به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از مشهد، خلیل موحدی امشب در مراسم چهارمین سالگرد شهدای گمنام دانشگاه فردوسی مشهد که در مزار شهدای گمنام این دانشگاه برگزار شد، گفت: شهید مشتاقیان بسیار دلتنگ برادر شهیدش شده بود هنگامی که از اهواز بازمیگشتیم مشاهده کردیم که بسیار گریه میکند، از وی علت این بی تابی را جویا شدیم که به ما گفت چنانچه جنگ تمام شود و شهید نشوم چه کنم.
عضو شورای شهر مشهد یادآور شد: عبدالله ابن عفیف ازدی چشمانش را در جنگ صفین از دست داد به همین دلیل مدام گریه میکرد و می گفت با توجه به اینکه چشمان خود را از دست داده و نمیتوانم در جنگ شرکت کنم شهید نخواهم شد.
وی یادآور شد: روزی که امام حسین (ع) و یارانش را به شهادت رساندند عبیدالله ابن زیاد سرهای بریده را به درون مسجد کوفه آورد و شروع به فحاشی کرد تمامی مردم از ترس سکوت کردند در بین آنان پیرمردی شجاع به نام عبدالله برخواست و نسبت به سخنان عبیدالله اعتراض کرد.
موحدی ادامه داد: عبدالله به عبیدالله ابن زیاد گفت: می خواهی به مردم بگویم تو کیستی و از چه نژادی به عمل آمدهای؟ عبیدالله در جواب نام وی را پرسید و از سربازان خواست تا وی را دستگیر کنند؛ اما مردم اجازه این کار را به سربازان ندادند و عبدالله را به خانه اش بردند.
عضو شورای شهر مشهد خاطرنشان کرد: سربازان عبیدالله به خانه عبدالله حمله کرده و وی را دست بسته به مسجد کوفه بردند. عبیدالله به عبدالله گفت دستور خواهم داد سرت را از بدنش جدا کنند در این هنگام عبدالله شروع به گریه کردن کرد و به پهنای صورت اشک ریخت هنگامی که عبیدالله این صحنه را مشاهده کرد گفت تو که انسان ترسویی هستی چرا جسارت می کنی؟ عبدالله در جواب گفت این گریه از سر شوق است خداوند به من لطف کرده و شهادت را نصیبم میکند.