گروه فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»؛ انگار نمی خواهد نسل شان منقرض شود! اصلا انگار اینها از بین نمی روند بلکه از دوره ای به دوره ای دیگر منتقل می شوند! قدمتشان به هزاران سال پیش بر می گردد! تاریخ انقضاء هم گویی برایشان مفهومی ندارد! زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت امیر علیه السلام و فرزندان پاکشان هم بودند! شک ندارم همین ها بودند که صلح را بر امام حسن علیه السلام تحمیل کردند. 8 سال دفاع مقدس هم کم نبود از حضور این آدم ها. الان هم هستند؛ آمده اند برای حرص دادن ما! آمده اند که ما باورمان بشود تاریخ تکرار شدنی است...
بنی صدر که عزل شد، ورق جنگ برگشت؛ هر انسان آزاده ای که با تاریخ جنگ آشنا باشد این سخن را تصدیق می کند. تا آن روز اکثر مناطقی را که عراق تصرّف کرده بود شیر بچّه های خمینی با انجام 4 عملیات پس گرفتند. کسی باورش نمی شد، خصوصاً آن ور آبی ها. دست پاچه شده بودند. در مخیّله شان هم نمی گنجید که اوضاع، بر وفق مرادشان نگذرد. آخر مگر می شد؟! این همه خرج صدام کرده بودند! هم مالی، هم تجهیزاتی،هم نیروی انسانی و هم... جمهوری اسلامی را هم حریف قَدَری فرض نمی کردند! می گفتند: این عمامه به سرها که هیچ کار بلد نیستند مردم شان هم که کاری نمی توانند انجام دهند. حتی شنیدم یکی از عمّال داخلی شان گفته بود: ایرانی جماعت عرضه ی ساختن آفتابه را هم ندارد!! ذوب در فرهنگ غرب شده بودند. اربابانشان فکر می کردند که اگر یک دیوانه را اجیر و همه جانبه پشتیبانی اش کنند کار نظام تازه پاگرفته ی ایرانِ اسلامی تمام است. خیالشان خام بود. نفهمیده بودند جنس انقلابِ بهمن 57 را، دست ِکم گرفته بودند علی اکبران خمینی را.
بنی صدر که عزل شد، عرصه ی جنگ برای نخبگان جوان باز شد؛ امثال شهید حسن باقری ها آمدند و استراتژی جنگ را تغییر دادند؛ با اینکه هیچ کدام شان هیچ تجربه ی نظامی نداشتند. مهر سال 60، عملیات ثامن الائمه، اوّلین ضربه بود؛ حصر آبادان با فرمان پیرجمران شکسته شد. دو ماه بعد یعنی در آذر همان سال عملیات طریق القدس انجام شد. نتیجه اش شد آزاد سازی 650 کیلومتر مربع از خاک ایران؛ شهر بستان، 70 روستای دور و اطرافش و تنگه چزابه همگی آزاد شدند. نوروز سال61 ضربه بعدی وارد شد؛ عملیات فتح المبین در چهار مرحله باعث آزاد سازی بیش از 3 هزار کیلومتر مربع از اراضی اشغالی شد. و امّا آخرین، مهم ترین و مؤثرترین ضربه بر پیکره ی رژیم بعث ـ نماینده ی جامعه ی جهانی برای ساقط کردن نظام اسلامی ایران ـ عملیات «الی بیت المقدس» بود. مردم ایران سر از پا نشناختند وقتی گوینده ی رادیو گفت: شنوندگان عزیز توجه فرمائید! خرمشهر، شهر خون، آزاد شد! و فقط خرمشهر نبود! رزمندگان سلحشور ایران زمین، وسیع ترین عملیات 8 سال دفاع مقدس را به لحاظ جغرافیا، در همین عملیات انجام دادند! چرا که منطقه ی عملیاتی بیت المقدس از شمال به رودخانه ی کرخه نور، از جنوب به رودخانه ی اروند، از شرق به رودخانه ی کارون و از غرب به هور الهویزه منتهی می شود.
بعد از این عملیات 5400 کیلومتر مربع خاک ایران از لوث وجود بعثیان پاک شد. دنیا امّا در بهت و حیرت بود! خودِ صدام آن قدر به نیرو و تجهیزاتش اطمینان داشت که گفته بود: اگر خرمشهر را گرفتید، کلید بصره را به شما می دهم! فتح خرمشهر موازنه ی قوا را به کلی به هم ریخت! آن قدر اوضاع برگشته بود که سازمان های جهانی هم دست به کار شده بودند! همان ها که تا قبل از این لال مانی گرفته بودند! شورای امنیت بعد از 22 ماه روزه ی سکوت، قطع نامه صادر کرد و خواستار آتش بس شد؛ و فقط همین!! هنوز هم حاظر نبودند عراق را متجاوز اعلام و تنبیه اش کنند! عده ای می گویند: همین قطع نامه را هم از ترسشان صادر کرده بودند! ترسیده بودند پیش روی ایران آن قدر ادامه پیدا کنند که از حمله کردنشان پشیمان شوند! ترسیده بود با عملیات بعدی، ایرانی ها بغداد یا بصره را بگیرند! ترسشان را در قطعنامه با عنوان «به خطر افتادن صلح و امنیت بین المللی» ذکر کردند. با همه ی این هیاهو و جو سازی های عراق و جامعه ی استکبار جهانی، جنگ با نظر شورای عالی دفاع و نهایتاً فرمان امام ادامه پیدا کرد...
شده بودند حنجره ی دشمن! حرف ها و خواسته های آنها را عیناً تکرار می کردند. دلسوزان نظام هرچه می گفتند: دست از این حرف ها و کارهایتان بردارید! قبول نمی کردند! «یا صُمٌ بُکمٌ عُمیٌ...» شده بودند یا «فی قُلوبِهم مَرض...»! شاید قصدشان تحمیل بود، اما دیر اقدام کردند. حتی در عمل ناحقشان هم موقع شناس نبودند! اسناد و شواهد می گویند این حرف اوّلین بار از دهان اعضای نهضت آزادی در آمد. اینکه حرف خودشان بود یا بهشان از آن طرف آب گفته بودند که بگویند را نمی دانم امّا هرچه بود آن قدر این حرف نحس بود که تا امروز هم ادامه دارد! هرچند به این سؤال بسیاری از مسؤلین، فرماندهان و کارشناسان کشور در ابعاد گوناگون پاسخ گفته اند امّا هنوز هم هر از چندی کسی از گوشه کناری این شبهه را مطرح می کنند و کلی هم دلیل و مدرک می آورد که بله! ادامه ¬¬ی جنگ بعد از فتح خرمشهر اشتباه بود!!
نهضتی آزادی ها علّت این حرفشان را ناکامی در عملیات های بزرگی چون رمضان، والفجر مقدماتی و والفجر یک و طولانی و فرسایشی شدن جنگ عنوان می کردند. البته کار شاقی هم نکرده بودند! آنها بعد از گذشت ماه ها از فتح خرمشهر و دیدن نتایج ادامه ی جنگ این حرف را می زدند! یعنی در ایام اتّخاذ تصمیمِ ادامه ی جنگ، آقایان هیچ موضع و حرفی نداشتند! وقتی هم که نطقشان باز شد قصدشان تخریب بود و تضعیف و دیگر هیچ. چه خوب گفت استاد محمد درودیان که اگر ایران پس از فتح خرمشهر فاتحه¬ی ادامه ی جنگ را می خواند از کجا معلوم بهانه تراشان حرفی دیگر بر زبان نمی راندند؟!
« گزینههای موجود برای تصمیمگیری ایران، به گونهای بود که اگر برای توقف جنگ تصمیمگیری میشد، امتیاز قابل ملاحظهای به ایران واگذار نمیشد و هیچ تناسبی با شرایط برتری ایران نداشت و احتمالا زمینه درگیری مجدد ایران و عراق نیز فراهم میشد. امروز همان تصمیمگیری با طرح این پرسش روبروست که چرا ایران اینگونه جنگ را پایان داد؟ و حال آنکه، در آن هنگام از موضع برتر برخوردار بود و دشمن دچار شکست شده بود؟»
ایران صراحتاً اعلام کرده بود تا شرایطش برای پایان دادن به جنگ در طرح ها و قطعنامه ها گنجانده نشود به جنگ ادامه می دهد؛ چیز زیاد و ناحقی هم نخواسته بودیم. محکومیت فرد متجاوز و پرداخت غرامت از جمله ی این شریط بودند. آیا این ها خواسته هایی ناعادلانه بودند؟! جان هزاران جوان پاک در اثر زیاده خواهی صدام و اربابانش از دست رفته بود؛ هزاران فرزند طعم تلخ یتیمی را چشیده بودند؛ هزاران خانه و کاشانه در اثر بمباران های رژیم بعث از میان رفته بود و بسیاری خسارات مالی و جانی دیگر که قلم را نای نوشتن همه ی آن ها نیست به وقوع پیوسته بود. چه کسی مسؤل این فجایع بود؟! در همان سال های جنگ، مقام معظم رهبری سخنان زیبایی من باب تنبیه متجاوز گفته اند: « من یک وقتى یک مثالى زدم، گفتم که دزدى، متجاوزى، وارد خانهى شما مىشود، وارد مزرعهى شما مىشود و ویران مىکند، نابود مىکند، مىدزدد، مىکشد.اگر تحمّل کردید که مىماند، اگر تحمّل نکردید و با فشار و زور و قدرتنمائى او را بیرون کردید، هیچکس به شما نمىگوید که شما از خانهات دیگر پا بیرون نگذار، پا توى مزرعهى او یا خانهى او نگذار که این تجاوز به حریم اوستنه،عقل به شما حکم مىکند که بروید گریبان این دشمن را بگیرید، گلوى او را بفشارید و اولاً: از او بپرسید چرا این کار را کرده و مجازاتش کنید به این کار و ثانیاً: حقتان را بگیرید، آنچه که تضییع شده از او باز پس بگیرید. این یک حکم عقلى است. این چیزى نیست که این را ما ابداع کرده باشیم.
همهى انسانها و همهى فطرتهاى سالم همین جور فکر مىکنند. »2 حقیقتاً وجدان آن کسانی که می گویند: چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه دادید؟ چگونه قبول می کند طرف متجاوز را به امان خدا رها کنیم؟ چه کسی جواب خون این همه شهید را می دهد؟! آیا باید نشست و در برابر این یاغی گری ها موضع انفعال پیشه کرد؟! آیا باید از اراضی باقیه مانده در دست دشمن چشم پوشی کرد و تن به آتش بس داد؟! قبل از عملیات رمضان با وجود پیروزی های چشم گیر و بازپس گیری مناطق اشغال شده توسط رزمندگان ایرانی هنوز 5 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران در دست دشمن بود. چندی از آزاد سازی خرمشهر نگذشته بود که عراق در یک عقب نشینی تاکتیکی که تنها برای تجدید قوا و تجدید روحیه بود از بعضی مناطق باقی مانده در اشغال خود خارج شد امّا هنوز 2500 کیلومتر مربع از ارتفاعات ایران در اختیار عراق بود. هنوز ارتفاعات میمک و قصر شیرین زیر چکمه ¬¬¬ی سربازان سپاه کفر بود. هنوز باد در قلاویزان بر پرچم کشوری می وزید که رژیم بعث با شقاوت تمام آن را اداره می کرد. هنوز نفت شهر و سومار از وجود بعثیان رنج می برد و هنوز سربازان عراقی در مرزهایی چون شلمچه، طلاییه، فکه و دویرج حکمرانی می کردند. آیا واقعاً باید از مام میهن چشم پوشی کرد؟! نه، غیرت دینی ـ ملی مان چنین اجازه ای به ما نمی دهد! ما باید می جنگیدیم تا خونِ حسین قجه ای، محسن وزوایی، محمود شهبازی، عباس شعف در الی بیت المقدس، چمران در دهلاویه، جهان آرا، کلاهدوز، فکوری، نامجو، فلاحی بعد از ثامن الائمه، پیچک در مطلع الفجر، شیرودی در بازی دراز، علم الهدی و یارانش در هویزه، سبحانی در سوسنگرد، غیور اصلی در حمیدیه و... پایمال نشود. ما اگر نمی جنگیدیم باید می رفتیم در پستویِ خانه هامان پنهان می شدیم تا چشممان به چشم پدر و مادر شهدا نیافتد. ما باید می جنگیدیم تا ثابت کنیم در قاموس ایرانیِ مسلمان ذلت معنایی ندارد چرا که الگویی چون حسین علیه السلام دارد. ما اگر نمی جنگیدیم باید داستان کربلا را از کتب تاریخی شیعه حذف می کردیم تا بتوانیم بدون عذاب وجدان زندگی کنیم. ما باید می جنگیدیم تا ثابت کنیم از نسل 72 یار امام عاشورایی خویش هستیم.
ما باید می جنگیدیم...
1. فصلنامه مطالعات تاریخی 13/10/1383
2. مقام معظم رهبری درگفتگو با خبرنگار صداوسیما 29/06/1365
کمتر بنويسد اين روزها حوصله خوندن مطالب طولاني رو ندارم.البته ببخشيد.
يادشان گرامي و راهشان پررهرو
خوشابحالشان که بودند و عاشقانه رفتند و بدا به حال ما که مانديم و کم رنگ شدن ارزش هايمان را مي بينيم