گروه فرهنگی "خبرگزاری دانشجو"،مهدی چراغ زاده؛ شب پنجم محرم را سالیان درازی است که، به نام شب عبدالله بن الحسن (علیه السلام) نام گذاری کرده اند، شاید با خواندن ماجرای شهادت عبدالله به این فکر کنید که چرا یک کودک 10_12 ساله بدون اینکه آموزش رزم دیده باشد، و یا سلاحی در دست داشته باشد در آخرین لحظات خود را به گودال می رساند و مقابل دشمن می ایستد.
ممکن است بگویید اینکه کودکی بدون هیچ سلاح و توان رزمی و دفاعی مقابل چندهزار مرد جنگی بایستد کاری بیهوده است، چرا که در کمتر از آنچه که فکر کنی کشته خواهد شد، اما عبدالله، خون حسن بن علی (علیه السلام) در رگ هایش بود و پرورش یافته ی حسین و عباس بود، عبدالله حقیقت را با گوشت و پوست خود فهمیده بود و تاب دیدنِ افتادنِ این حقیقت در گودال گمراهان را نداشت و در آخرین لحظات با عجله خود را بر بالین امام رساند و تا جان در بدن داشت از امام زمان خود دفاع کرد.
عبدالله با نثار جان خود مسیری جدید و روشن را به همگان نشان داد، عبدالله نشان داد که اگر امام خود را شناخته باشی، وقتی ببینی یکه و تنها در گودال گمراهان افتاده، قبل از بلند شدن بانگ «هل من ناصر»، خودت را به گودال می رسانی ولو بدون هیچ سلاحی و با دست خالی از او دفاع می کنی.
عبدالله بن حسن در کربلا کم سن بود، اما سن و سال دلیلی بر عدم تشخیص حق نیست. وقتی حضرت حقیقت در گودال اهل باطل تنهاست، آیا همچنان می شود به داشتن و نداشتن تبحر و توان و تخصص و دلبستگی و عشق و تحلیل و نیاز و این گونه بهانه ها فکر کرد؟ عبدالله بن حسن به اینها اگر فکر می کرد که دیگر بسوی گودال تنهایی امامش در کربلا نمی شتافت.
خدا از هرکس به اندازه وسعش تکلیف می خواهد، وسع عبدالله در دفاع از ولی امرش به همان اندازه بود که انجام داد، عبدالله کسی نبود که بتواند زنده باشد و شاهد شهادت ولی امر و امام زمانش باشد، عبدالله که حقیقت را به معنای حقیقی کلمه درک کرده بود نمیتوانست شاهد شهادت و تکه تکه شدن این حقیقت باشد پس تمام توان خود را در حمایت از امام زمانش بکار برد و آنگونه شهید شد.
امروز به لطف نعمت ولایت، امنیت ما آنچنان که باید، تضمین است و تهدیدی متوجه جان ما نیست. امروز از ما این انتظار وجود ندارد که جان خود را فدا کنیم. تنها باید میدان نبرد خالی از حضور ما نباشد. آگاهی و بصیرت خود را اگر بالا ببریم، دیگر شناخت عرصه پیکار و استراتژی جناح مقابل سخت نیست. اکنون دشمن از در تحریم اقتصادی و علمی و تهاجم فرهنگی وارد مبارزه با ما شده است.
اگر مبنای فکر و عملمان را عاشورایی کنیم، دیگر منتظر دستور و خواهش و دعوت نخواهیم نشست. بر ما روا مباد که در این امنیت در آسودگی بسر ببریم تا ناگاه، صدای غریبانه ولی مان، ما را متوجه خود کند. بیایید قدری تأمل کنیم و ببینیم امروز حضور جهادی ما در کدام عرصه ضروری است و انتظار ولی از ما چیست.