گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ بشر موجود چند بعدی و بسیار پیچیده ای است به گونه ای که می تواند در آن واحد دو موضوع متضاد و متناقض را به صورت همزمان طلب کند. یعنی به عنوان مثال انسان می تواند همزمان با اینکه دوست دارد قدرت مطلق را در اختیار داشته و به احدی پاسخگو نباشد، بخواهد که او را به عنوان فردی آزاده و مشارکت جو بشناسند. همچنین انسان می تواند در حالی که در باشکوه ترین کاخ ها زندگی می کند و گرانقیمت ترین اتومبیل ها را استفاده کرده و شیک ترین لباس ها را می پوشد، از ارزش ساده زیستی و همدردی با محرومین سخن بگوید. انسان پیچیده همچنین می تواند درحالی که آزادی ها را محدود کرده و مخالفینش را به بدترین شکل ممکن سرکوب می کند، از آزادی بیان و تحمل سخن مخالف دم بزند. همچنین او می تواند درحالی که به لحاظ مدیریتی در سطح پایینی قرار داشته و توانایی حل مشکلات را ندارد، آرزو داشته باشد که مردم او را به عنوان چهره ای مدیر و دارای تدبیر بشناسند.
اگرچه این روحیه ی متضادخواهی در اغلب ابناء بشر مشترک است اما بی شک رخنه ی آن در میان حاکمان و سیاستمداران بسیار بیشتر و بروزش بسیار پررنگ تر است. برگ های تاریخ نشان می دهد که خصلت دوگانه خواهی بشر منحصر به انسان عصر مدرنیته نبوده و حاکمان مستبد حتی در دوران های کهن که نام و نشانی از حکومت های مردمسالار و نقش آفرینی توده ها در حکومت وجود نداشته نیز با استخدام شاعران و مورخان قلم به مزد و به اجاره درآوردن قلم آنان سعی در لاپوشانی ظلم ها و جنایات و بی کفایتی های خود داشته اند. شاید علاوه بر نیاز حاکمان به داشتن حمایت مردمی، میل به جاودانگی که در قالب باقی گذاشتن نام نیک از خود تجلی می کند نیز از عمده دلایل گرایش حاکمان به این مسئله باشد. چه آنکه استاد سخن سعدی علیه الرحمه می فرماید: سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز .... مرده آن است که نامش به نکویی نبرند.
در عصر مدرن و با گسترش حکومت های مردمسالار و فرهنگ مردمسالاری در دنیا و افزایش تاثیرگذاری افکار عمومی در ادامه ی کار دولت ها، شاهد گسترش و عمیق تر شدن اقدامات تبلیغاتی حاکمان هستیم. این تحرکات گاه تا آنجا پیش می رود که مردم فریبی رساترین واژه ایست که برای توصیف آن می توان به کار برد.
17 خردادماه امسال روزی بود که بیشتر شهرهای کشور شاهد تجمع سکوت معلمان در مقابل ادارات آموزش و پرورش بودند. معلمان استان های تهران و البرز نیز ترجیح دادند تا به جای رفتن به مقابل وزارت آموزش و پرورش، راه بهارستان را در پیش بگیرند و تجمع خود را در مقابل مجلس شورای اسلامی برگزار کنند به این امید که شاید پس از نا امیدی از دولت مردان؛ گوش شنوایی برای شنیدن مطالبات و حل مشکلات شان این بار در میان نمایندگان شان در پارلمان بیابند.
مشکلات معیشتی فرهنگیان و معلمان مسئله ی تازه ای نیست و سال هاست که دولت های مختلف با آن دست و پنجه نرم می کنند. اما این مشکلات در دولت های مختلف با فراز و فرودهایی همراه بوده و به تبع آن واکنش معلمان نیز متغیر بوده است. بی شک اوج مشکلات معیشتی و صنفی معلمان به دولت دوم خرداد و دوران حاکمیت اصلاح طلبان بر می گردد. نارسایی در مدیریت این دوران سبب اعتصاب بی سابقه ای شد که طی آن برای نخستین بار پس از سال های ابتدای انقلاب، کلاس های درسی مدارس برای چند روز به تعطیلی کشیده شد.
اگرچه مشکلات معیشتی فرهنگیان در دولت های نهم و دهم نیز همچنان باقی بود اما پاسخ گویی مسئولین این دولت ها به برخی از مطالبات معلمان از جمله پرداخت برخی از معوقات آنان سبب شد تا فتیله ی اعتراضات و اجتماعات معترضانه قدری پایین کشیده شده و آموزش و پروش کشور روزهای آرام تری را شاهد باشد. تجمعات روزهای اخیر اما نشان می دهد که ظاهرا دولت جدید در برآورده کردن خواسته های معلمان توفیق چندانی به دست نیاورده است، به خصوص آنکه معلمان در تهران و البرز این بار به جای متوسل شدن به وزارت آموزش و پرورش، به سراغ بهارستان نشینان رفته اند تا شاید پاسخ مطالباتشان را از ایشان بگیرند.
در این میان حجت الاسلام حسن روحانی رئیس دولت یازدهم، در مراسم گرامیداشت مقام معلم که روز دوشنبه چهاردهم اردیبهشت ماه در سالن شهید بهشتی نهاد ریاست جمهوری برگزار شد، از «به رسمیت شناختن حق اعتراض برای معلمان» سخن گفت. رئیس دولت پس از آنکه در مقدمه ای ستایش گونه، الفاظ زیبایی را نثار معلمان حاضر در جلسه کرد با اشاره به مشکلات معیشتی آنان، حق اعتراض را برای معلمان به رسمیت شناخت.
همزمان با سخنان روحانی، هاشمی رفسنجانی که از او به عنوان برادر بزرگ تر دولت یاد می شود نیز چند کیلومتر آن سوتر و در میان اعتراضات دانشجویان در دانشگاه امیرکبیر حضور یافته و در جمع برخی از اساتید این دانشگاه سخن گفت. فصل مشترک سخنان او با شاگرد دیروزش حسن روحانی، تاکید بر به رسمیت شناختن حق اعتراض معلمان بود. وی در بخشی از سخنانش چنین اظهار نظر کرد: «این روزها معلمان اعتراضاتی را انجام می دهند که به حق هم هست و کلاس های درس را تعطیل می کنند و اظهار حق می کنند»(1)
شکی نیست که این گونه اظهار نظرها در دوران انتخابات و برای دستیابی به آراء معلمان بسیار مفید و موثر خواهند بود و کاندیدای انتخابات با به رسمیت شناختن حق اعتراض اصناف عملا این امید را به آنان می دهد که پس از دستیابی به قدرت برای پاسخ گویی به مطالبات آن صنف تلاش خواهد کرد. اما بیان این اظهارات از سوی رئیس دولتی که دو سال از عمر آن می گذرد چه توجیهی می تواند داشته باشد؟ به دیگر سخن؛ به رسمیت شناختن اعتراضات معلمان چه باری از مشکلات این صنف را از دوش آنان برمی دارد؟
به نظر می رسد رئیس دولت و برخی افراد در سایه که تاثیر فراوانی بر دولت دارند، خواسته یا ناخواسته دچار خطای برداشت شده و صرف اعتراضات صنفی معلمان را محترم شمرده و به رسمیت می شناسند و توجهی به این نکته ی بسیار واضح ندارند که اعتراضات نمود بیرونی مطالباتی است که وظیفه ی برآوردن آن اتفاقا با رئیس دولت و همکاران اوست.
متاسفانه برخی اظهارات نشان می دهد که ظاهرا رئیس دولت همچنان در فضای انتخابات دو سال پیش و بیان شعارها و وعده های انتخاباتی گرفتار است و پس از گذشت دو سال از پایان انتخابات هنوز موفق به خروج از آن فضا و ورود به مرحله ی جدید که عمل به وعده های انتخاباتی است نشده. احتمالا معلمان معترض نیز با نگارنده هم نظر باشند که در آستانه ی ورود دولت به سال سوم مدیریتش، زمان بیان اظهارات زیبا و نشستن در جایگاه روشنفکری گذشته باشد و احتمالا دیگر 100 روز وعده داده شده از سوی رئیس دولت در انتخابات که قرار بود طی آن مشکلات اقتصادی کشور حل شود، به پایان رسیده است. بنابراین نمی توان به این سخن روحانی دل خوش کرد که « ما می دانیم مشکل دارند و آن ها (معلمان) هم می دانند که ما مشکل داریم».
از سوی دیگر قرار گرفتن رئیس دولت در جایگاه روشنفکری و گرفتن چهره ی تسامح مدار توسط او با توجه به سابقه ی نه چندان قابل دفاع ایشان در برخورد با منتقدان که خبرگزاری دانشجو در گزارشی با عنوان « آزادی بیان به سبک دولت یازدهم» به بخشی از آن پرداخت؛ آن قدر نچسب و غیر قابل باور است که حتی علاقه ی رئیس جمهور به موصوف شدن به این صفت و در نظر گرفتن خصلت متضادطلبی انسان که در ابتدای نوشتار به آن اشاره شد نیز قادر به توجیه آن نیست.
اکنون زمان همان تدبیر وعده داده شده برای حل مشکلات کشور است و به نظر می رسد ارائه ی راهکارهای خلاف قانونی مثل رفتن به سمت آموزش و پرورش غیر دولتی که طبیعتا با لزوم رایگان بودن تحصیل در قانون اساسی در مغایرت آشکار قرار دارد؛ نوعی فرار از حل مشکلات و به منظور سرپوش گذاشتن بر عدم توفیق در اندیشیدن تدبیر مناسب است.
بسیار به جاست
و نگران کننده خدا کند که اینها حقیقت نداشته باشد
الکی مثلا من روحانیم
پاچه آدم رو سگ بگیره ولی جو نگیره.روحانی هنوز تو فضای تبلیغات انتخاباتی مونده ولی نمیدونه بااین حرفاش داره ریزش میشه از طرفداراش
گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله توست، آنچه البته به جایی نرسد فریاد است!
و قطعاً هر منصفی با تبعیض موافق نیست و البته «یدالله مع الجماعة» خواهد بود!
به امید شنیدن صدای سکوت معلمین توسط مسؤلین!
در مورد نا ارامیهایی که بعد از رای آوردن این دولت داره انجام میشه هم باید بگم اینها چه رای بیارن چه نیارن ، چه با 250 رای بیشتر رئیس جمهور بشن چه رایشون 20میلیون کمتر باشه میریزن بیرون ،کلا به سطل زباله آتیش زدن خیلی علاقه دارن ، که این برمیگرده به دوران بچگی و سطل زباله که ببینیم چه خاطره بدی ازش دارن
مثلا عدم برکناری فانی توسط مجلس القاء ناتوانی دولت تدبیر و گم شدن کلید دولت برای ا.پ
عدم توجه به سخنان اعتراضی معلمان و انتقال آن به مجلس توسط دولت، ناکارامدی اصولگرایان مجلس برای انجام مصوبات در حل این معضل
ولی معلمان آگاه باشند که هر دو گروه در سالیان قبل حرفی برای اداره کشور نداشته اند