به گزارشخبرنگار خبرگزاری دانشجو از مشهد، جواد آزاد امروز در پاتوق دفاع مقدس دانشگاه غیر انتفاعی خیام مشهد در جمع دانشجویان با یادآوری این مطلب که در هشتسال دفاع مقدس رزمندگان با حفظ اخلاص و یک رنگی در صحنه نبرد حق علیه باطل حضور داشتند، گفت: متاسفانه ما برای گرامیداشت رشادتهای آنان فقط در ایام هفته دفاع مقدس برنامه اجرا میکنیم، در صورتی که نباید با این مسئله احساسی برخورد کرد.
وی افزود: رزمندگان جنگ باصفا هستند و آنگونه که ما تصور میکنیم نیستند؛ چرا ما از آنان فرار میکنیم؟ چرا به عقیده دیگران احترام نمیگذاریم؟
این روایتگر دفاع مقدس با بیان اینکه برای شهادت باید یک رنگ بود، تصریح کرد: تا دیر نشده باید مانند شهدا شویم.
آزاد خطاب به زنان بد حجاب بیان داشت: شما در مقابل حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت خدیجه(س) چه جوابی دارید که بدهید؟ اگر یکی از شهدا در شهر حاضر شود و این وضع را مشاهد کند چه جوابی به آنان خواهید داد؟
وی با یادآوری شروع جنگ توسط صدام حسین، خاطرنشان کرد: در 31 شهریورماه سال 59 صدام حسین در حالی که یک چفیه قرمز رنگ بر سر و یک نوار از فشنگ بر کمر داشت وارد اتاق جنگ شد، وزیر دفاع او گفت: سرورم نیروهای بعث به سمت ایران حرکت کردهاند. چون فاصله شلمچه تا خرمشهر بسیار نزدیک است، صدام در پاسخ به وزیر دفاع خود گفت: تا نیم ساعت دیگر کمر ایران خواهد شکست.
آزاد ضمن اشاره به این مطلب که بیش از 36 کشور صدام را حمایت میکرد و زمانی که ما در آزادی خرمشهر اسیر از عراق گرفتیم از ۳۶ کشور در میان اسیران حضور داشتند، بیان داشت: جنگ نابرابری شروع شده بود و صدام اعلام کرده بود تا سه هفته ایران را نابود خواهد کرد.
این رزمنده دفاع مقدس با یادآوری این مطلب که قرار بود صدام در عرض سه ساعت خرمشهر را فتح کند، گفت: لشگر تا دندان مسلح صدام به در ورودی خرمشهر رسید؛ اما با مقاومت مردم و رزمندگان این لشگر یک هفته پشت دروازههای شهر بود.
وی با یادآوری این نکته که خرمشهر بعد از خیانتهای بنیصدر سقوط کرد، بیان داشت: صدام وعده داد که اگر ایران این شهر را از ما پس بگیرد کلید بصره را به آنان خواهم داد که دیدیم به وعده خود عمل نکرد.
آزاد افزود: خرمشهر به مدت ۱۹ماه در دست رژیم بعث بود.
این رزمنده دفاع مقدس در ادامه به بیان خاطرهای از عملیات کربلای ۴ پرداخت و گفت: در این عملیات بیسیمچی بودم و ۱۴سال بیشتر نداشتم.
وی افزود: در عملیات کربلای ۴ که متاسفانه افشا شد بود، پای من از مچ قطع شد و تعدادی گلوله بر بدن من اثابت کرد. یکی از رزمندگان در هنگام عقب نشینی مرا بر کول خود گذاشت که من در همان حین به دلیل گیر کردن مچ پایم به سیم خاردارها و جداشدنش از هوش رفتم و زمانی که به هوش آمدم دیدم در سنگر خالی عراقیها با تعدادی از رزمندگان ایرانی هستم که در آنجا پنهان شده بودند.
آزاد بیان داشت: یکی از بچهها به من اصرار کرد که هر طوری است خود را به نیروهای خودی برسانم و در خصوص وضعیت بچه ها که در محاصره عراقی ها بودند آنان را مطلع سازم.
این رزمنده دفاع مقدس تصریح کرد: هنوز مسافت زیادی را نپیموده بودم که دیدنم بچهها در حال دویدن به سمت من هستند بسیار متعجب شدم، وقتی به من رسیدند گفتند، جواد فرار کن عراقیها به بچهها تیر خلاص میزنند.
آزاد خاطرنشان کرد: من با وجود تیرهای بدنم قادر به حرکت سریع نبودم. من از همان مسافت دیدم که عراقیها چند تا از بچهها که به دست آنان اسیر شده بودند را تیر خلاص زدند. من به مدت هفت روز خود را سینه خیز به نیروهای خودی رساندم.