به گزارش خبرنگار«خبرگزاری دانشجو» از مشهد، خراسان رضوی دارای بیش از ۴۰۰ شهید دانشجو میباشد که تا کنون حدود ۶۰ شهید از شهدای دانشگاه فردوسی، ۸۱ شهید از شهدای دانشگاه فرهنگیان، ۴۳ شهید از شهدای دانشگاه منتظری و ۴۳ شهید نیز از شهدای دانشگاه علوم پزشکی مشهد شناسایی شدهاند.
برای آشنا شدن با این شهدای دانشجو که از محیط علم و دانش به جبهه نبرد حق علیه باطل رفتند به معرفی آنان میپردازیم.
سید علی میررضائی در سال 1344 در تربت حیدریه در یک خانواده پیشهور مذهبی به دنیا آمد. وی در همان سن شیرخوارگی به دلیل تغییر مکان شغل پدر به مشهد مقدس منتقل میشود و در شهر مقدس شهادت به کمالات مذهبی معنوی و پیشرفتهای درسی و علمی میپردازد.
آداب و سنن مذهبی را از پدر و یا از جلسات مذهبی که همراه پدر در آن جلسات شرکت میکرد فرا میگرفت و به جهت شرکت در بعضی از جلسات نیمه مخفی همراه پدر مثل جلسات مسجد کرامت و یا مسجد امام حسن (ع) در خیابان فردوسی و یا به دلیل مراوده با بعضی از نزدیکان که آنها در خط مستقیم انقلاب قرار داشتند با الفبای انقلاب آشنا شد و حرکت اصیل اسلام را به رهبری امام خمینی(ره) لمس کرد و به آن تدریجاً علاقمند شد تا اینکه دوران تحصیلات ابتدایی را گذراند و برای ادامه تحصیل در سال ۱۳۵۶ راهی مدرسه راهنمایی عارف مشهد شد.
در همین دوران بود که سید علی به انقلاب و پیشبرد آن از خود عشق بیشتری را نشان داد و برای رساندن ندای انقلاب به گوش نسل جوان در تشکیلات مخفی و جذب نیروهای جوان هم سن و سال خود در جلسات که توسط دست اندرکاران انقلاب در مشهد هدایت میشد نقش فعال داشت.
وی پس از شهادت سید مصطفی خمینی، در تظاهرات خیابانی و راهپیماییها شرکت میکرد و در برخوردهای بین مردم و عمال مزدور شاه از قبیل شنبه و یک شنبه خونین شهر (10 دی) مشهد حضور یافت تا اینکه سرانجام انقلاب پس از ورود امام خمینی(ره) به ایران در ۱۲ بهمن ۵۷ در ۲۲ بهمن به پیروزی رسید.
پس از پیروزی انقلاب، امام خمینی(ره) دستور بسیج ۲۰ میلیونی را صادر کردند که طی آن سید علی در یکی از پایگاههای بسیج که بعداً به نام پایگاه شهید اشرفی اصفهانی نامگذاری شد، عضو بسیج شد که در این تشکل مردمی و تقویت پایگاه، فعالیت بسیار چشمگیر و شایستهای داشت تا آنکه در سال ۵۹ برای تداوم تحصیل در امتحانات سراسری هنرستانهای کل کشور شرکت کرد و با موفقیت در رشته الکترونیک در هنرستان سید جمال الدین اسد آبادی مشهد مشغول ادامه تحصیل شد.
سید علی ضمن اینکه مسئولیت آموزش بسیج محله را به عهده داشت به عنوان یکی از اعضایی اصلی و فعال انجمن اسلامی هنرستان سید جمال الدین اسد آبادی نیز به شمار میآمد.
پس از شروع جنگ تحمیلی، وی در سال 61 با احساس به اینکه جبهههای حق علیه باطل احتیاج به نیروهایی همچون او دارد برای رفتن به جبهه خود را مهیّا کرد و در آموزش آمادگی بسیج منطقه شرکت کرد و پس از طی مراحل آموزش نظامی و آمادگی برای نبرد راهی جبهه شد و در عملیات پیروزمندانه رمضان شرکت کرد.
سید علی پس از پایان عملیات به مشهد بازگشت و بعد از ۹ ماه حضور مداوم در جبهه و مطرح شدنش بعنوان بسیجی نمونه که در چند عملیات پیروزمندانه از قبیل «مسلم بن عقیل» و «الفجر مقدماتی» شرکت داشته بود؛ دوباره برای ادامه تحصیل خود را آماده کرد و به طور فعال مشغول ادامه تحصیل شد و خود را برای شرکت در امتحانات سراسری دانشگاه آماده کرد.
وی در سال 63 در امتحانات کنکور سراسری شرکت کرد و با موفقیت در رشته قدرت آموزشکده شهید محمد منتظری مشهد پذیرفته شد.
سید علی ضمن اینکه مسئولیت قائم مقامی پایگاه شهید اشرفی اصفهانی را به عهده داشت بعنوان یک عضو فعال در انجمن اسلامی دانشکده مطرح بود. حسن اخلاق، تواضع رفتار و سلوک مذهبی، مشی عرفانی و خودسازی و جهاد اکبر او بین دانشجویان دانشکده بگونه ای بود که او را شیخ دانشکده مینامیدند. او در بین افراد آنچنان مقید به رعایت موازین تقوا بود که به گفته پیش نماز پایگاه شهید اشرفی اصفهانی «ما در تقوا و تواضع او همیشه شرمنده بودیم». روح بزرگ و پر فتوح او را علاقه به دنیا و مادیات دنیوی هرگز نمیتوانست تسخیر کند او از اموال دنیا یک مقدار کتاب و امکانات جزئی در کتابخانه اش داشت که وصیت کرده بود که کتابهایش را به کتابخانه آستان قدس رضوی اهدا کنند و امکانات کتابخانهاش را بفروشند و به حساب جبهه واریز کنند.
وی مقید بود که همیشه در نماز سیاسی عبادی، جمعه شرکت کند. سید علی در سال ۶۴ با تاکید حضرت امام بر اهمیت دادن به امر جنگ برای چندمین بار راهی جبهههای حق علیه باطل شد و بعد از عملیات «والفجر ۸ و ۹ » به مدت کوتاهی برای مرخصی به مشهد بازگشت و در مدت چند روز مرخصی مرتب روزها را روزه میگرفت و شبها طبق عادت همیشگی با وضو میخوابید و از نیمه شب برای مناجات و نماز شب بیدار میشد.
کتابهای اخلاقی مثل «معراج السعادة» مرحوم نراقی را زیاد مطالعه میکرد و مراقبتهای سیر و سلوکی را پیشه خود کرده بود و در روزهای آخر از خود رفتارهایی نشان میداد که نمایانگر نزدیکی ملاقات وی با معشوق و معبود همیشگی اش یعنی رب و خالقش بود.
سید علی در پایان وقت مرخصی به هنگام وداع و خداحافظی و اعزام به جبهه به خویشاوندان و نزذیکان خود میگفت که این آخرین سفر او است. گویا که به او الهام شده بود که لحظه رسیدن به پروردگار نزدیک است. هنگام خداحافظی به پدرش گفت: «هرچه میخواهی مرا نگاه کن که دیگر مرا نخواهی دید».
وی روز پنجم فروردین سال ۶۵ از مشهد عازم تهران شد و در روز هفتم فروردین از تهران عازم جبهههای غرب و بلافاصله راهی خط مقدم جبهه شد و در عملیات باز پسگیری مواضع عملیاتی «والفجر۹» به عنوان آرپیچی زن شرکت کرد و در روز ۱۲ فروردین ۶۵ در ارتفاعات مشرف به سلیمانیه عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به مغز و پشت به شهادت رسید.