گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»- مریم اطمینان؛ اﺷﺘﻐﺎل زﻧﺎن در ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎی اﻗﺘﺼﺎدی در ﭼﻨﺪ دﻫﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ از اﻫﻤﯿﺘﯽ وﯾﮋه ﺑﺮﺧﻮردار شده اﺳﺖ. به واسطه همین اهمیت هم هست که این روند، از دریچه علوم مختلف مورد بازخوانی و بررسی قرار گرفته است. در اینجا به تأثیرات این موضوع از دیدگاه روانشناسی پرداخته میشود تا به نوعی، نگاهی علمی و روانشناسانه به دلایل اشتغال این گروه، در خارج از خاه صورت گیرد.
مردان و زنان و شباهت هایشان
بر اساس دیدگاههای علمی اثبات شده در روانشناسی فیزیولوژیک و بررسیهای روانشناسی تحلیلی، ثابت شده است که زنان و مردان دارای ابعاد مشابهی در درون خود هستند. دیدگاههای علمی نشان میدهد که برخی از هورمونهایی که در بدن مردان وجود دارد در بدن زنان نیز هست و همچنین برعکس این قضیه نیز صادق است. روانشناسی تحلیلی اعتقاد دارد شخصیت زنان و مردان یک وجهی نیست و بخشهایی از شخصیت زنان ویژگیهایی از جنس شخصیت مردانه دارد و همینطور مردان نیز در درون شخصیت خود دارای وجوهی زنانه هستند. این یافتهها بیانگر تمایل زنان و مردان به داشتن رفتارهایی از جنس مخالف خود است. در واقع خلقت انسانها تک بعدی نبوده و محدود کردن فعالیتها و علایق زنان و مردان به اموری اختصاصی -چه از لحاظ روانشناسی شخصیت و چه از لحاظ روانشناسی فیزیولوژیک- کاری برخلاف ذات اوست.
نیازهای مطابق با جنسیت
نکتهٔ دارای اهمیت این است که چه میزان از شخصیت روانی یک زن یا مرد تمایل به داشتن وجوه جنس مخالف دارد و میتوان این سوال را مطرح کرد که برای رشد روانی یک انسان چه میزان برخورداری از خصلتهای بخش متضاد، یاریگر خواهد بود و چه میزان از این برخورداری آسیب زا خواهد شد. شرایط مطلوب رعایت اصولی است که زنان و مردان طوری زندگی کنند که پرداختن به بخشهای مطابق با جنسیت خود در آنها بیشتر باشد، زیرا که بخش زیادی از نیاز درونی هر فردی مطابق با جنسیت او بوده و رعایت این اصول در اشتغال زنان و همچنین پرداختن به انواع مشاغل دارای اهمیت است.
دوره های رشد روانی اجتماعی
در دورهٔ کنونی ﻫﻤﮕﺎم ﺑﺎ دﺳﺘﺮﺳـﯽ ﺑﯿﺸـﺘﺮ زﻧـﺎن ﺑـﻪ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎی آﻣﻮزﺷﯽ از قبیل ﻣﺪارس و داﻧﺸﮕﺎﻫﻬﺎ، ﮔﺮاﯾﺶ آﻧﺎن ﺑﻪ اﺷﺘﻐﺎل افزایش پیدا کرده است. این رویدادی طبیعی و قابل پیش بینی در جهت رشد روانی است. فرد در دورهٔ خاصی از زندگی که آن را دورههای رشد روانی اجتماعی مینامیم، تمایل به پویاییهای شغلی خواهد داشت و این یکی از همان وجوه مشترک در میان زنان و مردان است. نادیده گرفتن این نیاز رشدی در زنان آسیبهای روانی به همراه خواهد داشت.
خودپنداره مثبت زنان شاغل
در خانه ماندن زنان و اختصاص وقت آنان به کاری تکراری و فاقد خلاقیت میتواند عامل افسردگی و انزوای آنها شود. ارتباط بیشتر زنان شاغل با مردم و محیط اطراف به پویایی و سرزندگی آنها میانجامد و سبب افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس زنان میشود. زنان شاغل «خودپنداره» (تصویر از خود) مثبت تری نسبت به زنان خانه دار از خود دارند که این موضوع سلامت روانی و جسمی آنها را نیز بهبود میبخشد.
تأثیرات مثبت اشتغال خارج از خانه
در رابطه با تأثیر اشتغال زنان در تربیت فرزندان، سازگاری، تعلق خاطر به خانواده، حمایت اجتماعی، خود بسندگی اجتماعی و پیشرفت تحصیلی در فرزندان زنان شاغل مشاهده شده است. اشتغال زنان یکی از عواملی است که موجب ایجاد رضایتمندی فرد از خود میشود که میتواند بر رضایتمندی از زندگی خانوادگی نیز تأثیر مثبتی بگذارد، زیرا که اعتقاد بر این است که حالتهای روانی افراد بر کیفیت روابط آنها با اطرافیان تأثیرگذار است. چنانچه یک زن به دلیل شاغل بودن به رضایتمندی درون روانی برسد مسلما به ارتقای زندگی زناشویی و خانوادگی و اجتماعی او نیز کمک میکند؛ اگرچه در برخی موارد دیده شده است که با افزایش سنگینی نقش در زنان شاغل نارضایتیهای زناشویی افزایش مییابد. زنان شاغل دارای فرزند، باید هرچه بیشتر از طرف خانواده خود یا خانواده شوهر مورد حمایت قرار گیرد تا در انجام وظایف خود درمانده نشوند و احساس خوشبختی و شادکامی خود را حفظ کنند.
زنان شاغل، دوشغله اند
زنان در مشاغل نیمه وقت در مقابل مشاغلی که وقت بیشتری را به آن میپردازند -نظیر مشاغل شیفتی و شب کاری-ف رضایتمندی درونی و زناشویی بیشتری دارند. آنها با احتساب خانهداری در شرایط برابر شغلی نسبت به مردان دو شغله به حساب میآیند. بنابراین اثر آسیبهای احتمالی روانی ناشی از خستگی کار در زنانی که زمان بیشتری شاغل هستند بیشتر است.
بایدها و نبایدها
در نظر گرفتن کنترل شرایط استرس زا برای زنان شاغلی که در دوران بارداری به سر میبرند، یکی از عوامل مهم محسوب می شود. کودک متولد شده تا یک سالگی نیازمند حضور مستمر و دارای ثبات مادر میباشد، در طی این یک سال، مادر برای کودک نوزاد منبع اعتماد است که عدم حضور او دنیای بیاعتمادی را برای کودک ایجاد میکند و در شکل گیری طرحوارههای او نسبت به دنیای پیرامون تأثیرگذار خواهد بود. شکل گیری طرحوارههای اولیه نامطلوب در کودک آسیبهای روانی بعدی در پی خواهد داشت. مادر منبعی عاطفی برای کودک است و خلأ این منبع صدمات جبرانناپذیری بر وی خواهد داشت. توجه به مسأله سبکهای دلبستگی در روانشناسی رشد کودک از مواردی است که به حضور مادری در دسترس نیازمند است تا با ایجاد سبک دلبستگی ایمن در کودک از آسیبهای احتمالی بزرگسالی در وی پیشگیری شود. ضمن اینکه بعد از یک سالگی توجه داشتن به کیفیت رابطهٔ مادر با فرزند به یقین باارزشتر از کمیت این روابط است، داشتن رابطهای کوتاه اما با حضور قلب و ذهن تأثیر روانی خوشایندتری از رابطهای طولانی بیحضور ذهن و قلب بر کودک خواهد گذاشت.
کیفیت روابط مهم است، نه کمیت
توجه داشتن بر کیفیت روابط نسبت به کمیت آن از موارد مهمی است که نه تنها در رابطهٔ مادر-کودک بلکه در رابطه با همسر و خویشان و دوستان نیز دارای اهمیت است. رعایت این مسئله برای زنان شاغل و غیر شاغل اهمیت یکسانی دارد. مشاهده شده است که شاغل بودن یکی از وجوهی است که به رشد سالم شخصیت روانی زنان کمک میکند و البته که اختصاص انرژیهای روانی بر آن غافل شدن از وجوه دیگر را نباید در پی داشته باشد. ناگفته نماند که تأکید بر این مسئله در مورد هر انسانی چه زن و چه مرد صادق است و تک بعدی بودن و تمرکز بر جنبههایی خاص، فرد را از رشد روانی در جنبههای دیگر باز خواهد داشت.
منبع: نشریه خانه خوبان استان قم