به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، به نقل از روابط عمومی سازمان بسیج دانشجویی، حجتالاسلاموالمسلمین صدیقی در جمع دانشپژوهان پسر نوزدهمین دوره طرح ولایت در آبعلی گفت: خدا را باید شکر کرد، هر نعمتی شکری را میطلبد و خود این شکر هم که از نعمتهای برتر پروردگار است، خود شکری را میطلبد، کسی را که فرصت درک محبت حق تعالی و عکس العمل متناسب با آن را داشته باشد، باید متشکر خداوند باشد، در یک کلام میتوان گفت انسان در شکر گزاردن خداوند عاجز است، در نتیجه به عجز میرسیم که درک عجز و ناتوانی در برابر پروردگار متعال، همان حقیقت بندگی است.
وی افزود: در دورهٔ جوانی به شما دلهای پاک و محبت داده شده، این محبت در دل شما میجوشد و ما به واقع از شما باید بیاموزیم. هدف ما از حضور در جمع شما استقرار کنار چشمههای جوشان محبت بود و من عاجزم که به شما بگویم که شما چقدر خوب و با صفایید و چقدر جاذبه دارید. در جمع شما از خداوند متعال طلب میکنم که اگر چند جملهای میخواهم در جمع شما حرف بزنم، حرف دل باشد.
این استاد اخلاق گفت: حاج آقا رضای دربندی عالم عارف بود که مرحوم آقای خوشوقت نسبت به ایشون ارادت و انسی داشته و بعد از وفاتش هم در مکاشفاتش با ایشون همراه بوده؛ این بزرگوار به مرحوم شیخ رجبعلی خیاط گفته بود تو که سواد نداری، معلوماتی کسب نکردهای با چه جراتی عدهای را دور خود جمع میکنی، مرحوم شیخ رجبعلی خیلی شهرت نداشت، دور واطرافش هم شلوغ نبود، اما بالاخره محل انس و محفل محبتی داشت و حلقهٔ ارادتی را تشکیل میداد. حاج آقا رضای دربندی که هم اهل دل و علم بودند؛. خوش به حال کسی که هر دو را با هم دارد. آدم که شعور و معرفت باطنیش شکوفا میشود، آگاهانه به اون ضمیر ناخودآگاهش که فطرتش هست آگاهی پیدا میکند و این آگاهی، آگاهی صرف نیست، آگاهی و شعور همراه با جذبهها نیست ولی هر وقت محبت با علم همراه بشود، اطاعت، تسلیم، پذیرش دستورات خدا و حرکت به سوی حق تعالی، ثمرش میشود.
حجتالاسلام صدیقی با اکتسابی خواندن علم بیان کرد: علم را خداوند به انسان میدهد، مطالبی که ما میآموزیم، علم نیست، اینها حرفه وصنعت و تجارت هستند؛ علم فیزیک و شیمی و ریاضیات و علوم انسانی و فقه و کلام و تفسیر و همهٔ اینها صنعت است و همه میتوانند فرا بگیرند، اختصاص به آدمهای خوب نداره، اما برخی علمها مقدمهٔ دیگری دارد، در کتابهای خواندنی گیر آدم نمیآید. شما اگر تقوا داشته باشید خدا معلم شما میشود، خدا معلم آدم بوده، آدم را چطور تعلیم داد تا آدم شد، چند کلاس رفت، خدا برای او دفتری، قلمی، ساعتی معین نکرد، خدا به کسی بخواد علم بدهد زمان نمیخواهد، در لازمان او را آدم میکند. حضرت زین العابدین (ع) خطاب به حضرت زینب (ع) فرمودند: عمهٔ من تو عالمهای؛ اما معلم تو از جنس بشر نیست.
امام جمعه موقت تهران ادامه داد: کسی که بخواهد با قرآن آشنا شود، علوم فکری و ذهنی و مغزی و الفاظ و مفاهیم قرآن را میتواند فرا بگیرد و با آن حقوق بگیرد، استاد شود و اینجا و آنجا پز دهد، اما اگر کسی بخواهد جرعهای از قرآن گیرش بیاید، باید دلش را در اختیار کسی قرار بدهد، همان طور که فرودگاه قرآن ذهن یا عقل پیغمبر نبود بلکه دل پیغمبر بود، کسی میتواند بندگان خدا را بیدار کند که بیداردل باشد؛ جای قرآن دل است همان طور که جای علم نیز دل است.
وی خاطرنشان کرد: افرادی که علوم فکری و مغزی و ذهنی دارند، اگر این مسیر رو به عنوان بندگی خدا طی کنند، روزنهٔ دلشان باز میشود. مثلا دانشجوی پزشکی، علوم هستهای و... بدون وضو سر کلاس نمینشینند یا حواسشان پرت نمیشود، میگویند خدایا من آمدهام که در مسیر خدمت به دین تو، به بندگان تو، مجهز شوم، جهاد کنم، آمدهام با دشمنان تو مقابله کنم، چون که اگر من اینها را نداشته باشم نمیتوانم مقابله کنم، میخواهم با سلاح درس و آموزش، دشمنان را خلع سلاح کنم. دشمنانی که با همین سلاح علم سرمایههای زیرزمینی و دین ما را غارت کردند و میکنند. خدایا من رزمندهام و آمدم اینجا اسلحه بدست بگیرم و با آنها مقابله کنم. اگر کسی این جور به دانشگاه برود آدم با تقوایی است.