گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت دانشجویی*؛ در دیدگاه برخی شبه روشنفکرین چه نوع وطنی چه غیروطنیاش، اصلی غیرقابل خدشه وجود دارد با محتوای همان ضرب المثل معروف دیگی که برای من نجوشد میخواهم….
این ضربالمثل قدیمی به عینه گویای حال افرادی است که نام خود را «دگراندیش و روشنفکر» نهادهاند.
فلاش بک میزنیم به چندماه قبل پس از آنکه حکم حبس و جریمه محمدرضا رحیمی، معاون دولت دهم انتشار یافت محافل مختلف با توجه به گرایشهای سیاسی خود واکنشهای مختلفی نشان دادند. اما آنچه نظر نگارنده را بهخود جلب کرد، نوع واکنش اصلاحطلبان و خیل رسانه های حامیان فتنه 88 بود.
دوستان به ظاهر اصلاحطلب و آزادیخواه! در بوق و کرنا کردند که یکی دیگر از پروندههای فساد دولت پاک دست دهم رو شد و …
نکته باریکی در این میان وجود دارد این است که این قشر فرهیخته کوچکترین نقشی در پیگیری پرونده رحیمی نداشته و هرچه بوده از جنبش دانشجویی و برخی اصولگرایان چون الیاس نادارن و زاکانی است که پیگیر پروندهی فساد حلقهی خیابان فاطمی بودهاند.
برای مشخص تر شدن موضوع باید دید همین افرادی که مدعی عدالت و افشاگری علیه دولت قبل هستند، عملکردشان در مقابل دیگر پرونده های فساد چگونه بوده است؟ در مقابل پرونده ی آقازادهی معروف مهدی هاشمی، که با مرور اتهامات او، پروندهی فساد رحیمی در مقابلش حرفی برای گفتن ندارد!
پس از آنکه پرونده ی مهدی هاشمی در دادگاه به جریان افتاد، رسانههای حامی خاندان هاشمی، در بوق و کرنا کردند که علت برخورد با او سیاسی و بخاطر انتقامگیری از پدر اوست. اما زمانی که گوشهای از اتهامات 14 هزار صفحهای فقط اقتصادی او بازخوانی شد، مدعیان عدالت سر در لاک خود فرو برده و واکنشی نشان ندادند. همان ها که با هر اتفاقی در مورد پروندههای فساد سریعا بوقهای خبری خود را فعال میکردند که ما از قبل هشدار داده بودیم! اما دریغ از کوچکترین واکنشی نسبت به یکی از بزرگترین پروندههای فساد تاریخ ایران! پرونده آقازادهی مشهور مهدی هاشمی!
جالب تر زمانی است که مهدی هاشمی وارد زندان اوین شد؛ بسیاری از رسانه های پرشمار اصلاح طلب مانند آرمان، ابتکار، شرق و آفتاب یزد با انتخاب تیترها و تصاویر احساسی و حماسی از این ماجرا، سعی کردند آن را به گونه ای روایت کنند که گویی یک قهرمان ملی به زندان افتاده است نه یک مجرم امنیتی!
به دادگاه کشاندن افرادی همچون سعید زیباکلام به دلیل نقد توافقنامه ژنو که طرف شکایت شورای امنیت ملی که رئیس آن روحانی است و آزاد بودن افرادی همچون صادق زیباکلام ـ که هر توهینی به هر شخصی که میخواهد میکند، عدم پیگیری پروندههای فساد اقتصادی دوران اصلاحات که در بایگانی قوه قضاییه خاک میخورد همگی سئوالات متعددی برای افراد جامعه ایجاد کرده است.
بهنظر میرسد قوه قضائیه در آزمون حفظ بیطرفی، حکم در جرائم امنیتی و اقتصادی مهدی هاشمی؛ پیروز بیرون آمده اما باید از رسانه های اصلاح طلب پرسید چگونه کسی که تمامی اسناد علیه اوست و محکومیت وی به اثبات رسیده را قهرمان جلوه میدهند؟ و سیاسی جلوه دادن حکم وی در جهت کدام منافع به خطر افتادهی آنان است؟
اما به راستی علت این تناقضات چیست؟ که هر زمان به سود آنهاست حتی از دروغ بستن به دیگران مانند فتنه 88 در جهت اهداف و قدرت طلبی خود، ابایی ندارند ولی در مقابل هم جناحیها و همحزبیهای خود سکوت پیشه میکنند و بنابر مصالح جناحی و حزبی حاضرند حقیقت را قربانی کنند و با شانتاژ به تخریب هر آنکه با آنان مخالف است بپردازند!؟
در پایان باید اما با تشکر از قوه قضائیه در مورد اجرای حکم مفسدینی چون مهدی هاشمی و رحیمی و...؛ میگوییم نوبت پرونده نفتی کرسنت است که پیگیری شود.
و با کمی تحقیق متوجه میشویم از پروندههای اصلی مهدی هاشمی، پرونده ننگین کرسنت است و همین افرادی که امروز برخیشان بر اریکه قدرت تکیه زده همان کسانی هستند که در پرونده کرسنت دست داشتند و با سقوط مهدی هاشمی آنان نیز باید منتظر تیغ عدالت باشند
یاسمن مجیدی؛ فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.
مهدی هاشمی شد. ببینیم و تعریف کنیم.