گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ آزادسازی خرمشهر که در 3 خرداد 1361 به وقوع پیوست، در واقع بزرگ ترین رویداد در طول هشت سال دفاع مقدس به شمار می رود؛ از این رو پرداختن به آن در حوزه ادبیات به ویژه در حوزه ادبیات دفاع مقدس دارای جایگاه انکارناپذیری است. متاسفانه باید گفت که ادبیات دفاع مقدس و انتشارات فعال در این زمینه نتوانستند آن طور که باید به این مقوله بپردازند و شاید انتشارات سوره مهر تنها انتشاراتی است که به صورت جدی و گسترده به این مقوله پرداخت کرده است؛ از این رو در ذیل اسامی برخی از کتاب های منتشر شده توسط این انتشارات آورده ایم:
«مأموریت در خرمشهر» ترجمه مهرداد آزاد
جنگ چگونه آغاز شد؟ چه چیز این جسارت را به صدام داد که به ایران حمله کند؟ توان نظامی عراق هنگام حمله به ایران و حرکت به سمت خرمشهر چه میزان بود؟ جواب این سوالات را میتوان با خواندن کتاب «مأموریت در خرمشهر» بدست آورد.
این کتاب خاطرات سرهنگ فلاح اللامی از فرماندهان ارتش عراق است که در خاطرات خود به افشای اسرار ارتش عراق از لحاظ توانایی و آمادگی قبل از آغاز جنگ و حمله به ایران و اشغال خرمشهر و جنایت تجاوزات و غارت وحشیانه بعثیها در این مناطق میپردازد. او به پیروزی نیروهای ایرانی در عملیات آزادسازی خرمشهر اشاره میکند. اسنادی نیز از ارتش عراق ضمیمه کتاب شده است.
«آتش و خون در خرمشهر»، ترجمه محمدحسن ابراهیمی
راوی کتاب «آتش و خون در خرمشهر» سرهنگ دوم ستاد، خالد سلمان محمود کاظمی، یکی از افسران بلندپایه عراقی است. او که هنگام تحصیل در دانشکده نظامی، از ادامه تحصیل در این دانشکده منصرف میشود، اما نمیتواند هدفش را اجرا کند درباره دردها و رنجهای مرحله اشغال خرمشهر و جنایتهایی که در این شهر انجام شد سخن میگوید.
خالد سلمان در «آتش و خون در خرمشهر» اعتراف میکند که اشغال خرمشهر، یک اشتباه استراتژیک برای عراق بود. کتاب با ترس و وحشت نویسنده از حضور پلیسهای مخفی بین دانشجویان دانشکده نظامی و برشمردن هوس رانیهای صدام آغاز میشود. با حمله به خرمشهر و انجام جنایات نیروهای عراقی در مناطقی مانند«هیزان» ادامه مییابد و با آزاد سازی خرمشهر به پایان میرسد. عکسها و تصاویری نیز ضمیمه کتاب شده است
«به داد ما برسید» به قلم محمد مهدی بهداروند و احمد گودرزیانی
بیست و پنج سال پیش، هنگام وقوع جنگ تحمیلی، علی شمخانی فرمانده سپاه خوزستان بود. او در آن روزها در شرایطی قرار گرفت که ناچار شد نامهای بنویسد و نسبت به نداشتن مهمات و نرسیدن آر.پی.جی و خمپاره اعتراض کند. وی در این نامه، مسئولان را مورد خطاب داده است. نامه شمخانی با جمله «مسئولین، مسلمین، به داد ما برسید» آغاز میشود. کتاب نیز به همین علت «به داد ما برسید» نام گرفته است.
این کتاب شامل ناگفتههایی از نامه تاریخی علی شمخانی؛ فرمانده سپاه خوزستان است.که طی مصاحبه ای که محمدمهدی بهداروند با وی انجام داده به «چراها و چگونگی ها» این نامه پاسخ میدهد. احمد سوادگر، او را در این مصاحبه همراهی کرده است؛ «به دادما برسید» به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد آزادی خرمشهر و از سوی دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری منتشر شده است.
«اعترافات»، ترجمه عبدالرسول رضاگاه
سرهنگ السامرایی اسیر عراقی، در این کتاب به جنایات خود و دیگر نظامیان عراقی طی جنگ هشت ساله اعتراف میکند و از ثروتی هنگفت که در نتیجه غارت اموال مردم پس از تصرف خرمشهر به دست میآورد و نابودی کامل آن در یک آتشسوزی سخن میگوید، ماجرای زندگی شخصی او، مرگ و بیماری عزیزانش و دلاوری رزمندگان اسلام از زبان وی در کتاب آمده است.
او در بخشی از خاطراتش میگوید: «اعترافات خاطرات یک نظامی عراقی است که مدت مدیدی از عمرش را در جنگ سپری کرده است؛ اعترافات تکاندهندهای که بعضی از جنایات و فجایع ارتش عراق را که من نیز در آنها شریک بودهام، برملا میسازد. در این اعترافات سعی کردهام بیپرده خلافکاریهای ارتش عراق را در خرمشهر و دیگر مناطق فاش کنم و آنها را با دلایل و اسنادی روشن که نشاندهنده جرم و جنایت فرماندهان عالیرتبة ارتش عراق است، بازگو کنم.
«بزرگ مرد کوچک» نوشته حسین نیری
این کتاب شامل خاطرات داستانی قنبرعلی بهارستانی از اهالی آبادان است که در اولین روزهای جنگ به همراه پدرش به دست دشمن اسیر شد.
محتوای کتاب عبارتست از: مطالبی درباره خانواده و محل سکونتش در آبادان، شروع جنگ و تجاوز دشمن به شهرهای مرزی، نحوه اسارتش به همراه پدر در راه بازگشت از فریدن، انتقال اسرا و نحوه برخورد عراقیها با مردم و نظامیان به پشت خط، وضعیت بد غذا و زندان، ایرانیهای خائن و جاسوسی که به عراقیها یاری میرساندند، اسارت در اردوگاه موصل، نحوه برخورد مردم عراق در مواجهه با اسرای ایرانی، با خبر شدن از اسارت دیگر برادرش و زندانی شدن او در «الرمادیه»، ملاقات با نیروهای صلیب سرخ، تشکیل گروههای آموزشی زبان، قرآن، ملاقات مرحوم حاج ابوترابی و تأثیر ایشان در حضورشان و تغییراتی که بهوجود آوردند، ماجرای شفای بیمار ایرانی بهدست امام زمان (عج)، نحوه عزاداری بر امام حسین(ع) در اسارت، آزادی و بازگشت به وطن، اطلاع یافتن از شهادت برادرانش حسن و کرم در جبهه، آزادی پدر از اسارت، ثبتنام در مدرسه، اعزام به جبهه و مجروح شدنش، ادامه تحصیل، ورود به دانشگاه، خاتمه جنگ، در پایان نیز تصاویری به همراه اسناد دوران اسارت با زیرنویس ارائه شده است.
«عبور از آخرین خاکریز»، ترجمه محمدحسین زوارکعبه
این کتاب خاطرات یک پزشک عراقی دکتر احمد عبدالرحمن در خرمشهر است که وقایعی را که در مدت خدمتش در این شهر اتفاق افتاده بازگو میکند. این پزشک عراقی در درگیری نیروهای عراقی و بسیجی ایرانی در آخرین ساعات آزادی خرمشهر، خود و دوست مجروحش را تسلیم رزمندگان اسلام میکند.
در قمستی از کتاب آمده است: «تنها هفت کیلومتر از وقوع حوادث تکان دهنده در کشوری که تا آن روز برایم معمای عجیبی به شمار میرفت٬ فاصله داشتم. طی پیمودن مسافت 170کیلومتری بغداد تا خانقین که با ماشین دو ساعت به طول انجامید٬چیزهای زیادی به ذهنم خطور کرد. اتفاقاتی که آن روز در ایران رخ میداد چندان برایم روشن نبود»
«رازهای دوران پر التهاب»، ترجمه محمدحسین زوارکعبه
این کتاب از این نظر اهمیت دارد که نویسندهاش آن را نه در دوران اسارت که وقتی آزاد بوده است نوشته و از این نظر نمیتوان با بهانههایی مثل نوشتن در اسارت و تحمیل عقاید دیگران به او، نوشتهاش را زیر سوال برد.
سروان الخالصی بعد از رفتن به سوریه خاطرات جنگ تحمیلی را به رشته تحریر درآورد. او از فجایع بسیاری که عراقیها به بار میآورند میگوید و از جنایاتی که خود حتی در حق نیروهای خود مرتکب شده است درگیریها و پس از تسلط ایرانیها بر مواضع کارون، الخالصی بعد از مجروح شدن خود را به آن طرف مرز میرساند.
«خرمشهر در آتش»، عبدالرسول رضاگاه
این کتاب خاطرات اسیر عراقی، سرهنگ رضا الصبری است: او به جنایات خود و سایر نظامیان عراقی از جمله، اعدام دست جمعی خانوادههای ایرانی که مخالف اشغال شهرشان بودند و شکنجه ایرانیان غیرنظامی اشاره میکند. زمانی که خرمشهر توسط نیروهای ایرانی فتح شد او به همراه نیروهای عراق متواری میشود.
در بخشی از کتاب چنین می خوانیم: «خرمشهر در آتش گزارش از وقایع مختلف جنگ تحمیلی عراق بر ایران است که در مقاطع هول انگیز آن، عمر خود را در هنگام وقوع آن ها سپری کرده شاهد درگیری های مختلفی در مناطق کوهستانی ، دشتها و ماهورها بوده ام ، وقایع گوناگونی که تصاویر اندوهناک آن مکررا در جلو چشمانم ظاهر می شود؛زیرا خودم از جمله افراد سهیم در ایجاد این تراژدی های هولناک بوده ام.
«جنایتهای ما در خرمشهر»، محمد بنیابراهیمی
خوبی این کتاب به این است که یک نفر راوی آن نیست و چندین افسر عراقی خاطرات خود از روزهای حضور در خرمشهر را بیان میکنند. این کتاب اعترافات گروهی از افسران عراقی است که از روزهای مقاومت، اشغال و آزادی خرمشهر نوشتهاند. آنان با حوادث زیادی روبهرو بودند که هر یک بیانگر گذشتههایی از دفاع جانانه مردم ایران است. خواندن این اثر پس از گذشت 25 سال از آزادی خرمشهر شیرین و عبرتآموز است.
انفجار ایستگاه فشار قوی برق، قتل عام خانواده ها، انهدام یک کارخانه، سرقت خودروها و تعدی به نوامیس مردم، برخی از جنایات این افسران در خرمشهر است. همچنین تصویر دوازده سند مکتوب و تعدادی عکس در پایان کتاب به آن ضمیه شده است.
«توفان سرخ» ترجمه عبدالرسول رضاگاه
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
ماهر عبدالرشید، که پس از مدتی، فرمانده سپاه سوم شد، دستور داده بود که تانک ها از روی اجساد و پیکر زخمی ها بگذرند. این دستور، یک سند سری است که تاکنون فاش نشده است و من، برای اولین بار ان را بازگو می کنم. آن روز، ماهر عبدالرشید، فرماندهی عملیات در این محور را به عهده داشت و من شخصاً این دستور را از زبان او شنیدم. قضیه به این صورت بود که فرمانده تیپ 24 با ماهر عبدالرشید تماسی گرفت و گفت: «قربان! زخمی های زیادی در منطقه، نقش زمین شدهاند و ما میخواهیم ابتدا آنان را تخلیه کنیم، پس از آنکه راه باز شد، تانکها را به جلو حرکت دهیم.» ماهر عبدالرشید گفت: «نیازی به تخلیه مجروحان نیست.» بلافاصله فرمانده تیپ پاسخ داد: «ولی قربان، وجود آنان باعث کندی حرکت زرهپوشهای ما میشود.» ماهر عبدالرشید گفت: «با تانکها و زرهپوشها به جلو حرکت کرده از روی اجساد عبور کنید! این دستوری است که باید آن را از جانب صدام حسین تلقی کنید!»
خاطرات عبدالعظیم الشکرچی وقایعی از جنگ در بین سال های 1360 تا 1361 را در بر می گیرد و او با ذکر حوادث و وقایعی از آزادسازی خرمشهر به دست رزمندگان ایرانی و اظهار عجز صدام در این خصوص، به توصیف روحیه نیروهای دو سوی نبردهای اطراف خرمشهر می پردازد.
راوی کتاب «توفان سرخ»، فتح خرمشهر را معجزه دانسته و در ادامه پیرامون اعدام تعدادی از فرماندهان و معاونان آنان به خاطر عقبنشینی از خرمشهر، رفتن بین مردم بصره و غارت اموال مردم توسط نظامیان عراقی، مجروحیت و بازجویی خود و انجام عملیات رمضان توسط نیروهای ایرانی به موارد متعددی اشاره می کند.
عبدالعظیم الشکرچی همچنین در این کتاب درباره ناظر بودن خود از ابتدا تا انتهای یک عملیات و مشاهده درد و رنج و سختی های نیروهای عراقی، بر شمردن عملیات «مندلی» به عنوان گام اول فتوحات ایران و عملیات«رمضان» به عنوان گام دوم شکست عراق در آن زمان، قلمداد کردن عملیات رمضان به طوفانی سرخ که با رمز یا زینب کبری (س) انجام شد، حضور صدام در بین سربازان و نظامیان، فرار سربازان و پناهنده شدن به عنوان اسیر به ایران، استفاده از سلاحهای شیمیایی توسط رژیم عراق موارد متعددی را بیان کردن است.