمه کردم، یکی از ترجمه هایم در این زمینه ترجمه شاهکارهای ادبیات فارسی است که مجموعا شامل 4 50 رمان جهان است و اولین جلد آن در سال 88 از سوی انتشارات سخن منتشر شد وجلد دوم آن در حال حاضر در دست ترجمه است.
خداروشکر این کتاب مورد توجه نسل جوان قرار گرفت طبیعا این نسل حوصله ی خواندن و مطالعه کتاب های حجیم را ندارد و به همین خاطر این ترجمه ها مورد توجه جوانان قرار گرفت.
خبرگزاری « دانشجو»: به نظر شما صدا و سیما چقدر توانسته در حوزه ادبیات به خصوص شعر فرهنگ سازی کند؟
آذر: از زمانی که برنامه های ادبی را در صدا و سیما شروع کردیم آقایان دارابی و ضرغامی و مهدی قاسمی مدیر شبکه 7 نهایت همیاری و همکاری را با من داشتند و در بیشتر اوقات علی رغم اینکه کارها بسیار سخت و سنگین بود و از انرژی و توان من بالاتر بود از استراحتم می گذشتم تا دراین زمینه کار کنم و محبت و کمک این مدیران توان و انرژی من را دوبرابر می کرد.
آنچه که تاکنون انجام شده طبیعا لازم بوده اما هنوز کافی نیست و جای کار بیشتری دارد. البته کارهای دیگری غیر از مشاعره شکل گرفت، به عنوان مثال برنامه قند پهلو که کار خوبی بود و من دانشجویانی را که در دانشگاه طبع طنز دارند به طرف این برنامه راهنمایی شان می کنم. اکثر مدارس کشور و فرهنگسراها در کلاس های درس شان مشاعره دارند ما وقتی به شهرستان خوی رفتیم هرشب هنگام اجرای برنامه بیش از ده هزار تماشاچی داشتیم و خوشبختانه استقبال بی نظیری صورت گرفت.
شعر و فرهنگ و ادب در ضمیر جامعه ما نهادینه شده است البته این مسئله به دلیل وجود برنامه مشاعره نیست دلیلش این است که ایران قطب فرهنگ جهان است بنابراین خروجی و صادارات ما علم و حکمت و معنویت خواهد بود. دراین زمینه هم که صدا و سیما چقدر توانسته در حوزه فرهنگ به ویژه شعر فرهنگ سازی کند باید یک تعریف مشخص ارائه کنیم و یک منحنی داشته باشیم که بر اساس آن بگوییم صدا و سیما تا کجای این منحنی باید حرکت کند؟ نمی توان در این زمینه نظر داد اگر برنامه ای از جذابیت خاصی در حوزه خود برخوردار باشد طبعا من به شما ضمانت می دهم که صدا و سیما از آن حمایت می کند.
خبرگزاری «دانشجو» :چه تدابیری در حوزه فرهنگ و ادبیات اندیشیده اید؟
آذر: ما در تلاش هستیم برای سال آینده بزمی را طراحی کنیم به نام بزم شاعرانه که شاعران، هنرمندان و موسیقی دانان ایرانی جمع شوند و در یک گردهمایی برای مردم شعر بخوانند موسیقی اجرا کرده و روحیه جامعه را تلطیف کنند.
خبرگزاری « دانشجو»: وضعیت فرهنگ کشور را در حال حاضر به ویژه در حوزه زبان و ادبیات فارسی چگونه ارزیابی می کنید؟
آذر: باتوجه به اینکه دانشجویان زیادی در دوره دکتری ادبیات تحصیل می کنند و دربرخی از کشورهای دنیا درس های این رشته کرسی دارند ما هم باید در دوره های عالی به ویژه رشته ادبیات درس ها را به صورت کرسی کنیم چرا که در دوره های عالی به ویژه رشته زبان و ادبیات فارسی دروس تخصصی هستند و طبعا نمی توان در غالب کلاس دانشگاه همه آن ها را تدریس کرد. از طرفی دیگر کشور ما محور ادبیات است و نمی توانیم بگوییم در این زمینه چیزی کم داریم اما باید در مسیر و جهت ارتقاء پیش رویم.
خبرگزاری « دانشجو»: آذر؛ وضعیت بازار کتاب را در حال حاضر به لحاظ چاپ و فروش چگونه ارزیابی می کنید؟
آذر: به نظر من وزیرفرهنگ و ارشاد اسلامی دولت یازدهم اگر نخواهیم بگوییم که فرهنگی ترین وزیر اما یکی از بهترین انتخاب های درست رئیس جمهور است. دلیلش هم این است که آقای جنتی به جنس فرهنگ فکر می کند و انگیزه دارد. من در روزگاران پیشین پیشنهاد کردم باید در کشورمان پایگاه های جذاب کتاب راه بیاندازیم.
در حال حاضر به هر نقطه ای از شهر که برویم تعدد بانک ها کاملا به چشم می خورد درحالیکه این روند افزایشی در مسیر تعالی اقتصادی به کار نمی رود متاسفانه هیچ کس به فکر فرهنگ نیست و همه به فکر این هستند که بنگاه خودشان را به لحاظ مالی فربه تر کنند. اما خوشبختانه وزیر کنونی ارشاد در این فکر است که فرهنگ به ویژه فرهنگ اسلامی را فربه تر کند. از این رو من پیشنهاد دادم پایگاه یا به عبارتی بنگاه کتاب داشته باشیم. به عنوان مثال هر شعبه ی بانکی باید موظف باشد در طبقه اول خود با حضور متخصصین یک پایگاه کتاب دایر کند و البته به تعدادی هم باید کتابخانه های عمومی داشته باشیم و این کتابخانه ها به صورت شبانه روزی فعال باشند. چرا که حتی رشته ی اقتصاد بدون توسعه فرهنگ پایدار نخواهد بود. توسعه اقتصادی پایدار در کنار فرهنگ پایدار امری ضروری است و باید به این مقوله اهمیت بیشتری بدهیم. از طرفی دیگر باید کتاب خوانی را به کودکان بیاموزیم و این فرهنگ را جا بیاندازیم که در هر خانه یک کتاب خانه باشد منتهی در درجه اول باید این موضوع مدنظر قرار گیرد که کتاب با قیمت مناسب در اختیار خانواده ها قرار گیرد.
خبرگزاری « دانشجو»: به عنوان شخصی که در حوزه فرهنگ کار می کنید فعالیت های حوزه کتاب را در حال حاضر چگونه ارزیابی می کنید؟
آذر: بنظرم عوامل رشد کتاب دو شاخه دارد؛ یک شاخه ی آن تغییراتی است که در دنیا به وجود می آید و انسان را به طرف دانایی می برد و شاخه دیگر صاحبان مناصب در حوزه فرهنگ هستند که به این کار سرعت می دهند. همانطورکه مقام معظم رهبری هم بارها در فرمایشاتشان به کتاب و کتاب خوانی توجه زیادی داشته اند.
خبرگزاری « دانشجو» : درباره فلسفه ی عید نوروز در اشعار ایرانی بفرمائید؟
آذر: به تحقیق، تمام شاعران ایرانی از زمان رودکی نوروز را مورد توجه قرار داده اند که اوج این ها در اشعار منوچهری دامغانی نمایان است. هیچ شاعری در طول تاریخ زبان و ادبیات فارسی به اندازه منوچهری به نوروز توجه نداشته است. تمام توصیف ها پیرامون طبیعت است، از رودکی به بعد بهارانه های شاعران مشخص است و به انواع مختلف تصویرگری بهار را تا قرن ششم در اشعار شاعران می بینیم. از دوران سنایی به بعد این تصویرگری ها درباره بهار ادامه دارد اما یک مرتبه واژه ی «تو» در اشعار نوروز ظاهر می شود، البته این تو کمتر به یارها و معشوقک های زمینی اشاره دارد و بیشتر به خدای بزرگ اطلاق می شود زیرا از این دوره به بعد شکل و شمایل ادبیات تغییر می کند و ما با یک عرفان راهبردی در ادبیات مواجه می شویم.
به همین دلیل سعدی می گوید: « ما را سر باغ و بستان نیست هرجاکه تویی تفرج آنجاست» و شعری از مولوی است که می گوید: « با تو هر جزو جهان باغچه و بستان است در خزان گر برود رونق بوستان تو مرو...»، در شاعران بعد از سنایی غزنوی هم واژه « تو» در اشعار ویژه بهار دیده می شود. البته از آن زمان به بعد اشعار بهارانه حکمت آمیز می شوند. مانند سعدی که گفت: « برگ درختان سبز درنظر هوشیار هرورقش دفتری است معرفت کردگار» و شعری از سهراب سپهری که می گوید؛ « زیر درخت بیدی بودم و برگی از شاخه ی بالای سرم چیدم و گفتم چشم را باز کنید آیتی بهتر از این می خواهید؟»
خبرگزاری دانشجو: عید نوروز در زمان های قدیم چگونه برگزار می شد؟
آذر: ما در هر سنتی یک متغیر داریم و یک ثابت. البته چیزهایی بوده اند که همیشه در کشورمان ثابت بوده اند و در کنار آن هم متغیرهایی بوده است.
به عنوان مثال در فرهنگ ما هنگام تحویل سال رنگ هایی درست می کردند که مرکب مانند بود و با آن روی کاسه های لعابی با قلم های خاص آیاتی از قرآن را می نوشتند و بعد دعا می خوانند و آبی در آن می ریختند و پس از تحویل سال از آن کاسه می نوشیدند که زندگی شان برکت بگیرد.
در سفری که به شهرستان تربیت حیدریه رفته بودم به زعفران می گفتند طلای قرمز اما من گفتم به جای این واژه بگویید پیچک های عاشق و گفتم اسم شهر را شهر پیچک های عاشق بگذارید و مردم بسیار از این موضوع استقبال کردند. ضمنا ما در آداب و سنن نوروزی باید به یک اصولی تکیه داشته باشیم و یک فروعی را هم بپذیریم.
اصول نوروز مانند هفت سین است که همه ایرانیان این سفره وحدت آمیز را دارند و در هرکجای دنیا باشند در آن لحظات کنار این سفره می نشینند، محور این سفره قرآن مجید است که البته این مساله از بعد اسلام مشاهده شده است. در واقع قرآن را به خاطر احترام، برکت و به عنوان کتاب آسمانی ما ایرانیان در صدر سفره هفت سین قرار می دهیم.
ولی آنچه که عناصر این سفره را تشکیل می دهد هر کدام دارای معانی هستند به عنوان مثال سبزه نماد سرسبزی است و در روزگار باستان زندگی با کشت و کار و فلاحت می گذشته و این به معنای آن است که ما در تمنای یک سال پر برکت در مزارع مان هستیم، سکه تمنای یک تجارت و یک روزگاری با پشتوانه مالی خوب است تخم مرغ های رنگی نشانه ی حیات و زاد و ولد هستند.
سنجد طلایه دار گیاهان نوروز است و ضمنا بوی عاشقانه می دهد و عطر این گیاه انسان ها را به عشق دعوت می کند. جالب است بدانید سمنو هنگام نوروز حتی درسفره هفت سین تاجیکستان هم قرار می گیرد، البته آن ها از سمنو به عنوان سمنک یاد می کنند.
در شهرستان ها این متغیرها بیشتر نمایان هستند مثلا در برخی از شهرستان ها خانواده ی عروس یک طنابی را به خانه ی داماد رها می کنند، سپس داماد یک هدیه ای را به بن این طناب گره می زند و می کشد برای خودش. یکی دیگر از آداب و رسومی که برای من هم بسیار قابل احترام است رسم قاشق زنی است که در قدیم هم بود و البته الان هم در برخی مناطق دیده می شود.
دراین رسم افراد پارچه ای روی صورتشان می کشند و با قاشق بر درها می زنند و یک کاسه ی خالی هم در دست دارند. صاحبخانه کاسه را می گیردو مقداری خوراکی در آن می گذارد و برای شخص باز می گرداند. حاجی فیروز ها هم نماد این هستند که هنگام نوروز برخی ها بردگان را آزاد می کردند و آن ها هم به این دلیل خوشحالی می کردند و می رقصیدند.
خبرگزاری « دانشجو»: نوروز شما در دوران کودکی تان چگونه بود؟
آذر: به یاد دارم من در دوران کودکی به چند چیز علاقه بسیاری داشتم به تخم مرغ های رنگی و به اسکناس های نو که معمولا از بامداد اولین روز نوروز به منزل عمویمان می رفتیم، آن زمان خانه ها به صورت باغ بود و مساحت بزرگی داشت، هنگام عید وقتی وارد خانه ها می شدیم با یک فضای عطراگین شب بوها و اطلسی ها روبرو می شدیم و این بوی گل هرکسی را مست می کرد، ظهرهای نوروز هم همگی به خانه ی بزرگترهای فامیل می رفتند و دور هم سور و سات نوروزی برپا می کردند. شب های نوروز هم حتما سبزی پلو و ماهی می خوردیم و اغلب این ماهی دودی بود و به همین دلیل این ذائقه و عطر با وجود من آمیخته شده است.
خبرگزاری « دانشجو»: به جز پول تا به حال چه چیزهایی عیدی گرفتید؟
آذر: در روزگاری که ما کودک بودیم فقط پول به عنوان عیدی مرسوم بود آن هم اسکناس های نو که در میان قرآن می گذاشتند که متبرک شود و آن را هدیه می دادند. خواهش من از همه هموطنانم این است که برای هر کسی کتاب عیدی ببرند و حتی اگر بخواهند کتابی نخرند قلمی بخرند و ابزاری هدیه بدهند که در حوزه پیرادانشی باشد.من به سهم خودم برای نوروز کتاب هایی آماده می کنم و هدیه می دهم.
البته کسانی هم هستند که در حالت عادی نمی توانیم به آن ها کمک کنیم و عید بهترین محمل برای این کار است ممکن است پول برای بعضی ها نسبت به هدایایی دیگر ارزش بیشتری داشته باشد منتهی من پولی را در غالب آن کتاب به او هدیه می دهم هیچکس از من صریحا پولی دریافت نمی کند مگر اینگه در غالب یک کتاب باشد.
خبرگزاری «دانشجو»: آقای آذر، خود شما بیشتر دوست داشتید در دوران زندگی تان چه عیدی بگیرید؟
آذر: یک لبخند پاکیزه و خالی از غرض. امروز هیچ چیزی مشرب درون من را سیراب نمی کند مگر یک محبت پاک.
خبرگزاری دانشجو: اولین عیدی که گرفتید چه زمانی بوده است؟
آذر: به خاطر دارم بین 5 تا 6 سالگی بوده است. اسکناس بوده و از عموی بزرگم گرفتم. البته کسان دیگری به ما عیدی می دادند. وقتی به خانه ی عمو می رفتیم از آنجا تخم مرغ های رنگی به عنوان عیدی بر می داشتیم که این برای ما بچه ها در آن دنیای کودکانه بسیار جذاب بود.
خبرگزاری دانشجو: اولین عیدی که خودتان دادید چه زمانی بوده است؟
آذر: طبعا اولین عیدی که من داده ام پول بوده است منتهی یادمان باشد انسان در مسیر متغیرهایی قرار می گیرد و من دیگر مانند گذشته فکر نمی کنم، آدم ها به گونه ای دیگر می بینند و زندگی را به نقش دیگری می بینند آنچه که ممکن بود روزی من را به نشاط بیاورد امروز نه تنها نشاط نمی دهد بلکه ساده از کنار آن عبور می کنم.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما در دنیای امروز کودکان و نوجوانان ایرانی باید چه چیزی عیدی بگیرند؟
آذر: مسلما کتاب، البته این کتاب متناسب با سن آن ها باشد. اما باید این مسئله را در نظر بگیریم که اگر به کسی عیدی می دهیم و یا در روزهای خاص به ویژه مناسبت ها در خور و مناسب با آن شخص باشد.
خبرگزاری« دانشجو»: شما خودتان نوه دارید و به او چه چیزی عیدی می دهید؟
آذر: بله یک نوه به اسم بارانمهر دارم و با اینکه هنوز در آستانه ی رفتن به مدرسه است به او شعر یاد می دهم و برایش کتاب و قصه می خوانم.
خبرگزاری دانشجو: در پایان اگر حرف نگفته ای مانده بفرمائید؟
آذر: اجازه بدهید با شعری از مظاهر اصفهانی صحبت هایم را به فرجام ببرم؛
این لحظه ها و ثانیه ها و دقیقه ها چون مارها به زندگی ام نیش می زنند
روز و شب این دو گاو سیاه و سفید عمر صحرای خشک عمر مرا خیش می زنند
خورشید کهنه کوره سوزان آسمان شب می شود خموش و مرا خواب می کند
هر روز سکه زری از گنج عمر من در بوته حرارت خود آب می کند