به گزارش گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»، برخلاف بسیاری از کشورها، امروزه در ایران دیگر "نبود مدرسه" و "کمبود امکانات آموزشی" جزء مشکلات تحصیلی زنان و دختران به حساب نمی آید. این در حالیست که هنوز در برخی از کشورهای همسایه ما، چون افغانستان و پاکستان، زنان همچنان در حال جنگیدن برای به دست آوردن "حق آموزش" و "تاسیس مدرسه برای زنان" هستند. چندی پیش، یک دختر 14 ساله پاکستانی، بخاطر تلاش هایش برای آموزش دختران، «جایزه صلح نوبل» را کسب کرد. و این مسئله نشانگر اهمیت این موضوع، در آن کشورهاست. اما در ایران، مشکلات دختران در مسیر آموزش و تربیت، از نوع دیگری است.
این گزارش سعی دارد ضمن گفتگو با چند دانش آموز، مدیر مدرسه و نیز بررسی نظرات کارشناسان مسائل اجتماعی، به آسیب شناسی وضعیت دختران دانش آموز در مدارس کلان شهرهای کشور و بحرانهای تربیتی آنها پیش روی مدیران، معلمان و خانواده ها، بپردازد.
مدرسه در جامعه امروز، تنها مکانی برای آموختن ریاضی و ادبیات و دیگر دروس نیست. شکل گیری ساختار فکری دانش آموزان، قبول یا رد بسیاری از ارزش ها و باورها، کسب اعتماد به نفس، پرورش روحیه تلاش و کوشش، جستجوگری و اکتشاف و بسیاری ویژگیها و خصلتهای دیگر، به شدت متاثر از «حضور در مدرسه» است. البته بدیهی است این گزاره به معنی نفی عوامل موثر دیگر چون خانواده، رسانه ها (تلویزیون، سینما، اینترنت و ...) بر شخصیت و روحیات کودکان، نوجوانان و جوانان نیست.
"مریـم"، دانش آموز یکی از هنرستان دخترانه در تهران می گوید: « من خیلی مدرسه را دوست ندارم، ولی در مدرسه بودن را دوست دارم؛ بخاطر دوست هایی که در آنجا دارم و اینکه کنار آنها چه گریه کنم چه بخندم شادم. خانه هم که هستم در واقع با دوستان مدرسه ام هستم. راستش من اصلا شبیه مادر و برادر و پدرم نیستم؛ آنها از من مذهبی ترند، مثلا با لباس پوشیدن من، آهنگ هایی که گوش میکنم، فیلم هایی که دلم می خواهد ببینم، با خیلی چیزهای من مشکل دارند. خب کلا با من متفاوتند. برای آنها چیزهایی مهم است که برای من مهم نیست و بالعکس. خوب که فکر میکنم میبینم من شبیه بچه های مدرسه مان هستم. شبیه دوستان صمیمیم شبیه سحر، مهتاب و زهرا».
کارشناسان مسائل اجتماعی معتقدند، «افراد در دوره نوجوانی بیشترین تاثیر پذیری را از گروه همسالان خود دارند». مدرسه مهم ترین مکانی است که مجموعه همسالان را در کنار هم قرار می دهد و آسیب شناسی مدارس برای گره گشایی از مسائل و مشکلات نوجوانان، گام موثری برای حل مشکلات این گروه سنی است.
"خانم زورقی"، مدیـر با تجربه یکی از مدارس دخترانه دولتی، در خصوص مهم ترین مشکلاتش در برخورد با دانش آموزان میگوید: «ارتباط دختران با پسران و گرفتار شدن آنان در منجلاب روابط نادرست، از جدی ترین مسائل دختران نوجوان امروزی است، که متاسفانه نتایج غیر قابل جبرانی دارد. همراه داشتن تلفن همراه نیز طی سال¬های اخیر، برای ما به شدت دردسرساز شده است.
الگو گرفتن دختران از شخصیت¬های و کارکتر¬های فیلم ها و برنامه های تلویزیونی داخلی و خارجی درخصوص نوع لباس، آرایش و حتی رفتار هم از مشکلات جدّی ما با دختران، در مدرسه است و ما را وادار می کند وقت و انرژی زیادی را برای کنترل نتایج این الگو گرفتن صرف کنیم و مدام با بچه ها درگیر باشیم که این لباس را نپوش، لاک نزن، موهایت را مثل کوهان شتر نبند، لوازم آرایشی جایش در مدرسه نیست و ... .
باید بگویم این سخت گیری ها در موفق ترین حالتش منجر به این میشود که بچه ها در مدرسه این موارد را رعایت می کنند و پایشان را که از مدرسه بیرون می گذارند همان رویه خود را در پیش می گیرند، و این یعنی ما نتوانسته ایم آنها را متقاعد کنیم و تنها توانسته ایم آنان را وادار کنیم و این برای من بسیار ناراحت کننده است. مشکلات دیگری هم هست، که مواردش محدود است. اما همان چند مورد هم عمیقا نگران کننده است، مثل پیدا کردن مواد مخدر جدید و قرص های روان گردان بین دخترانی که حداکثر 15 سال دارند. برای حل این مسائل و مشکلات به نظر من لازم است ما بودجه داشته باشیم تا بتوانیم با برگزاری کلاس های آموزشی و دعوت از روانشناسان و کارشناسان در مدرسه به صورت ریشه ایی، این مسائل را حل کنیم».
از آنجایی که گمان ما بر این بود که نگاه دختران نوجوان نسبت به مسائل و مشکلات خودشان در مدرسه ممکن است با مدیران¬شان متفاوت باشد به سراغ خود آنها را رفتیم تا مشکلات و راه حل ها را از زبان خودشان بشنویم.
"فائـزه"، که شاگرد سال دوم گرافیک در یکی از هنرستان های تهران است، مهمترین مشکل دختران هم سن و سالش را «شکست های عشقی» می داند و می گوید: «خیلی وقت ها شده دوستم رابطه ایی را آغاز کرده و بعد از مدتی کوتاه با گریه سرکلاس آمده و می گوید طرف ولش کرده و این داستان هی تکرار می شود. من فکر می کنم به خاطر این است که پدر و برادرهایش با او خوب رفتار نمی کنند به او محبت نمی کنند و خب، او هم می رود سراغ هر پسری که به او محبت کند؛ خودش هم می داند الکی و دروغی است.»
به نظر "رویـا" -که اوهم شاگرد دبیرستانی در کلان شهر است-، تمامی مشکلات خودش و دوستانش از «در تنگنا قرارگرفتن» از سوی مسئولان مدرسه و پدر و مادرها ناشی می شود و می گوید: «شماها تا حالا دیده اید که پسرهای دبیرستانی جوری لباس بپوشند که انگار قرار است با دوست دخترشان بروند بیرون؟ شلوار لوله تفنگی بپوشند یا لباس¬های ناجور؟ من که ندیده ام. می دانید چرا؟ چون مجبورشان نکرده اند جور خاصی لباس بپوشند و در نوع لباس پوشدین شان آزاد بوده اند. مثلا موبایل آوردن در مدرسه ممنوع است، چرا؟ چون ممکن است کسی فیلم ناجور در موبایلش داشته باشد و پخش کند، بچه ها را منحرف کند یا به دوست پسرهایش زنگ بزند. اما ما دیگر بزرگ شده ایم، به خدا خودمان می فهمیم موارد استفاده نادرست از موبایل چیست. اصلا اگر از روز اول اینقد به ما نمی گفتند "موبایل نیار"، "موبایل بده"، اصلا من خودم دلم نمی خواست موبایل بیاورم اما این دستورات و قوانین بدتر من را تحریک کرد که ببینم اصلا آوردن موبایل چه مزه ایی است».
"هانیـه" نیز با نظر رویا موافق است، ولی ریشه تمام مشکلات را در ضعف عقاید دینی هم سن و سال هایش در مدرسه می داند و می گوید: «تابستان که به ترکیه سفر کردم دیدم با حجاب هایشان واقعا با حجابند و بی حجاب ها واقعا بی حجاب. خب مگر دختران با حجاب ترکیه ماهواره و فیلم های ترکی نمی بینند؟ مگر در خیابان و جلو چشمشان دختر و پسران را باهم نمی بینند؟ پس چرا تحت تاثیر آنها حتی کمی روسری هایشان عقب تر نرفته و لباس هایشان تنگ نشده؟ چون عقایدشان محکم است؛ چون از روی اجبار نیست، از روی ایمان است. غیر از این به نظر من، ندادن استقلال به نوجوانان، مخصوصا ما دخترها، مهم ترین مشکل ماست. ما حتی اجازه نداریم تنهایی برویم کلاس زبان و هنوز باید عین بچه ها بابا و مامان این ور و آن ور ببرندمان و این خیلی اعصاب خردکن است».
در بسیاری موارد مشکل از آنجا آغاز می شود که مسئولان مدرسه به کلی فراموش می کنند خود نیز روزگاری این "دوران پرشر و شور" را سپری کرده اند. دورانی که در آن تمام تلاش شان این بود، ثابت کنند "مستقل هستند" و باید "خودشان تصمیم بگیرند". دورانی که نصحیت شنیدن و تذکر شنیدن از همه چیز غیر قابل تحمل تر است و بی تاثیر تر ؛ و نیازشان به کسی است از جنس خودشان. کسی که حرف هایشان و آروزهایشان را بفهمد و تمامی کارهایشان را احمقانه و بچه گانه نداند. حتی اگر در حقیقت این گونه باشد، باید ابتدا با او همراه شد و قدم به قدم به وی فهماند که کار او برایش عواقب خطرناکی دارد. حل کردن مشکلات دختران نوجوان را باید از «همراه شدن با آنها» شروع کرد.
در این میان، ضعف در آموزش مسائل اعتقادی و عدم نهادینه شدن ارزش ها و هنجارهای فرهنگ ملّی و دینی، از مهم ترین مسائل در تعلیم و تربیت نوجوانان، علی الخصوص دختران است. کتاب های درسی و کلاس های آموزشی در فضای مدرسه، هیچ یک به گونه ای طراحی نشده اند که بتواند ارزش ها دینی و اجتماعی را در دانش آموزان نهادینه کند، و زمینه ای را فراهم سازد تا دانش آموزان به جای "حفظ کردن طوطی وار" مطلب و "دغدغه تست و کنکور"، مطالب بنیادی را قلباً بپذیرند و در زندگی خویش بکار بندند. در فضای آموزشی و تربیتی، با عناوین زیبا و امیدوار کننده، اما توخالی مواجهیم. برای مثال، تنها زمان آموزش مسائل دینی و اعتقادی، کلاس «دین و زندگی» است. کلاس و کتابی که عنوان جذابی دارد، ولی چند درصد یا چند دهم درصد از این کتاب، «درس دینی زندگی کردن» را به نوجوانان می آموزد؟ و به دلیل شیوه نادرست بیان و تنظیم مطالب، تنها دانش آموزان را از حجم سنگین مطالب قرآنی، روایات، حکایات و نصایح دینی بزرگان، خسته و آزرده میکند.
به اعتقاد کارشناسان مسائل اجتماعی، بازدید گروهی دانش آموزان از مکان هایی که دختران فراری در آنها نگه¬داری می¬شوند، مشاهده وضعیت دختران آسیب دیده از روابط نامشروع که در بیمارستان بستری هستند، آگاهی از سرگذشت دخترانی که فیلم ها و عکس هایشان در موبایل ها و شبکه های اجتماعی و ... پخش شده است، و ایجاد کردن فضایی که خود دانش آموزان، فـرجام تلخ اشتباهات کوچکشان را ببینند، موثرتر از تذّکردادن صِرف و نصیحت کردن های مکرر می باشد. مهم این است که دانش آموز نوجوان یقین پیدا کند، مسئولین مدرسه (مدیران، معلمان و ...) برای استقلال و میزان فهم او ارزش قائل اند و قصدشان کمک کردن به وی است، نه وادارکردنش به اجرای قوانین و فرمانبرداری مطلق.
منبع: دوهفته نامه چشم انداز اردبیل
دوم اینکه . برخلاف نظر نویسنده به نظر من کتاب دین و زندگی بسیار کتاب خوبیه وشاید بهترین و کارشناسی شده ترین کتاب مقطع دبیرستان باشه که ارتباط دو سویه با دانش آموز برقرار می کنه . مطالبش خیلی کاربردی و علمی و ظریف بیان شده. یادم می آد که در دوران تحصیل من با اینکه جو قالب مدرسه به -خاطر منطقه ای که توش واقع شده بود- غیر مذهبی بود ,زنگ دینی یکی از کلاس های مورد علاقه بچه های ریاضی بود . و تغییر حال و هوای بچه ها بعد از کلاس کاملاً مشخص بود . اما دو تا اشکال در این زمینه هس