این اواخر هم که کلیپ دو تا منگل است که حاضرند واسه عشق شان هر کاری بکنند و بعد از یک مقادیر عشوه های خرکی به طرز بسیار خنده آوری چپ می کنند و تصادف می کنند و نابود می شوند و به چه آسونی، می شوند قربونی!
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ فرمان- چند روز پیش حوالی هفت و هشت شب بعد از پشت سر گذاشتن یک روز سخت و طاقت فرسای کاری رسیدیم خانه. طبق معمول مادر جان کلی قربان صدقه مان رفت و خسته نباشید گویان به استقبال مان آمد. مادر است دیگر، همین جوری محبت است که دارد از سر و رویش می بارد.
بعد از سلام و علیک با باباجان مان و فرهان و شستن سر و رو، آمدیم مثل همان فیل آبی که دفعه قبلی برای تان تشریحش کردم افتادیم روی مبل. انصافا این افتادن این شکلی روی مبل جزو نعمات بی بدیل الهی است. لا مصب یک جوری خستگی را از تن می گیرد که آدمیزاد لای درختان سر به فلک کشیده آمازون هم این قدر محظوظ نمی شود. حالا تصور کن یک کمی هم خودت را کش بدهی و دستانت را به بالا و پاهایت را به پایین بکشانی. اوووووووف. خدا شاهد است می میرم برای این لحظه. برای همین هم هست که در نود درصد این مواقع از روی مبل پرت می شوم پایین. ولی واقعاً حال می دهد...!
القصه، بعد از کلی خستگی در کردن این شکلکی و کلی بازیابی انرژی، دست انداختیم روی اپن آشپزخانه و کورمال کورمال دست چرخاندیم تا گوشی عزیز مان را پیدا کردیم.
گوشی را که برداشتم یک سر کوتاهی به ایمیلم زدم. دیدم دوباره پر از ایمیل های استغفر اللهی شده. نمی دانم این یاهو و جیمیل آخر از کجای قیافه من به این نتیجه رسیده اند که این قدر آدم منحرفی هستم. نه والا! هر شش ساعت یک بار که می آیم توی ایمیل می بینم مقادیر وافری ایمیل های خاک بر سری، از آن هایی به اخذ حیاء اجازه نمی دهد حتی یک موردش را برایتان شرح بدهم آمده در صندوق مان. فقط همین قدر بگویم که خیلی خاک بر سری هستند ها، خیییلی! یعنی یک نفر اگر موقع چک کردن ایمیل من از پشت سرم رد بشود به راحتی می تواند حکم سنگسار و رجم و اعدام و قذف و همه چیزم را یک جا بدهد! ما هم که الحمد لله انقدر آدم های سلیم النفسی هستیم که اگر به زور هم چشم مان را به حریم خصوصی ملت بفرستند ما عمرا اگر یک دانه نگاه کنیم. یعنی مدیونید اگر فکر کنید ما آدم های فوضولی هستیم!
خلاصه با کلی ترفند و چپاندن گوشی در کنج مبل، این ایمیل های خاک بر سری ها را پاک کردیم. بعدش رفتیم یک سری به این شبکه های اجتماعی مان بزنیم. گلاب به روی تان، خاک بر دهان من، رویم به دیوار اول شبکه قبیحه فیس بوک را باز کردیم. دیدم آن بالا یک نوتیفیکشنی دارد ونگ می زند که بالام جان! 12 مورد جدید پیش آمده که باید ببینی شان. هیچی دیگر. رفتیم ببینیم افاضات حضرات فرند امشب کدام وری رفته است. مثل همیشه بود. نه تا از دوازده تا جوک بود. جوک هایی که مانند همیشه فیس بوک روی موج های خلاقانه ملت راه می رود و موجبات انبساط خاطر آدمیزاد را فراهم می آورد. البته این انبساط خاطر، مصداق اتم و اکمل فراغت حرام است. چون همیشه ی خدا این موج ها یا یک آدم را مسخره می کند یا فلان مقام مملکتی را سوژه می کند، این اواخر هم که کلیپ دو تا منگل است که حاضرند واسه عشق شان هر کاری بکنند و بعد از یک مقادیر عشوه های خرکی به طرز بسیار خنده آوری چپ می کنند و تصادف می کنند و نابود می شوند و به چه آسونی، می شوند قربونی!
خلاصه داشتیم یک مقدار از طریق آن جوک ها و خزعبلات، فراغت حرام می کردیم که یک دفعه دیدیم یکی از اصدقاء و یاران غار، پیامی دادن که به این متن:
Farman jan!
Moghei ke dari pagaye gheire akhlaghi ro like mikoni havaset bashe ke baghie ham mifahman chio like kardi…:/
گفتمش: بالام جان چرا مزخرف میگی؟! من کی سمت این چیزا رفتم که این دفعه دومم باشه؟!
گفت: boro likati bebin mifahmi!
هیچی دیگر. رفتیم ببینیم در صفحه شخصی خودمان چه خبر است. ولی وقتی صفحه ام را باز کردم دیدیم.... وای... امان.... این ها چی است در صفحه من؟! منِ فلک زده کی این چیز ها را پسندیده ام که روحم خبر ندارد...؟
در همین گیر و دار بودم که با یک ضربه بسیار سنگین لگد به نقاط مرکزی بدن، برق از چشمانم پرید. برگشتم دیدم بابا همچون میرغضب ها ایستاده بالا سرم و با یک حالت پیروزمندانه ای دارد من را که روی زمین ولو شدم نظاره می کند.
گفتم باباجان کم کم شوخی های تان دارد به جراحت بدنی منجر می شود ها!
بابا زیر لب گفت: زهر مار پسره ی خراب!
ما را می گویی! چشممان چهار تا شد. گفتم: بابا خراب را با من بودی؟!
باز هم زیر لب گفت: کوفت! پاشو گمشو تو اتاق ببینم. زود باش تا مامانت نفهمیده.
من هم با یک حالت بسسیار آشفته و ترسانی رفتم در اتاق ببینم بابا جان چرا یک هویی این چنین غیظ کرده اند.
بابا که داخل اتاق شد در را بست و دستش را به کمر زد. گفت: مرتیکه الاغ چه غلطی داشتی می کردی؟
گفتم: کی بابا جان؟
گفت: همین الان که داشتی با اون گوشیت داشتی ور می رفتی.
گفتم: بابا کاری نمی کردم به خدا.
گفت: ببند دهنتو. داشتم می دیدم. خجالت نمی کشی؟ حیف نون حلالی که بهت دادم. تقصیر خودمه که گذاشتم از این گوشیا بخری...
پریدم وسط حرفش! گفتم بابا جان دو دقیقه اجازه می دهی حرف بزنم؟
گفت: چه حرفی باقی مانده دیگر. آن از وضعیت ایمیلت بود این هم فیس بوقت. خب عین بچه ی آدم بگو زن می خواهم این غلط ها چیست دیگر؟
گفتم: بابا دو دقیقه لطفا.
گفتم: بابا جان اولا غلامتم. دوماً دم شما گرم که قایمکی ما را می پایی. سوماً ببین پدر جان! داخل اینترنت یک سری اتفاقاتی می افتد که اصلا دست خود آدم نیست. مثلاً آن ایمیل هایی که شما دیدی. آن ها ایمیل های تبلیغاتی است . خروار خروار دارد می آید. من هم تنها کاری می توانم بکنم این است که همه شان را قِلِفتی پاک کنم. کار دیگری نمی توانم بکنم به خدا.
گفت: خب لابد لایک هات تو اون فیس بوک زهر ماری هم دست خودت نیست. من خودم دیدم که لایک رو خودت کلیک می کنی.
گفتم: بابا یک دقیقه وایستا. اتفاقاً تو فیس بوک هم همین طوریه. مسئولای این شبکه، لایک می فروشن. و وقتی که لایک می فروشن از شانس گند آدم، از اسم منِ نوعی واسه اون صفحه غیر اخلاقی لایک می خوره و خود من اصلاً نمی دونم حتی. فقط می تونم بعدش برم لایکمو بردارم. وگرنه باباجان شما که من را می شناسی. من غلط بکنم سمت این چیز ها بروم. البته زن می خواهم ها. ولی به موقعش باهاتان صحبت می کنم دربار ه اش. عجالتاً بدان که این موضوعات مهمان ناخوانده آدم هستند در اینترنت...
هیچی دیگر. موضوع ختم به خیر شد. ولی من هنوز دارم به این فکر می کنم که فوضولی در زندگی شخصی چه بلاهایی می تواند سر آدم بیاورد. حالا مالِ ما که باباجان مان بود و اصلاً وظیفه اش بود که زندگی بچه ش را کنترل کند. تازه بنده ی خدا سریع هم آمد موضوع را به خودم گفت. ولی مثلاً دوستانم که این لایک ها را دیده اند و صدایشان در نیامده چه صفحه هایی پشت سر من نگذاشته اند که ببین فلانی چه بی شرفی است و چه آب زیر کاهی است و چه منافقی است و فلان و بهمان. خداییش دم آن رفیقم گرم که از سر دلسوزی خودم را خبر کرد...
واقعا اين لايک ها ممکن هست دست خود آدم نباشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ يکي از خواستگارام را به خاطر همين لايک ها جواب رد دادم، بنده خدا چقدر گفت که من اين کارو نکردم ولي باورم نشد! البته يکي دوتا نبودنا نزديک 9 تا صفحه غيراخلاقي، يعني اينم ممکنه؟
بدون نام
۱۵:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۷
ميخاسته بگه من خواستگار دارم!!!!!
همين!
بدون نام
۱۸:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۷
به نظر من که ممکن.
من قبلا دو سه سال پيش توي فيسبوک بودم و تا جايي که ميدونم، يه همچين چيزي نيست. اگه بري توي صفحه هاي غير اخلاقي و يه خورده هم مبتدي باشي، اشتباها لايک ميکني. به نظر من که بعيده خودش لايک نکرده باشه. مگر اينکه آدم خيلي معروفي باشه و هک شده باشه!
بدون نام
۱۹:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۷
يعني هنوز دخترا به خواستگاراشون جواب رد ميدن چه جالب نديده بودم قديما رسم بود الان ديگه چرا؟؟
بدون نام
۲۰:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۸
قابل توجه بدون نامي که ميگه دخترا جواب رد نميدن....
آره عزيزم هنوز اون قدر پسر خوب کم نشده که هر پسري هر غلطي ميخواد بکنه و فکر کنه بهترين دخترام بهش جواب مثبت ميدن....
طنز عالي عالي عالي
درضمن شما که قبلا متاهل بودي؟ چطور حالا مجرد شدي.
فرمان
۲۰:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۷
نه بالام جان!
بنده در سن ازدواج هستم؛ ولي هنوز بي حلقه ام!
انشالله اگر عمري باقي باشد ماجراهاي خواستگاري و ازدواجم را هم برايتان تعريف خواهم کرد...
شما دعا کنيد!
جناب فرمان!توجه شما را به فتواي آيته الله خامنه اي در مورد فيس بوک جلب ميکنم؛باشد که متذکر شويد!!
«بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله خامنه اي
با سلام و احترام
با توجه به اينکه وب سايت فيس بوک در ايران فيلتر شده است، آيا ورود به چنين سايتي صرفا براي ارتباط با دوستان و بدون هيچ فعاليت سوء عليه منافع ملي جمهوري اسلامي اشکال دارد؟ با تشکر»
متن جواب:
«باسمه تعالي
سلام عليکم و رحمة الله و برکاته
به طور کلي اگر مستلزم مفسده (مانند ترويج فساد، نشر اکاذيب و مطالب باطل) بوده و يا خوف ارتکاب گناه باشد و يا موجب تقويت دشمنان اسلام و مسلمين شود، جايز نيست والا مانعي ندارد."
حالا خداييش!خوف ارتکاب گناه ميشه يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همين!
من قبلا دو سه سال پيش توي فيسبوک بودم و تا جايي که ميدونم، يه همچين چيزي نيست. اگه بري توي صفحه هاي غير اخلاقي و يه خورده هم مبتدي باشي، اشتباها لايک ميکني. به نظر من که بعيده خودش لايک نکرده باشه. مگر اينکه آدم خيلي معروفي باشه و هک شده باشه!
آره عزيزم هنوز اون قدر پسر خوب کم نشده که هر پسري هر غلطي ميخواد بکنه و فکر کنه بهترين دخترام بهش جواب مثبت ميدن....
درضمن شما که قبلا متاهل بودي؟ چطور حالا مجرد شدي.
بنده در سن ازدواج هستم؛ ولي هنوز بي حلقه ام!
انشالله اگر عمري باقي باشد ماجراهاي خواستگاري و ازدواجم را هم برايتان تعريف خواهم کرد...
شما دعا کنيد!
«بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله خامنه اي
با سلام و احترام
با توجه به اينکه وب سايت فيس بوک در ايران فيلتر شده است، آيا ورود به چنين سايتي صرفا براي ارتباط با دوستان و بدون هيچ فعاليت سوء عليه منافع ملي جمهوري اسلامي اشکال دارد؟ با تشکر»
متن جواب:
«باسمه تعالي
سلام عليکم و رحمة الله و برکاته
به طور کلي اگر مستلزم مفسده (مانند ترويج فساد، نشر اکاذيب و مطالب باطل) بوده و يا خوف ارتکاب گناه باشد و يا موجب تقويت دشمنان اسلام و مسلمين شود، جايز نيست والا مانعي ندارد."
حالا خداييش!خوف ارتکاب گناه ميشه يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آفرين...