به گزارش گروه دانشگاه های کشور «خبرگزاری دانشجو»؛ روح هشت سال دفاع مقدس در لحظه لحظه عمر انقلاب اسلامیمان جاری است؛ چرا که نابرابری این جنگ از نظر ادوات جنگی و تقابل دست خالی رزمندگان میهن اسلامیمان در برابر دست های پر مستکبران جهانی بیش از پیش، نقش اسلام و خدا را برایمان آشکار ساخت که چگونه با توکل به خدا و به برکت خون جوانان غیور کشورمان که بسیاری از آنان سنگرهای علم و دانش را تا بالاترین مدارج علمی پیموده بودند، سلاح های گوناگون استکبار راه به جایی نبرد و مستکبران پس از هشت سال دفاع مقدس، جانانه شکست را پذیرفتند و خیال خامشان تضییع شد و رخت از این خاک مقدس بربستند.
جنگ سخت تمام شد؛ اما دشمن متخاصم چشم طمع را نبست و به شیوه های گوناگون هجمه های ناجوانمردانه خود را علیه ایران اسلامی ادامه می دهد؛ اکنون مرور آنچه جوانان شهید و رزمنده در هشت سال دفاع مقدس به یادگار گذاشته اند، چراغ راهی است برای دفاع در جبهه های جنگ امروزی.
دانشجویان انقلابی و غیرتمند و میهن دوست، اکنون با بازخوانی درس زندگی دانشجویانی که با ایثار و از خودگذشتگی در هشت سال دفاع مقدس در مقابل دشمن جنگیدند، راه آنان را زنده نگه می دارند.
پاسدار شهید حسن علی خواجه مظفری متولد 16 آبان 1338 در روستای ولیک آباد از توابع شهرستان گرگان، یکی از دانشجویانی است که در زمان جنگ با این که سن و سال چندانی نداشت، راهی جبهه های حق علیه باطل شد.
شهید خواجه مظفری در ابتدای جنگ 21 سال بیشتر نداشت؛ آن زمان وی دانشجوی رشته مدیریت بازرگانی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز بود؛ اما نه درس و نه دانشگاه مانع رفتن وی به جبهه نشد، نه اینکه آینده زیبا و بی دردسر و امن نمی خواست؛ بلکه نگاهی ژرفتر داشت و در معامله ای پرسود با خداوند در عملیات رمضان سال 1361 در شلمچه دنیا را داد و آخرت را خرید.
عایدی مادی اش نیز نصیب ما نسل های بجامانده از جنگ شد. همین امنیت و آسایشی که امروز داریم و در آن به راحتی درس میخوانیم چه در رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه شیراز چه در رشته های دیگر در دانشگاه هایی دیگر.
ام البنین قربانی مادر شهید در رابطه با خصوصیات بارز فرزند خود گفت: شهید حسن علی در مسائل اعتقادی از اعتقادات راسخی برخوردار بود و همیشه برادرها و خواهرهایش را به پرداختن به نماز و روزه و خواندن قرآن کریم توصیه می کرد.
مادر شهید، «ولایتمداری» را از بارزترین خصیصه های حسن علی دانست و خاطرنشان کرد: شهید حسن به ولایت اهمیت ویژه ای میداد و همیشه سفارش می کرد نگذارید حرف ولایت روی زمین بماند.
وی تاکید کرد: شهید حسنعلی با دوستان مذهبی و حزب اللهی به علت وجود عناصر ضد انقلابی شب ها و با استفاده از نور کمِ چراغهای نفتی، شعار های انقلابی و در حمایت از ولایت فقیه را بر روی دیوارها می نوشتند که هنوز آثارش بر روی دیوارهای روستا به چشم می خورد.
مادر شهید همچنین بیان داشت: این کارهای شهید در حالی صورت می گرفت که طرفداران رجوی و ضدانقلاب ها، پسرم و حتی ما را مورد فحاشی قرار می دادند؛ اما حسنعلی پیشتر به سیدالشهدا اقتدا کرده بود و هرچقدر به لشکریان یزید اضافه می شد، عزمش راسخ تر می شد.
این مادر صبور از دیگر کارهای پسر دانشجو و شهیدش در اوایل انقلاب به جاسازی کتاب های انقلابی و امام خمینی (ره) و پخش مخفیانه آن کتاب ها بین جوانان روستا اشاره کرد.
مادر شهید که با مرور خاطرات فرزندش اشک در چشمانش جمع شده بود، ادامه داد: جنگ در شهریور و تعطیلی دانشگاه ها شروع و حسن بلافاصله وارد سپاه شد و دوره های آموزشی را در همان شیراز گذراند و پس از آن وارد جبهه ها شد و دیگر ما خیلی کم او را می دیدیم.
وی افزود: یک بار که حسن از جنگ برگشته بود، لباسش را برد خانه خواهرش هاجر که برایش تنگ و کوتاه کند در حیاط خانه خواهرش ایستاده بود که رعد و برق کابل برق را پاره کرد و افتاد جلوی پای حسنعلی؛ خواهرش نگران و سراسیمه دوید سمت برادرش تا او را به داخل خانه ببرد که حسن به هاجر دلداری داد و گفت: «نگران نباش من هنوز فرصت دارم؛ یک روز جایی می روم که دیگر پیش شما بر نمی گردم».
اشک مادر سرازیر شد و گفت: همانطور که خودش پیش بینی کرده بود رفت و پس از 14 سال پیکر پاکش برگشت و در گلزار شهدای ولیک آباد به خاک سپرده شد.
لازم به ذکر است، طبق گفته های خانواده شهید بسیاری از اهالی روستا هر بار که حاجتی دارند برای شهید نذری می کنند و با وساطت او حاجت روا می شوند./220ی2/