به گزارش «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت دانشجویی؛ شب سرد زمستان سال۶۵ با خروش و شور اروند رود همراه می شویم پیچ وخم های مسیر ، نیزارها، نخلستان ها ، نهرها را یکی یکی عبور می کنیم سرانجام با آرامش و در سکوت به نقطه ای می رسیم که به سان پستویی از تاریخ می ماند و صداهای آشنایی از آن به گوش می رسد.
اروند شاهد همیشگی ماجراست ،خود تا ابد آن شب را به یاد دارد و در پیچ و خم تاریخ، حادثه اش را بارها و بارها با دیگران درد دل می کند، فقط کافی است گوش جان داشته باشی و چشم دل.
اروند آن شب مرز بین خواب و بیداری بود ؛ در یک سمت آن نجوای یا ربنا و لبیک یا حسین بود و در سمت دیگرش پایکوبی و ساز و غنا، در یک سو شربتشان شهد شهادت بود و آن سو طعم مُسکر به خود گرفته بود، در این ساحل یاران خمینی بودند و دلدادگان پیر جماران و کسانی که نیتشان و عملشان شکوه و سطوت شرق و غرب را در هم تنیده بود و در آن طرف هم تازیان و سرسپردگان شیطان بزرگ.
در این سو عهد بر نابودی دشمن اسلام بود، و بر اینکه راه قدس از کربلا می گذرد.
آنها در ذهنشان بر عهدشان اندکی مذاکره و مسامحه نبود چون رودرویشان شیطان بود…؛ مگر نعوذبالله می شود با شیطان مذاکره و سازش کرد؛…آنها دشمن را شیطانی بزرگ یافتند و با همتی فولادین برای نابودیش به خط زدند ؛ پس عهدشان را با خون نوشتند ورفتند.
اروند سرخ رگ حیات ایران شد…
آرام آرام افلاکیان، خود را به او سپردند، بی اطلاع و بی خبر از اینکه آن سو چه عهدی با خود بسته است…
عهد بسته با دشمنان خدا، عهد بسته با دژخیمان مرگ بشریت، عهد بسته با دجال زمان و عهد بسته با شیطان و فرزندان شیطان…
آن شب آنچه نباید بشود شد…
غواصان رفتند و هنگام رفتنشان عهدشان را به اروند امانت دادند تا در هر لحظه ای که نیاز باشد بتوان آن را از آب گرفت و در هر لحظه ای که از آب بگیری تازه باشد.
آن ها آن شب رفتند و با دست های باز به سوی یار پرکشیدند، آری با دست های باز پرکشیدند بسوی یار.
آن شب آن ها از سمت کسانی پرکشیدند که باورشان « یدالله مغلوله » بود، غافل وخواب از اینکه دست خدا باز است و دست آنها بسته، غافل از اینکه خدایی که دستش باز است، یاران خود را با دست باز به آغوش می پذیرد.
اکنون هم هم ای خط شکنان، کسانی شما را به قاب تصویر کشیدند که نمی فهمند دست شما باز است و دست خودشان بسته ، وشمایید گره گشای دست آن ها ؛ غافل اند از اینکه شما با دست باز پرکشیدید و باید دست بسته مارا باز کنید.
آن شب آن ها می پنداشتند اگر دستتان را ببندند دیگر پرنمی کشید… نمی دانستند بیچاره ها…نمی داستند بال هایی از جنس نور و شکوه و به وسعت آسمان ها وسیله عروج شماست.
و حال نیز آن هایی که نقشتان می گمارند، تصویر از بال دنیایی می زنند غافل از بال هایی به سان بال ملائک که عطای یار بود…
دعا کنید، دعا کنید ای جعفرهای رسول الله برای ما…
دعا کنید تا بر عهد شما بمانیم، جوانانی هستیم دست بسته، نشسته پیش روی شما، که دل به نوای اروند سپرده ایم و پا در رکاب جهاد گذارده ایم، دانشجویانی که عهدمان همان لبیک یا حسین شما است و دشمنمان همان شیطان بزرگ.
دشمن ما همان دشمن حسین است…
و امروز با شما عهد دوباره می بندیم و به حسینی که خونش در راه خدا ریخته شد و به ما درس جهاد و آزادگی در راه خدا را داد، نه درس سازش و مذاکره و مسامحه با دشمن خدا، تا آخرین لحظه در مکتب شما بمانیم و از عزت و سربلندی و مجد ایران اسلامی دفاع کنیم…
چشم دل به ظهورو فرج مولایمان بدوزیم و گوش جان به رهبر و مقتدایمان بسپاریم تا از راهتان غافل و گمراه نگردیم….و بر این باور استوار و پایداریم تا شما زنده هستید ناظر و شاهد کارمان خواهید بود.
و لا تَحسَبن الذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ الله امواتاً بَل احیاءٌ عندَ ربِهم یُرزَقون
دانشجویان جهادگر استان خوزستان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.