رونمایی از کتاب آیتالله هاشمی با عنوان «سازندگی و شکوفایی» صبح امروز با حضور خانواده وی با حاشیههای مختلفی همراه بود.
به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، رونمایی از کتاب آیتالله هاشمی با عنوان «سازندگی و شکوفایی» که قرار بود جمعه در نمایشگاه کتاب انجام شود به دلایل امنیتی صبح امروز در کتابخانه ملی برگزار شد.
در این مراسم محسن و مهدی هاشمی، فاطمه هاشمی، عفت مرعشی، علی یونسی، حسن بیادی، تیمور علیعسکری، فردوس کاویانی، دکتر جلال پور، حجتالاسلام دعایی و برخی شخصیتهای علمی دیگر حضور داشتند.
در ابتدای مراسم رضا صالحی امیری رئیس کتابخانه ملی با بیان اینکه با خود میگفتم که در این برنامه برای خوشامدگویی به آیتالله هاشمی چه بگویم که یاد کتاب «فاطمه فاطمه است» شریعتی افتادم پس اینکه «هاشمی، هاشمی است» سخنانش را آغاز کرد که حضار به تشویق وی پرداختند.
وی در ادامه با بیان اینکه در جامعهای که هشت سال تخم نفاق، بدبینی، دروغ در آن ترویج شد نباید منتظر کشت پاک بود تلویحا به انتقاد از دولت گذشته پرداخت.
در قسمتی از مراسم وقتی محسن هاشمی برای ارائه مطالبی پای تریبون آمد عدهای محدودی صلوات میفرستادند و عمده سالن با دست زدن وی را تشویق می کردند.
محسن هاشمی از طریق ویدئو پرژکتور به معرفی کتابهای هاشمی قبل و بعد از انقلاب پرداخت و به انتشار 14 جلد کتاب از تولد تا ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی اشاره کرد.
وی به انتشار کتاب «پا به پای سرو» شامل خاطرات عفت مرعشی، همسر هاشمی رفسنجانی اشاره کرد که در دولت قبل اجازه انتشار نداشته اما بعد از آمدن آقای روحانی این کتاب اجازه انتشار پیدا کرده است.
در ادامه حجتالاسلام دعایی در حالی که بغض در گلو داشت با بیان اینکه چگونه میتوانم احساس خود را نسبت به این عزیز «هاشمی» بیان کنم به بیان خاطراتی پرداخت و گفت: آقای هاشمی پناهگاه ما بودند و زمانی که در خانه ایشان ماهنامه بعثت را تایپ میکردم هیچ فردی حتی خانواده اش از حضور من خبر نداشتند. وقتی محسن و فاطمه در حال بازی در حیاط خانه بودند و گذرشان مقابل اتاق من افتاد لحظهای محسن ایستاد و داد زد:« فاطی نگاه کن این مردتکه کیه؟»
در بخش پایانی برنامه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به بیان خاطرهای از حجتالاسلام دعایی پرداخت و اظهار کرد: از روزهای اول مبارزه آقای دعایی و برخی دیگر از دوستان در میدان بودند که اسامی مستعاری مانند علی خراسانی، علی اراکی و غیره داشتند تا با این اسامی کارهایمان را پیش میبردیم بعد از سال 40 در جشنهای رژیم پهلوی لو رفتیم من مقالهای را با نام «عزایی به نام جشن» منتشر کردم در آن زمان دستگیر شدم و از من راجع به دعایی سوال پرسیدند که او کیست؟ من گفتم: سیدی است من چه میدانم دعایی دست خوبی در فرار کردن داشت که این جمله جمع را به خنده وا داشت.
هاشمی ادامه داد: دعایی به عراق رفت و در جوار امام قرار گرفت ما نیز در زندان ماندیم یک بار صدای او را از رادیو عراق شنیدیم که بسیار خوشحال شدیم زیرا تا قبل از آن می توانستیم به صورت محدود حرفهایمان را بیان کنیم اما دعایی فقط یک غصه داشت که آن مادر پیرش بود که در ایران به سر میبرد و هر دو بابت موضوع فرار دعایی ناراحت بودند حال من باید این مادر را به دعایی میرساندم بسیاری از اقوام و خویشان ما در عراق بودند و هویه عراقی داشتند ما هویهای را از یکی از خویشانمان گرفتیم و به مادر وی دادیم و با یک قالیچه دستباف ایرانی وی را راهی سفر کردیم البته چیزی شبیه کتاب مفاتیح الجنانی درست کرده بودیم و اطلاعاتی را برای کمک به فلسطین درون آن گذاشتیم و به مادر دادیم که البته خود او نیز نمیدانست چه چیزی را حمل میکند.
هاشمی رفسنجانی در بخشی از سخنانش با اشاره به موضوع فرهنگ که در شعار امسال از سوی مقام معظم رهبری مطرح شده است گفت: اینکه برخی موی زن، آرایش زن، موسیقی حساس میشوند و جلسه را به هم میریزند این فرهنگ نیست، یک هزارم از فرهنگ است.
هاشمی در بخش دیگری از سخنانش درباره موضوع فرهنگ خاطر نشان کرد: من کمک میکنم آقایان نیز کمک کنند مبنا و مصداق فرهنگ که مدنظر رهبری است انجام شود.
"هاشمی در بخش دیگری از سخنانش درباره موضوع فرهنگ خاطر نشان کرد: من کمک میکنم آقایان نیز کمک کنند مبنا و مصداق فرهنگ که مدنظر رهبری است انجام شود." !!!!!
من دیگه حرفی ندارم!
ارسال نظرات
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
من دیگه حرفی ندارم!