کد خبر:۳۸۶۶۵۹
معرفی شهدای دانشجوی انقلاب-۲؛

شهيد محمد مقصودلو راد؛ دانشجویی که ۱۰ روز پس از پیروزی انقلاب به شهادت رسید

ایران در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ با مشارکت طبقات مختلف مردم در برابر نظام پادشاهی به پیروزی رسید. برای به ثمر رسیدن این انقلاب خون‌های بسیاری از ملت به پای نهال آن که توسط امام خمینی(ره) کاشته شده بود ریخته شد که در این بین باید گریزی به جامعه دانشگاهی زد.

به گزارش خبرنگار«خبرگزاری دانشجو» از مشهد، ایران در بهمن ماه ۱۳۵۷ با مشارکت طبقات مختلف مردم در برابر نظام پادشاهی به پیروزی رسید. برای به ثمر رسیدن این انقلاب خون‌های بسیاری از ملت به پای نهال آن که توسط امام خمینی(ره) کاشته شده بود ریخته شد که در این بین باید گریزی به جامعه دانشگاهی زد و نقش دانشجویان را در به ثمر نشستن این انقلاب مورد ارزیابی قرار داد. برای همین در دهه فجر انقلاب اسلامی به سراغ دانشجویانی می‌رویم که در مبارزه علیه حکومت شاهنشاهی دوشادوش مردم ایستادند و جانشان را در این راه دادند.

 

شهید محمد مقصودلوراد؛ دانشجوی رشته صنایع غذایی فردوسی مشهد

 

محمد در سال 1336 در خانواده‌اي مذهبي و كشاورز در سرخنكلاته گرگان ديده به جهان گشود. او در سن هفت سالگي به دبستان رفت و تا سوم دبيرستان در همان روستا به تحصيل ادامه داد كه ضمن تحصيل در كنار خانواده خود به كارهايي مثل كشاورزي و دامداري مي‌پرداخت.

 

 محمد از زماني كه خود را شناخت يك لحظه از خواندن نماز و گرفتن روزه غافل نبود. او از همان روزهاي اول خودشناسي، با پخش برنامه‌هاي ضد مذهبي راديو و تلويزيون و ديدن و گوش كردن به آنها مخالفت مي‌كرد و هميشه تنفر و  انزجار خود را نسبت به اين وسيله تبليغاتي ابراز مي‌کرد.

 

از سال چهارم دبيرستان به علت شاگرد ممتاز بودن وارد دبيرستان رهنما گرگان شد و در رشته رياضي ادامه تحصيل داد و پس از اخذ ديپلم، همان سال در رشته صنايع غذايي وارد دانشگاه مشهد (دانشكده كشاورزي) شد.

 

او از زماني كه وارد دانشگاه شد به دوستان انقلابيش كه با رژيم پهلوي مخالف بودند عشق مي‌ورزيد و براي آنها كلاس‌هاي قرآن و نهج البلاغه تشكيل مي‌داد و به مبارزه عليه رژيم شاه دعوت مي‌کرد. محمد علاوه بر تشكيل كلاس‌هاي مذهبي بطور مخفي، با دوستانش به فروش كتاب‌هاي مذهبي در اطراف حرم مطهر حضرت رضا (ع) اقدام مي‌كرد و افرادي را نيز بطور نوبتي در فروختن كتاب هاي مذهبي مي‌گمارد و حتي در جلوي دكاني كه بساط كتاب فروشي را پهن مي‌كرد، افرادي كه جهت دريافت كتاب به‌ آن مغازه مراجعه مي‌كردند صاحب مغازه با آنها همكاري مي‌كرد.

 

برنامه شهيد محمد مقصود لوراد در رابطه با تشكيلات اسلامي در دانشکده

 

محمد در یادداشت‌هایش آورده بود که دانشكده ما نوپا مي‌باشد، در واقع ما زير بنا و پي ساختماني آن هستيم كه در حال شكل گيري مي‌باشد؛ اگر اين پي بد ريخته شود مسئول تمام عوارض ناشي از آن خواهيم بود، پس ما بايد خیلي كوشش و تلاش بكنيم تا اين ساختمان روي پي محكمي استوار شود، ما بايد در برخورد با عناصر ضد مذهبي و افرادي كه تازه، وارد دانشكده مي‌شوند خيلي دقيق باشيم.

 

چگونگی برخورد با افراد ضد مذهبي

 

وی در این یادداشت‌ها تاکید می‌کرد: بايد يك ديد كلي از تمام مبارزات اين گروه، كه داخل مذهبي‌ها بودند داشت و سپس با استفاده از اين تجربه‌ها، باید چگونگي برخورد با آنها را پيش گرفت. ما بايد در نظر داشته باشيم كه اين گروه از نظر اسلام كافرند و چگونگي برخورد مسلمانان با كافر در شرايط و مكان‌هاي گوناگون، در قرآن آمده است چون ما از نظر برداشت از مفاهيم قرآني، در آن سطحي نيستيم كه بتوانيم اين كار را از قرآن در بياوريم بهتر است كه از تجربه‌هاي ديگران استفاده كنیم، البته اين استفاده كردن از تجربه‌ نشانه اين نيست كه خودمان را خلاص كنيم از مطالعه در اينگونه موارد.

 

 بايد خط مشي كلي افراد در طول سال از نظر استراتژيك مشخص گردد و از نظر تاكتيك هم بايد شرايط زمان و مكان در نظر گرفته شود. از نظر استراتژيك خط مشي كلي ما ايجاد يك نظام عادلانه اسلامي است براي رسيدن به اين نظام بايد كارهاي را انجام داد از جمله بايد مكتب خود را مشخص كرد، براي دست‌يابي به مفاهيم اسلامي بايد عربي را با جديت تمام فرا بگيريم و اين امر را می توان با گروه های چند نفری انجام داد و باید از نظر شناخت و جهان بینی و ايدئولوژي از روش مطالعاتي استفاده نمود. اين هم بايد گروه بندی شود اگر واقعا مي‌خواهيم از مرحله شعار دادن خارج شويم و به صورت بنيادي طرز تفكرمان را عوض كنيم در مرحله فرا‌گيري اينها بايد مبارزه با نفس يا جهاد اكبر كه بهترين راه براي جلوگيري از تبديل يك انقلاب به ضد انقلاب مي‌باشد را تمرين كنيم اين هم با اسوه‌هایي كه نمونه‌هاي عيني آن را داريم مي‌توانيم در زندگي و رفتارمان انجام دهيم.

 

تشکیل گروه کوهنوردی در دانشگاه

 

در دانشگاه مشهد و قريه‌ سرخنكلاته هياتي به عنوان كوهنوردي تشكيل داده بود و آنها را از نظر بدني آماده می‌کرد و بيشتر كلاس‌هاي مخفي را با آنها در داخل جنگل برگزار مي‌کرد.

 

محمد با روحانيون مشهد ارتباط تنگاتنگی داشت تا اينكه درسال ۱۳۵۷ انقلاب اسلامي اوج گرفت. از آنجايي كه افراد شاه دوست، منزل روحانيون مبارز را مورد هجوم قرار مي‌دادند، وي نگهباني از خانه آيت الله شيرازي را وظيفه خود دانست و به آن پرداخت و تمام وقت خود را جهت به پيروزي رساندن انقلاب اسلامي و مبارزه با رژيم شاه گذاشت.

 

حتي زماني كه در طبس زلزله اتفاق افتاد، او و چند تن ديگر از دوستانش از طرف آيت الله شيرازي به نجات مردم زلزله زده طبس پرداختند.

 

محمد بعد از آنجا مدتي به يزد برای انجام ماموریتی رفت. وقتي به گرگان بازگشت، چون در این شهر حركت زيادي در رابطه با انقلاب صورت نگرفته بود، مشهد را به عنوان كانون مبارزات خود انتخاب كرد.

 

او در خيابان چوب كبريت مشهد، خانه اي اجاره كرد، كه سركوچه آن مغازه خشكشويي بود که صاحب اين مغازه از افراد وابسته به ساواك بود و تمام حركات و افرادي كه به نزد محمد مي‌رفتند را تحت كنترل داشت. فرد مذكور وقتي كه ديد محمد مبارزه را علني كرده به ساواك اطلاع داد. هنگامی که ساواكي‌ها به خانه او ريختند، محمد را كاملاً شناسايي كردند و همه جا مانند سايه در پي دستگيري او بودند. محمد چند كتاب انقلابي در سرخنكلاته داشت كه پس از ريختن ساواكي ها به منزلش در مشهد، به ما در سرخنكلاته اطلاع داد كه كتاب هاي مرا در دل خاك دفن كنيد، چون ساواك مرا تحت كنترل گرفته و به منزلم ريخته‌اند.

 

محمد تمام اعلاميه‌هايي كه از ناحيه امام امت به مشهد مي‌رسيد به سرخنكلاته گرگان مي‌آورد و باز به مشهد بر مي‌گشت. ضمن اينكه اعلاميه‌ها را در مساجد پخش مي‌كرد، وقتی ايادي ساواك در روستا سرخنكلاته متوجه اين كار محمد شدند، مأموران ژاندارمري محل و تعدادي از اقوام نزديك شهيد را به خاطر همين كار محمد دستگير كردند كه چون مدركي نداشتند آنها را آزاد كردند.

 

در ۲۸ آبان ماه سال ۵۷ در مشهد حكومت نظامی اعلام شد و محمد كه خود را آگاهانه در اختيار انقلاب گذاشته بود، به اتفاق ديگر مردم مسلمان تظاهراتي در حرم مطهر امام رضا (ع) ترتيب دادند. وي دو نفر از ساواكي‌ها را شناسايي و با پيچ گوشتي به آنها حمله مي‌كند كه مورد اصابت گلوله دژخيمان شاه قرار گرفت كه توسط افراد حزب اللهي مشهد در بيمارستان مصدق آن زمان بستري شد. البته چون ساواك دنبال او بود وي با نام مستعار «علي اكبري» در آنجا بستري مي‌شود و بعد از گذشت حدود ۲۵ روز از بستري شدنش، مادرش جهت جستجو به مشهد مي‌رود كه خبري از او بگيرد. از آنجا كه ساواكي‌ها منزل محمد را تحت كنترل داشتند و از طرف دوستانش هم خبري به ما نداده بودند؛ چون مي‌ترسيدند كه محمد به دست ساواك بيفتد، به مادرم جواب ندادند و اظهار بي اطلاعي كردند كه مادرم مجبور شد براي پيدا كردن محمد تمام بيمارستان‌ها و چند تا از دهات اطراف مشهد را زير پا بگذارد تا اينكه بعد از گذشت دو روز دوستان نزديك محمد به مادرم اطلاع دادند كه محمد تير خورده و بستري است. البته مادر محمد از قبل آمادگي داشت، چون محمد هميشه به مادرش مي‌گفت: «من بايد شهيد بشوم». وی از همان موقع شروع مبارزات، بطور مخفي مادرش را آماده کرده بود.

 

محمد ۱۰ مرتبه تحت عمل جراحي قرار گرفت و با هر عمل جراحي عشق و ايمانش به خدا محكم تر و استوارتر مي‌شد.

 

وی يك لحظه از خواندن نماز غافل نبود و زمان بستري بودن مي‌گفت مرا رو به قبله قرار دهيد تا نمازم را بخوانم. محمد در تمام طول زندگيش از امام عزيز تقليد مي‌كرد و رساله حضرت امام(ره) را داشت تا اينكه امام عزيز وارد ايران شد و محمد در آن موقع گفت به آرزوي ديرينه خود رسيدم. او مي‌گفت: اگر چه خون ما را دشمن ريخت ولي جمهوري اسلامي برقرار شد.

 

عاقبت محمد بعد از گذشت ۱۰ روز از پيروزي انقلاب (درتاريخ دوم اسفند ۵۷) در آخرين عمل جراحي در بيمارستان مصدق مشهد به ديدار معشوق خود شتافت.

 

او عاشق مطالعه و گوش كردن به نوارهاي مفيد بود و شب و روز مطالعه مي‌كرد و كمتر بيرون مي‌رفت. او در دانشگاه و روستاهاي اطراف گرگان اعلاميه پخش می‌کرد. محمد در زمينه‌ تشويق نسل جوان به مطالعه، خيلي فعاليت داشت و حتي چند شب كتب مذهبي را در مسجد مي‌آورد و پخش مي‌‌كرد و نيز عده‌اي از جوانان را به كوهنوردي مي‌برد و براي آنها در مورد انقلاب صحبت مي‌كرد.

 

او بيش از 10 عمل جراحي داشت و بعد از هر عمل جراحي به محض اينكه به هوش مي‌آمد، قرآن مي‌خواند. در آخرين لحظات قبل از شهادت وقتي از او مي‌پرسند در كجا دفنت كنيم؟ جواب مي‌دهد: «هر كجا كه آگاهي و حركت بيشتري به مردم بخشد مرا دفن كنيد».

 

او با افراد مذهبي و در حال رشد دوستي برقرار می‌کرد و با افراد فاسد و خوشگذران قطع رابطه مي‌کرد. سعي مي‌كرد دوستانش را از راه‌هاي مخلتف مثل پخش كتاب و نوار و كوهنوردي آگاه كند و با آنها بحث هم مي‌كرد. به اقوام سفارش مي‌كرد رفاه طلب نباشيد، او خيلي با قرآن مأنوس بود و بعد از نماز هميشه قرآن مي‌خواند و همه را سفارش به اين كار مي‌كرد و دنبال روي خط روحانيت مبارز بود.

 

برادر شهید در نقل خاطره‌ای می‌گوید: يك روز كه اولين بار عكس امام(ره) در روزنامه‌ها چاپ شد او با عشق و علاقه خاصي عكس امام(ره) را بوسيد. او تنها راه پيروزي انقلاب را اطاعت از امام مي‌دانست. نوار كوتاهي از سخنان شهيد بجاي مانده كه يكي از جملات ضبط شده در آن نوار چنين است «ما بايد نيروهايمان را متمركز كنيم و بر عليه آمريكا بجنگيم».

 

او توصيه مي‌كرد كه در مجالس فقط از طبقه محروم و مستضعف دعوت به عمل آيد و گردن كلفت‌ها و زورمندان را بخاطر مصلحت دعوت نكنيد. او معتقد بود روشنفكران و متجدد‌هايي كه مقدسات مردم را به بازي مي‌گيرند و افراد مومن را استهزا مي‌كنند منفورترين افراد جامعه هستند.

 

در وصيت‌نامه دانشجوی شهيد محمد مقصودلو راد آمده است:

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

با سلام به امام خميني، اينجانب محمد مقصولو راد فرزند علي ساكن قريه‌‌ سرخنكلاته، دانشجوي سال دوم كشاورزي مشهد چند سطري به عنوان وصيت‌نامه تقديم به برادران مسلمان خود مي‌نمايم و اميدوارم كه مورد قبول خداوند متعال قرار بگيرد، اولاً انقلاب اسلامي ما هنوز به پيروزي نهائي خود نرسيده و جوانان عزيز و امت مسلمان تا محو كامل امپرياليسم به سركردگي آمريكا نبايستي آسوده باشند، دوم اينكه اگر به خواست خدا به درجه شهادت نايل شدم جسد مرا در دياري دفن كنند كه باعث آگاهي و رشد بيشتر مردم آن ديار گردد و اموالم را در راه پيروزي جنبش‌هاي اسلامي خرج كنند و قطعه زميني كه از پدرم به ارث رسيده است را كتابخانه ای جهت پيش برد فرهنگ اسلامي روستايمان ايجاد نمائيد.

 

و السلام عليكم و رحمت الله و بركاته

برادر شما محمد مقصودلو راد

بيست هشتم ديماه سال پنجاه و هفت

 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار