به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، مراسم دومین سالگرد سردار شهید دکتر حسن شاطری؛ معروف به «حسام خوشنویس»، جمعه شب(24 بهمن) با حضور مسئولان و قشرهای مختلف مردم در فرهنگسرای بهمن برگزار شد.
سردار حسین همدانی، سردار ربیعی، سردار حقیقی، دکتر جلالی رئیس سازمان پدافند غیرعامل، دکتر حداد عادل، محمّداسماعیل کوثری، حجت الاسلام پناهیان، منصور حقیقت پور، غضنفر رکن آبادی سفیر سابق ایران در لبنان، کاظمی قمی سفیر سابق ایران در عراق از جمله حضار در این مراسم بودند.
«سردار حسین همدانی» در این مراسم نقش شهید شاطری را در ناکامی دشمنان در لبنان و سوریه کلیدی عنوان کرد و گفت: شهید حسام سالها در بازسازی لبنان تلاش و فعالیت های فراوانی داشت و نقش ممتازی در سازندگی آنجا ایفا می کرد. کشوری که حزب الله آن، دستاورد بزرگ جمهوری اسلامی است و مثل خورشید در منطقه می درخشد. زمانی که بحران سوریه آغاز شد از شهید شاطری درخواست کمک کردیم، با اینکه ده ها پروژه عمرانی در دست داشت همه آنها را رها کرد و بدون معطلی پذیرفت.
وی با بیان اینکه شهید شاطری به عنوان معاون هماهنگ کننده قرارگاه حضرت زینب(س) در سوریه انتخاب شده بود و این اولین باری است که این عنوان در خصوص ایشان به کار برده می شود گفت: سال 91 شهید شاطری با اینکه آماده تشرف به حج تمتع بود، امّا به دلیل در پیش بودن عملیات بزرگ آزادسازی حلب و نقش مهمّی که وی در این عملیات به عنوان هماهنگ کننده برعهده داشت، از سفر به حج منصرف شد.
وی افزود: شهید شاطری در عملیات آزادسازی حلب نقش ممتازی ایفا کرد و همه تجربیاتی که در دفاع مقدس و عرصه های دیگر بدست آورده بود را در این عملیات پیاده کرد و تبدیل به یک چهره شد، به گونه ای که فرمانده قرارگاه حلب که سرلشگر بود، می گفت اگر یک دقیقه حسام اینجا نباشد قلب من می ایستد.
وی محبوبیت بالای شهید شاطری میان مناطق آزاد شده حلب که اهل سنت هستند را مورد اشاره قرار داد و گفت: بعد از شهادت ایشان، مردم آن مناطق ماشین او را می بوسیدند و به گونه ای برای او عزاداری کردند که اگر بیشتر از خانواده او نبوده، امّا کم تر هم نبوده است.
سردار همدانی با بیان اینکه شهید شاطری کم ترین وقت را صرف خانواده خود می کرد و تمام عمرش را وقف خانواده بزرگ انقلاب کرد گفت: در لحظات شهادت نیز خود او قلباً از عملکردش در این چند دهه راضی بود.
«حجت الاسلام محمدصالح یعقوبی»، نماینده مهاجرین افغانی مقیم تهران، در این مراسم گفت: اینکه گفته می شود شهیدشاطری مرزها را در نوردید، سخن بجایی است؛ این شهید عزیز در کشورهای لبنان، سوریه، فلسطین و مدّتی را هم در افغانستان ایفای وظیفه نموده است. جاده «دوغارون- هرات» حاصل زحمات و تلاش های این عزیز است که ثمره آن را امروز مردم مظلوم افغانستان به خوبی احساس می کنند و مردم افغانستان یاد و خاطره او را در ذهن دارند.
وی جمله ای از دعای افتتاح را مورد اشاره قرار داد و گفت: چه کسی احتمال می داد فلسطین صاحب حکومت شود و در جنگ 33 روزه، حزب الله لبنان بزرگترین قدرت دنیا را به زانو در آورد. اگر چه امروز غده سرطانی به نام گروهک تروریستی داعش که بویی از انسانیت نبرده، امنیت جهان را به خطر انداخته است و ما خود را مؤظف به مبارزه با آنها می دانیم، امّا مستکبرین عالم یکی پس از دیگری به زانو در می آیند و این، حاصل تلاش و ایثار شهدای گرانقدری مانند حسن شاطری است.
یعقوبی دو کشور ایران و افغانستان را دارای مشترکات فرهنگی و عقیدتی دانست و گفت: در این میان شیعیان افغانستان، از لحاظ مذهب هم با مردم ایران اشتراک دارند و همانند جمهوری اسلامی ایران معتقد به ولایت مطلقه فقیه هستند. شاید بسیاری ندانند که مردم شیعی افغانستان در سالهای جنگ تحمیلی شهدای بسیار زیادی را تقدیم ایران کرد و امروز چندین هزار شهید از افغانستان در خاک ایران به خاک سپرده شده اند.
وی شهید «عبدالعلی مزاری» از شهدای افغانستان که توسط طالبان به شهات رسید را مورد اشاره قرار داد و گفت: شهید مزاری در زمان دفاع مقدس از نمایندگان و رابطین مورد اعتماد حضرت امام(ره) بود و امروز ما این گلایه را داریم که چرا هرساله که مراسم سالگرد ایشان از رسانه های ملّی دنیا پخش می شود، امّا در ایران هیچ رسانه ای آن را منعکس نمی کند و این شخصیت برجسته که خدمات زیادی به جمهوری اسلامی ایران داشته را معرفی نمی کنند.
در ادامه این مراسم، «غضنفر رکن آبادی» سفیر سابق ایران در لبنان با بیان اینکه شهید شاطری نقش بسیار مهمّی را در پیاده سازی اهداف جمهوری اسلامی ایفا کرده است گفت: زمانی که مأموریت ایشان در لبنان در حال اتمام بود، از این قضیه ناراحت بود و اینکه چرا نعمت بزرگ شهادت نصیب او نشده است، تا اینکه صحنه جدیدی در سوریه برایش ایجاد شد و طراحی گسترده ای را در این کشور و روستاهای دورافتاده آن انجام داده بود.
وی با بیان اینکه پس از جنگ 33 روزه همواره یکی از دغدغه های مسئولین نظام، رفع خرابی های ناشی از این جنگ بود گفت: برای این کار، فردی مناسب تر از شهید شاطری وجود نداشت و در سریع ترین زمان و با پیگیری های شبانه روزی این مناطق را بازسازی کند. او کار را خسته کرده بود و دائماً در حال حرکت بود، به گونه ای که صبح در جنوب لبنان و عصر در شمال و در سایر مناطق بود.
وی اضافه کرد: امروز به برکت خون شهدا همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند در صحنه بین الملل در مرحله گذار هستیم و نظم نوین جهانی در حال شکل گیری است، که بی تردید جبهه مقاومت منطقه، برجسته ترین نقش را در نظم نوین جهانی دارد.
منصورحقیقت پور؛ نایب رئیس کمیسیون امنیت ملّی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه بیش از یک دهه توفیق همراهی و همکاری با این شهید عزیز را دارم گفت: 6 سال از این مدّت را در دوره دکترا و کارشناسی ارشد علوم دفاعی با ایشان همکلاس بودم و بسیاری از ویژگی هایی که در چارچوب اندیشه شیعی از یک انسان وارسته می توانستیم ببینیم در وجود وی کاملاً مشهود بود.
وی شهید شاطری را شخصیتی چندوجهی با ویژگی های ممتاز عنوان کرد و گفت: او یک فرد کاملاً مکتبی بود و ولایی بود و روح مناجاتی بسیار بلندی داشت. همواره در طول جلسات کاری یا علمی که داشتیم، از این روحیه ایشان استفاده می کردیم. او هم متخصص بود، هم یک سردار دلاور. هم شجاع بود، هم بی ادعا. مجموعه این خصوصیت ها را در کم ترین فردی می توان دید. فقط هم فکر و اندیشه شیعی می تواند اینچنین محصولی را به دنیا عرضه کند.
وی ادامه داد: شهیدشاطری به شدّت پرنشاط بود و هر روزی که در کلاس درس حاضر نمیشد، کلاس های ما خسته کننده بود، امّا به محض اینکه به کلاس وارد میشد نشاط را به کلاس تزریق میکرد. او همچنین به موضوعات مختلف علمی و سیاسی و مسائل روز ورود میکرد.
وی نقش شهید شاطری در توسه و تعمیق انقلاب اسلامی در جهان اسلام را مورد اشاره قرار داد و گفت: هرکجا که لازم بود، به عنوان یک سرباز فداکار در حوزه دیپلماسی جهادی وارد میشد و اینکه امروز منزلت ژئوپولیتیک ما را در سطح منطقه بالا رفته و سینه در سینه آمریکا ایستاده ایم و حرف حق خودمان را می زنیم و درعین حال از مظلومان هم دفاع می کنیم، حاصل تلاش حسن شاطری هاست. دیپلماسی جهادی یعنی پیاده کردن فکر و اندیشه ولایت، فارغ از چارچوب های تعریف شده سیاسی در عمق استراتژیک مدنظر جمهوری اسلامی ایران.
وی، شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، را جفای بزرگ تاریخی در حقّ مردم ایران دانست و گفت: می خواهم به آنها بگویم شما دروغ گفتید، این شاطری ها، الله دادها و تقوی ها بودند که با فدا کردن خودشان هم برای ایران و هم جهان اسلام، توانستند برای ما منزلتی در دنیا بدست آورند تا امروز به عنوان یک ابرقدرت معنوی بایستیم و از آرمان های الهی دفاع کنیم.
نماینده اردبیل ادامه داد: شهید شاطری علی رغم اینکه مسئولیت های فراوانی به او پیشنهاد داده شده بود، امّا همواره دلش در حوزه های سازندگی بود. زمانی که من مسئول بازسازی عتبات عالیات بودم، او بسیار مشتاق بود که نقشی داشته باشد و همواره به عنوان یک قوّت قلب، ایفای نقش می کرد. والله حیف بود اگر حسن در رختخواب از دنیا میرفت. من به پدر ایشان تبریک می گویم و نمی دانم پدر و مادرش با چه رمز و رازی حسن را تربیت کرده اند. امیدوارم جامعه ما بتواند شاطری های فراوانی را برای جهان اسالم آماده بکند.
«غلامعلی حدادعادل» با بیان اینکه بنده از طریق رسانه ها از برگزاری این مجلس مطلع شدم گفت: علّت آمدنم، ارادتی است که در جریان سفری که چندسال پیش به لبنان داشتم و یک روز در کنار شهید بودم، به ایشان پیدا کردم. در این دوسالی که از شهادت ایشان می گذرد، همواره سعی کرده ام خاطره آن یک روز را مثل تصویر زیبایی نزد خودم حفظ و تکرار کنم.
وی با بیان اینکه او را مردی دیدم با نیّتی خدایی، اخلاص و خود را ندیدن، گفت: او مصداق این بیت شعر حافظ بود که: «از پای تا سرت همه نور خدا شود، در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی».
نماینده تهران ادامه داد: او یک کلمه از خودش سخن نمی گفت، امّا وجودش در همه آن کارها محسوس بود. او را مردی دیدم با بینش درست انقلابی، منطبق بر تفکر امام و رهبری. مردی صاحب افق دید وسیع با وحدت اسلامی در جهان اسلام، مردی دشمن شناس و دوست شناس.
وی شهید شاطری را یادآور مجاهدان صدر اسلام دانست و گفت: ما این نیروها را که می بینیم می توانیم بفهمیم که چگونه، اسلامی که در مدینه اساس آن گذاشته شده بود در کمتر از 30 سال از مرو تا بخارا نهادینه شد، آنهم با فقدان وسایل ارتباط جمعی و وسایل رفت و آمد. مردانی مثل شهید شاطری بودند که به برکت انقلاب اسلامی دوباره تکرار شدند.
حدادعادل ادامه داد: وقتی آن یک روز را به یاد می آورم، این شعر به ذهنم می آید که «یارب چه چشمه ای ست محبت، که من از آن یک قطره نوش کردم و دریا گریستم» و من که یک روز او را دیده بودم و اینطور شیفته و دلباخته آن اخلاص و پرکاری و صداقت شده ام، بر خانواده و دوستان و همرزمانش چه می گذرد؛ «غریبان را دل از بهر تو خون است، دل خویشان که می داند که چون است». وظیفه ما این است که مثل او باشیم و امثال او را برای آینده این نظام با این رسالت و مسئولیت جهانی که دارد تربیت کنیم. وظیه ما این است که زندگی امثال او را به دانشگاه ها و دانشجویانمان معرفی کنیم و بگوییم ما از دانشگاه های جمهوری اسلامی می خواهیم فارغ التحصیلانی اینچنینی به جامعه تحویل بدهد.
«حجت الاسلام علیرضا پناهیان» نیز در این مراسم بیاناتی را ایراد کرد که محورهای آن از این قرار است:
- سخنان من بیش از اینکه تقدیر از شهید شاطری باشد، تعیین تکلیف برای خودمان است که مانده ایم.
- هدف من این است که او را به عنوان یک مدیر میانی انقلاب و مدیرجهادی معرفی بکنم، با مختصات کاملاً روشن و مشخص.
- با داشتن نرم افزار مدیریت جهادی در زندگی شهید شاطری، به سهولت می توان تمام مدیران جمهوری اسلامی را محاکمه کرد و اگر او به خوبی در جامعه معرفی شود، سطح توقع مردم از مدیران بالا خواهد رفت و اصلاحات فراوانی درجامعه شکل خواهد گرفت.
- تمام فضائل و خوبی های شهید شاطری را می توان در عنوان «مدیریت انقلابی» یا «مدیر مجاهد» خلاصه کرد. تمام ویژگی های او را می توان در خدمت این مفهوم قرار داد و این مفهوم را در جامعه گسترش داد.
- تفاوت او با بسیاری از فرماندهان دفاع مقدس و سرداران مشهور و نازنین این است که او بر نیروهای نظامی فرماندهی نمی کرد، او فرماندهی و مدیریتش میان مردمی بود که از جهات مختلف کلیومترها با او فاصله داشتند. او بر قلب های مردم جهان اسلام شروع به فرماندهی کرد. نمی گویم «ترجیح»، امّا این «تفاوت» شهید شاطری با دیگر سرداران است.
- در عرصه نظر و اندیشه او روحیه پرسشگری داشت، مدعی نبود همه چیز را می داند. وقتی یک صاحب منصب موضوعی را به خوبی بررسی می کند نشان از تواضع او است. تبعیت از کارشناس و دقّت علمی، سرعت انتقال، خوش فهمی بالا، حافظه بسیار قوی از ویژگی های او بود. در جزییات بسیار دقّت داشت؛ وسایل مورد نیاز خود و همکارانش را از مغازه زنی که در یک روستای متروک که مشتری نداشت تهیّه می کرد. در عین حال، درک کلیات در او بالا بود و اهل تحلیل بود. این سخن اوست که می گفت لبنان همانگونه که دوازه ورود فرهنگ غرب به جهان اسلام است، باید دروازه صدور فرهنگ انقلابی و اسلامی به جهان غرب باشد، حتّی این اواخر دوست داشت فیلمساز بشود برای اینکه این صدور انقلاب را تسهیل کند و مطالعاتش را نیز در این زمینه شروع کرده بود.
- بلندنظر بود، دوستانش به او می گفتند تو به قله نگاه نمی کنی تا به دامنه برسی، بلکه به خورشید نگاه می کنی تا به قله برسی. او از درایت و دوراندیشی برخوردار بود و درک راهبردی داشت. خیلی ها مخالف بودند که تندیس احمد متوسلیان در لبنان نصب شود امّا او به تنهایی این کار را کرد و حالا هرکسی که به آن منطقه می رود با آن تندیس عکس می گیرد.
- بصیرت و فهم فرهنگی و انقلابی داشت به حدی که از بسیاری از مدیران فرهنگی جمهوری اسلامی فهم فرهنگی او بالاتر بود. او قبل از اینکه مهندس عمران باشد، مهندسی فرهنگی خوانده بود. مهندسی فرهنگی را به شکل غریزی فرا گرفته بود. او خودش یک پیوست فرهنگی بود برای کارهای مختلف که می خواست صورت بگیرد. هر مدیری در جمهوری اسلامی اگر ذوق و درک فرهنگی نداشته باشد قطعاً ناموفق خواهد بود.
- دین شناس بود، ادعا نداشت عالم دینی است، امّا اگر حرف ضعیفی در حیطه دین می شنید، می گفت بعید است این حرف دین باشد.
- در حوزه اندیشه و اعتقاد؛ به خدا اعتقاد داشت. بسیار زیاد اهل توکل و ذکر بود. روی نصرت های الهی زیاد حساب باز می کرد. به شدت اهل زیارت و توسل بود و کارها را با توسل پیش می برد.
- معتقد به انقلاب بود، برخی ها انقلاب و مبارزه را قبول دارند امّا اعتقاد ندارند. انگار وسط مبارزات انقلاب به دنیا آمده بود. اعتقادش به انقلاب عجیب بود. در مکالمات و تبریک های معمولی عید که برای دوستان می فرستاد، حرف های انقلابی می زد، غرق در شعارهای انقلابی بود. اعتقاد به ولایت فقیه داشت، ابتدای هر سال شعار آقا را دریافت می کرد و برنامه اش را بر اساس آن تنظیم می کرد. واقعا زندگی اش را بر اساس شعارهای سالیانه آقا تنظیم می کرد. واقعاً اگر کسی را می شناسید که شعارهای سالیانه آقا را به این شکل جدی بگیرد، او را به من معرفی کنید، می خواهم با او هم قبل از شهادتش آشنا بشوم.
- به عمل جهادی اعتقاد داشت. اعتقاد به رسیدگی به محرومین داشت، وصیت کرده بود درصدی از بیمه عمرش را برای افراد تحت پوشش کمیته امداد اختصاص دهند.
- در مقام احساسات و عواطف؛ عاشق دین بود و بسیار دوست داشت که دین قدرت بگیرد. دشمن را واقعاً ضعیف می دانست و به اسرائیل می خندید. او اگر امروز میدید که ما برای مثلاً راضی کردن استکبار، چه هزینه هایی داریم صرف می کنیم، به ما می خندید.
- این حرف ها را حالا که شهید شده نمی زنم، قبل از شهادتش بنده به چند کارگردان برجسته گفتم که این آقا را دریابید، او فرد ویژه ای است. این اتفاق یک ماه قبل از شهادتش رخ داد و او را به یک مؤسسه معرفی کردم. بعد از دفاع مقدس در مورد هیچ فردی اتفاق نیفتاده بود که بنده این کار را بکنم. این حرف ها را از سر جوگیرشدن نمی گوییم.
- عشق به میهن داشت. خاک بر سر کسانی که با شعار نه غزه نه لبنان، ادعای عشق به میهن می کنند. بنده خبر دارم که برخی از آنها به پارک ایران که می روند، به یادمان شهید شاطری سجده می کنند و شرمنده می شوند.
- صعه صدر داشت و اهل تأمل بود. امیدوار و مثبت نگر بود. عاطفی و اهل اشک بود. در عرصه عمل سخت کوش و خستگی ناپذیر بود، بدون اینکه به کسی سخت گیری کند و سخت کوشی اش را به کسی تحمیل کند. تنبلی دیگران را هم به دوش می کشید و با لبخند به جای آنها هم کار می کرد.
- سرعت علم داشت.خوش سلیقه بود. روابط عمومی بسیار بالایی داشت، یک دفترچه 100 برگ داشت و پشت و روی برگه های آن شماره تلفن نوشته شده بود، برخی از این شماره ها مربوط به پیشمرگ های کرد بود که از زمان انقلاب با آنها ارتباط داشت.
- بعد از شهادتش دو یادداشت کوچک در گاوصندوق او پیدا می شود که نوشته شده 10 هزار دلار و 20 هزار دلار را در فلان مناطق از جیب خودم خرج کرده ام.
- در عرصه مهارت های خاص مدیریتی اهل دلجویی از زیردستان بود بدون اینکه توقع داشته باشد بالادستان از او دلجویی کنند. هرچیزی که روی زمین مانده بود را وظیفه خودش می دانست انجام دهد.
- اهل پارتی بازی نبود. وزیر خارجه وقت لبنان به او می گوید فلان جاده را حتماً آسفالت کنید. تحقیق می کند و متوجه می شود که او در انتهای آن کوچه یک باغ دارد. پرس و جو می کند که آیا خانواده شهید در آنجا وجود دارد یا خرابی در آن منطقه دیده می شود که می گویند نه. به وزیر زنگ می زند و می گوید که ما بررسی کردیم و آن منطقه در اولویت نیست.
- اثربخشی کار برای او مهمّ بود نه حجم کار. با اینکه خودش خیلی خلاق بود، امّا جوانگرا بود.
- در مسائل مالی بعد از تسویه حساب، مبلغ سنگینی در صندوق خانه ایشان مانده بود، بدون یک ذره کم و کاست. حسابرسی مالی انجام شده بود و یک ذره از بیت المال هم وارد مال ایشان نشده بود.
- امّا خدا چه برخوردی با شهید شاطری داشت؟ خداوند متعّال 10 برخورد با او انجام داد و مدیرانی که خداوند این 10 برخورد را با آنها انجام ندهد، به لفظ جلاله الله قسم که مدیران موفقی نخواهد بود؛ یا خطا خواهند کرد یا خیانت.
- اصلاً مجلس شهید، مجلس محاکمه آنانی است که مانده اند. امام حسین علیه السلام بعد از شنیدن خبر شهادت یارانش گفت بعد از این شهدا دیگر خیری در این دنیا نیست که بمانیم. ما هم نباید با هم تعارف کنیم؛ باید این ها را بگویم نمی شود یک جوری از شهید تعریف کرد که نه سیخ بسوزد نه کباب.
- خداوند زمان را برای او وسعت داده بود و برکت در کارش ایجاد شد بود. مدیری که کارش برکت نداشته باشد با کاغذ و تلفن و زور مدیریتی که نمی تواند مدیریت کند.
- خدا برای او کار تعریف می کرد و این توفیق را به او می داد. کار و خدمت کردن توفیق می خواهد. برخی مدیران اگر کار را مثل لقمه ای آماده جلوی او بگذارند، انقدر کورباطن هستند که توفیق بلعیدن آن را هم ندارند.
- خدا به کارهای او اثر بخشیده بود. خدا به او محبوبیت داده بود، به گونه ای که مسیحیان هم برای او مراسم گرفته بودند. مسئولین می گفتند ما ندیده ایم آنها برای کس دیگری مراسم بگیرند.
- خداوند خستگی را از او برداشته بود. به او فرقان و بینش جداکننده خیر و شر عنایت کرده بود. آدم شناس بود و اگر می گفت من حس خوبی نسبت به این آدم ندارم، آن فرد وضعش خراب بود.
- خدا اگربرای کسی برکت و عنایت بخواهد، نیروهای شایسته اطراف او را زیاد می کند. دور و برش پر بود از نیروهای خوب.
-خدا او را دوست داشت و در بهترین شرایط و به وسیله بدترین اشقیاء او را از دنیا برد و در نهایت اینکه خدا او را قبول کرد.
- یکی از دوستانش قبل از شهادت ایشان در خواب دیده بود که او در کربلا خوشحال و خندان مشغول کار است. به او گفتم کار بعدی هم پیدا شده و از لبنان به کربلا آمده ای؟ او در جواب گفت بله، امام حسین(ع) فرموده بیا اینجا و کارهای خود من را انجام بده. این دوستش می گفت نمی دانستم تعبیر این خواب این است که امام حسین او را برای خودش خواهد برد.
- اولین دسته های عزاداری را در کنار حرم حضرت زینب(س) او از نوجوان های آنجا تشکیل داد.
گفتنی است در این مراسم کلیپ هایی از این شهید والامقام پخش شد و گروه رزم نوازان سپاه حضرت محمد(ص) به اجرای موسیقی پرداختند.
خدایا به ما توفیق عنایت فرما تا ادامه دهنده راهش باشیم