گروه فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»؛ فوتبال ما همین است. همینطور ساده و خودمانی. همینطور به سبک گل کوچیکی و «دور همی»! همینطور گاهی حماسی و گاهی کسل کننده. همینطور جوگیر که یکهو 10 تا حمله می کنیم و گاهی 20 دقیقه هیچ کاری نمی کنیم. ممکن است سرمربی بگوید ما در قلعه ی دفاعی رفتیم تا در یک موقعیت حساس، غافلگیرشان کنیم اما خیلی قبل تر از این هم همینطور بوده آقای مربی! هر جای جهان سبک بازی خودش را دارد. بازی اروپایی ها یک جور است و بازی عرب ها یک جور دیگر. اما ایرانی ها خودشان به تنهایی در فوتبال یک «سبک» دارند. شیوه ای که ممکن است حتی «هشت پای پیشگو» یا «شرط بندهای حرفه ای» را هم غافلگیر کند. ایرانی ها «پیش بینی ناپذیرترین ملت» دنیا هستند.
اصلا مهم نیست ایران به مرحله بعدی برود یا نرود. اصلا مهم نیست مربی ما جزو گران ترین مربی های جام جهانی است. اصلا مهم نیست بچه های ما در کوچه و خیابان چقدر فوتبال بازی می کنند. اصلا مهم نیست به خاطر این تساوی به هر بازیکن 3هزار دلار پول نفت می دهند. اصلا مهم نیست ملت به خاطر یک تساوی بدون گُل شادی می کنند و شبکه سوم عزیز، آهنگ «قهرمانان» را پخش می کند. فوتبال ما همین است. حتی اگر 75میلیون ایرانی پشتش باشد، حتی اگر یکی از بهترین مربی ها را داشته باشد، حتی اگر رییس جمهور شخصا بازی را دنبال کند، چیزی عوض نمی شود. از این فوتبال نباید انتظار معجزه داشت.
با همه ی این ها فردای فوتبال روشن است. یعنی از همیشه گل خوردن در جام جهانی های قبلی رسیدیم به گل نخوردن. شاید 4 جام جهانی دیگر باید بگذرد که به گل زدن برسیم. شاید میلیون ها دلار، یورو، پوند، فرانک و تومان دیگر باید خرج کنیم تا بشویم مثلا تیم ملی فوتبال کره شمالی. ایرانی بودن یعنی همین. یعنی سرمایه گذاری روی زیان بخش ترین قسمت ورزش. شاید طولانی مدت بودنش قشنگ تر باشد. کسی انتظاری از فوتبال ندارد که در این جام جهانی به مرحله بعد برود. وقتی انتظاری نیست پس حتی اگر یک گل در برابر آرژانتین بخوریم، ممکن است مردم به خیابان ها بیایند و هلهله کنند. فکرش را کنید که در کشورهای دیگر چطور مخابره می شود این شادی ها!
شیربچه های والیبالی اما این روزها خیلی پر انرژی بازی می کنند. اینجا تب والیبال نیست. انگار فوتبال اصل است و والیبال فرع. پیروزی والیبالیست ها حتی یک دلار هم ارزش ندارد چه برسد به 5 هزار دلار. هیجان والیبال خیلی از فوتبال ایرانی بالاتر است. فوتبالی که برای کرنرهایش باید خوشحال شد، فوتبالی که برای انداختن توپ در زمین حریف باید کف زد، فوتبالی که هیچ جذابیتی برای تماشاگر ندارد، پس چه ارزشی دارد که چند لیگ در کشور داشته باشد و کلی بودجه از پول مفت نفت به جیب بزند؟! اصلا اگر فوتبالِ ملی را منهای شیر نفت کنیم، یک روز هم دوام می آورد؟! حالا ممکن است برخلاف پیشگویی هشت پاها حتی آرژانتین را هم ببریم، اما این فقط یک اتفاق است. یک اتفاق خوشایند. روند کلی چیز دیگری را نشان می دهد. فوتبال ایرانی مثل طوفان تهرانی است. هزینه کردن برای آن سودی ندارد. هم دیر به دیر خودش را نشان می دهد هم این که بی قاعده و قانون است. پیروزی ویرایی! وقتی در دقایق پایانی بازی با استرالیا بازیکنان پرسیدند: چه کار باید بکنیم؟! سرمربی پاسخ داد: هرکاری دوست دارید انجام دهید!
از امروز واقع بینانه تر قضایا را رصد کنیم. ما فوتبال را دوست داریم نه برای اینکه یک ورزش جهانی است چون خیلی از کشورها ورزش اصلی شان چیز دیگری است مثل امریکا که راگبی می کنند و چینی ها که 70میلیون ژیمناستیک کار دارند. ما فوتبال را دوست داریم نه برای اینکه خیلی در آن قوی هستیم. ما فوتبال را دوست داریم نه برای اینکه خیلی هیجان انگیز است یا در آن قهرمان های زیادی داریم. ما فوتبال را دوست داریم چون راهی جز این نیست. چون از بچگی در مدرسه یک توپ انداختند زیر پای ما و دنبالش دویدیم. چون روزنامه های ورزشی ما فوتبالی هستند، چون سریال و برنامه و حتی اذان قطع می شود تا فوتبال پخش شود، چون فوتبال پدرخوانده ی ورزش ماست.
فوتبال اگر حذف شود چیزی تغییر نمی کند. فقط سه هزار دلارها سرجایشان می مانند، چندسایت و روزنامه تعطیل می شوند و یک عده هم بیکار می شوند اما در عوض استعدادهای زیادی رشد می کند. یک لحظه ذهن خود را از فوتبال خالی کنید. این همه ورزش دیگر هست. شنا، والیبال، بسکتبال، کاراته، تکواندو، دو و میدانی، دوچرخه سواری، ژیمناستیک، چوگان، وزنه برداری، کشتی، اسکی، قایق رانی و... فدای فوتبال شدند. چه قدر استعداد که می توانستیم روی آن ها سرمایه گذاری کنیم و به خاطر فوتبال حذف شدند. فوتبال قوی شده چون هیچوقت به «همه گزینه های روی میز» توجه نکردیم.
وقتی همه ی گرد و غبارها بخوابد. تیم ملی فوتبال برگردد. سرمربی پرتغالی ایران به کشورش برود. تب جام جهانی فروکش کند. بازهم برمی گردیم سر خانه اول. کُشتی در یک تورنمنت 3 طلا می گیرد و فوتبال تا حالا یک طلای جهانی هم برای ما نیاورده است. فوتبال باید باشد تا بدانیم چه قدر ما ایرانی ها روی چیزهای «به درد نخور» وقت می گذاریم. چه قدر «اسراف کردن» آسان است برایمان. چه قدر «هزینه فرصت» برایمان بی ارزش است. چه قدر از یک تساوی خوشحال می شویم. چه قدر توقع خود را پایین آورده ایم که این تساوی بهمان می چسبد. فوتبال ما همین است. فوتبال ما خیلی خیلی ایرانی است. برای همین نمی شود فوتبالی تفسیرش کرد. این «سبک زندگی خودمان» است. فقط به مالدیو می توانیم 17 گل بزنیم...
اما کو گوش شنوا!!!!!