به گزارش خبرنگار "خبرگزاری دانشجو" از گرگان، همایش طنز دفاع مقدس با عنوان "بر و بچ هفت خط" شب گذشته به همت بسیج دانشجویی استان گلستان و با روایتگری محمد احمدیان، غلامرضا سالم و حسن کریمی از رزمندگان و جانبازان هشت سال دفاع مقدس در سالن آمفی تئاتر دانشگاه آزاد گرگان برگزار شد.
راویان در این همایش که دانشجویانی از طیفهای مختلف و با تیپهای متفاوت حضور داشتند، از شباهت رزمندگان دوران جنگ با جوانان نسل حاضر سخن گفتند و خاطرات طنزآلودی را بیان میکردند که قهقهای بر لب و بیشنی عمیق در دل و گاهی نیز اشکی بر چشمها مینشاند.
سردار محمد احمدیان، معاون اطلاعات عملیات کمیته جستجوی مفقودین کشور در قالب خاطرهای طنزآلود گفت: در جبهه از همه طیف رزمنده اعم از جوانان با محاسن بلند و یقههای بسته، جوانان شیک و اتو کشیده و هم جوانانی که شاید امروز امثال آنان را ببینیم و فکر کنیم خالی از اعتقاد هستند، حضور داشتند.
وی افزود: حضور همه طیفها در جبهه بیانگر این بود که رزمندگان دیروز فرقی با جوانان امروز نداشتند و زیبایی آنها که آسمانیشان کرد جنس اعتقاد و غیرت شان بود که در تمامی جوانان پاک این سرزمین موج میزند.
احمدیان از پیرمردی گفت که بیسکوییت به سمت عراقیها پرتاب میکرد تا در زمان برداشتن آنان را به هلاکت برساند، از دوستی و نزدیکی شهید خرازی به رزمندگان با طیفهای مختلف گفت، از شیطنتهای گردانهای موسوم به گردان سوسولها و گردان دزدها گفت از ذکر گفتنهای جوانانی که در زمان عملیات با ترس و اشتباه بیان میشد گفت از غذاهایی که برخی اوقات درست در شب عملیات به دست منافقین فاسد میشد گفت و تمامی آنها را زمانی که دانشجویان غرق در خنده همراه با تفکر و بعضا اشک بودند به یک جمله ختم کرد و متذکر شد: یادمان نرود آن جوانان همگی عاشق خانواده و همسر بودند و از سهمیه نیز بیخبر؛ اما آنچه در طبق اخلاص گرفتند و جنگیدند جانشان بود و آسوده "رفتند" تا آسوده "بمانیم".
غلامرضا سالم نیز با بیان خاطرات کمدی جنگ، تصریح کرد: جنگ عین زندگی بود و در آن همه چیز بود و آنانی که آن را انحصاری میدانند و روایت میکنند خیلی از چیزها را تحریف کردهاند جوانان آن زمان با ظاهر و تیپهای مختلف بودند؛ اما یک چیز غیر قابل انکار است و آن درون زیبای رزمندگان بود که امروز آنان را دست نیافتنی کرده است. یقین میدانیم جوانی که امروز نیز شاید ظاهر غیرمتعارفی داشته باشد، نیز مملو از غیرت به ناموس و وطن است.
حسن احمدی، رزمنده دفاع مقدس و مداح اهل بیت نیز با بیان اتفاقات تلخ و شیرین جنگ همراه با لحن و آوای خوش مداحی از شهید هادی عباسی گفت که حتی زمان ترکش خوردن نیز برای دادن روحیه به رزمندگان دم بر نیاورد.
سردار احمدیان در پایان از واقعه فاو گفت که دیگر به سن 18 سالگی رسیده بود و فرمانده گردان شده بود، وی پیش از بیان این خاطره خاطرنشان کرد: اگر ما رفتیم فخری نداریم و فقط انجام وظیفه بود؛ خدا نیامرزد ما را اگر منتی داشته باشیم، شاید کسانی باشند که ما را قبول ندارند ما به ذهن و اعتقاد کسی کاری نداریم و فقط با این خاطرات جنس آدمهای آن زمان را بازگو کردیم و میخواهیم بروید و به آنها فکر کنید.
وی ادامه داد: در خط آماده بودیم که دیدیم عدهای با عمامه و تسبیح و محاسن بلند به سمت ما میآیند و ما فکر کردیم از رزمندگان خودی هستند نزدیک که رسیدند شروع کردند به رگبار بچهها و همه را به شهادت رساندند و از آن 120 نفر فقط 11 نفر ماندیم، از بین رزمندگان شهید زنده دلی به نام عباس بود که به عباس دزده معروف بود عباس بلند شد و یک تنه جنگید یک دست و یک چشمش را از دست داد همه سعی میکردند او را برگردانند؛ اما عباس میگفت هنوز یک چشم و یک دست دارم و آن قدر جنگید تا به شهادت رسید.
احمدیان بیان داشت: عباس تازه عقد کرده بود و آن قدر همسرش را دوست داشت که وقتی نامهای از او میآمد حاضر بود برای گرفتن نامه شش کیلومتر بدود، عباس یکی یک دانه مادر و همه چیز پدرش بود و آن روز با تمام این دل بستگیها ایستاد و شهید شد و هنوز جنازهاش مفقود است.
وی تاکید کرد: بیایید از خود بپرسیم چرا یک مادر حاضر شد تمام حاصل زندگیاش را به جبهه بفرستد منصفانه نگاه کنیم آن زمان نه سهمیه دانشگاه در میان بود و نه هیچ امتیاز دیگری؛ رزمندگانی که از جسن ما بودند و در یک واقعه آن قدر بالا رفتند که فکر میکنیم دست نیافتنی شدهاند.
سردار احمدیان به بیان ادامه خاطره فاو پرداخت و گفت: دیگر 11 نفر باقی مانده بودیم، با بیسیم به پشت خط اطلاع دادم که تمام شدیم! گفتند که تا غروب آفتاب جاده را نگه دارید تا نیرو بیاید؛ تنها 11 نفر دز مقابل کلی تانک عراقی مانده بودیم، بوی جنازه شهدا و خسخس گلوهایی که نفسهای آخر را میکشیدند امانمان را بریده بود، 10 نفر دیگر به شهادت رسیدند و من اسیر شدم و پنهانی با بیسیم موقعیت را اطلاع دادم، 30 نفر دیگر از بچههای کرمان را فرستادند که آنان نیز همگی شهید شدند با بیسیم به من گفتند فرار کن و دوام بیاور و من نیز توانستم فرار کنم.
این رزمنده دفاع مقدس تصریح کرد: رزمندگانی که مردانه جنگیدند توانستند در عین ناباوری جاده را تا غروب آفتاب نگه دارند، از خود بپرسیم چه اتفاقی افتاد خاکریزی که فقط جنازه در آن بود یک لشکر تانک را فشل کرد؟
احمدیان تاکید کرد: با تجربه آن اتفاق دیگر سر سوزنی برای آینده این مملکت نگران نیستم؛ چرا که دیدم این مملکت را جنازه مردانش نگه داشت و نسل امروز نیز وارثان آن خونهای پاک هستند و یقین میدانیم غیرت آنان نسل به نسل منتقل شده است.
وی در پایان گفت: بیایید مواظب خون آنان که برایمان به یادگار گذاشتند، باشیم.
لازم به ذکر است، در این مراسم بیش از 600 دانشجو از دانشگاههای علوم پزشکی گلستان، علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، دانشگاه دولتی گلستان، دانشگاه آزاد گرگان، پیامنور گلستان، جامع علمی کاربردی گلستان، دولتی گند کاووس و دانشکده فنی مائده گرگان حضور داشتند.