آخرین اخبار:
کد خبر:۴۴۸۵۷۶
حاشیه هایی از مراسم افتتاحیه انجمن اسلامی دانشگاه بجنورد

کاملا اتفاقی!

صف اول به قاعده بلند می‌شوند و برخی نیم‌خیز تا بدرقه کنند اصغرزاده را به بالا! آقای دبیر روی سن، زیر همان پارچه‌های رنگیِ سمتِ راست ایستاده و به آنی عکسِ شریعتی را برمی‌دارد و عکسِ میم.خا! را می‌گذارد به جای‌ش. چه‌قدر هم که کسی نفهمید!

به گزارش خبرگزاری دانشجو از بجنورد،‌ کاملا اتفاقی با دوستِ گرامی‌ام هم‌راه شدم تا در افتتاحیه‌ی انجمن اسلامیِ دانش‌گاهِ بجنورد حضور داشته باشم. تأکید می‌کنم: «کاملاً اتفاقی»! خداوکیلی اگر تابلوی لبِ جاده و فلش راهنمایش که «دانشگاهِ بجنورد، (فلش سمت راست)» نباشد، ما و حتا شما! بعد از رسیدن نمی‌دانیم و پی نخواهیم برد هرگز که به دانش‌گاه آمده‌ایم!

دوستِ گرامی، خودروی تولیدِ داخلی‌اش! که این روزها به آه و ناله افتاده را پارک می‌کند و پیاده می‌شویم. چند قدمی که می‌رویم، می‌گوید یادِمان باشد برگشتنی از این نمایش‌گاهِ دفاعِ مقدس هم دیدن کنیم. بوی چادرِ برزنت اجازه نمی‌دهد تا بپرسم «کجاست؟» رد بو را می‌گیرم، سرم را به چپ می‌چرخانم و می‌یابم‌ش! «اوهوم! باشه.» کمی جلوتر، باید از پله‌های سمت راست برویم پایین. هنوز میانه‌ی پِلَل! ـ‌شاید جمع پله باشد!ـ هستیم که صدای گوش‌نوازِ خواننده‌ای می‌آید... دمِ در ورودی، تاجِ گلی گذاشته‌اند با کاغذی چسبیده به رویش که «با آرزوی موفقیت حزب اتحاد ملی جمهوری اسلامی خراسان شمالی» بدونِ کسره و حتا ویرگول! حالا شما هرطور که می‌خواهید بخوانید!

اتفاقی به چند نفر سرتکان می‌دهم که یعنی سلام! و اتفاقی‌تر به یکی‌ـ‌دو نفر دست می‌دهم!

آن صدای گوش‌نواز، حالا گوش‌خراش شده و برای همین تا تمام شدنِ آهنگ و یا کم شدنِ صدا، در راه‌رو می‌مانم، نگاهی به در و دیوار می‌اندازم. «دانش‌گاهِ پاک» عنوانِ یک پوستر دم در ورودی که گوشه‌اش کج خورده: «تمدید شد!»

برمی‌گردم، آهنگ تمام می‌شود و می‌روم داخلِ سالن. روی صندلی نزدیک درِ ورود و خروج می‌نشینم  و به سر و روی سالن نگاه می‌کنم که هنوز أکمل نشده و حالاحالاها کار دارد، مخصوصاً سقف‌ش. سمتِ راستم، طرفِ بانوانِ گرامیِ دانش‌جو، بنری زده‌اند با تصاویر مرحوم دکتر شریعتی و آیت الله طالقانی و رویش این جمله‌ها را نوشته‌اند: «آزادی در اندیشه» «منطق در عرصه‌ی گفت و گو» و (کسی، دست‌بندِ بنفش به مچ، جلویم را گرفته و همان چیزِ! بنفشِ نیم وجبیِ مُچش، نمی‌گذارد تا با تمرکز، خواندنِ نوشته‌ها را ادامه دهم؛ اما ادامه می‌دهم: «قانون در عرصه‌ی عمل» سه جمله‌ای که سابقه‌ای طولانی دارد در آوت‌باکسِ دهانِ برخی...!

سرم را به طرف سن می‌چرخانم؛ «بهار علم و دانش را به تمام دانشجویان روشنفکر و پیشرو ایران اسلامی تبریک می‌گوییم.» جمله‌ای که زیر تصویر امام خمینی و ره‌بر و آقای رئیس جمهور زده‌اند و دارد از ویدئو پروژکتور پخش می‌شود. روی سِن هم بنرهایی از این شخصیت‌‌های برجسته‌ی کشورمان بر اِسپِیس‌بوردها نصب شده و شِش عکس هم روی پایه گذاشته‌اند، در هرطرفِ سن، سه تا! ایستاده از چپ!: محمدجواد ظریف، مهدی بازرگان، محمدمصدق؛ امام موسی صدر، علی شریعتی و شهید مطهری؛ و هم‌چنان صدای موزیک!

جالب‌تر از همه پارچه‌های سه رنگی است که به دوطرفِ سِن با داربست، نصب کرده‌اند، همان سه رنگِ پرچمِ خودمان است، عمودی، بازهم از چپ به راست: قرمز، سفید، سبز! یعنی حتا در خوش‌بینانه‌ترین حالت، پرچم ایتالیا هم نمی‌شود این‌ها را به حساب بیاوریم! یکی نیست بگوید اولاً که إن‌شاءا... مقصود از نصب این پارچه‌های سه رنگِ بدون الله و الله اکبر همین پرچمِ خودمان، یعنی جمهوری اسلامیِ ایران است و إن‌شاءا...تر که بی قصد و غرض است! إن‌شاءا...؛ اما با همه‌ی این‌ها، وقتی پرچمی به آن ابعاد ندارید، مجبورید هم‌چه کاری انجام دهید؟ هزینه‌ی نصب بنر با اهمین ابعاد و با طرحِ واقعی و نه خیالیِ پرچم کشورمان شاید کمی گران باشد اما می‌ارزد به این عملِ... . بگذریم، لابد اتفاقی بوده است.

نیم ساعتی از آمدنم گذشته و دوستِ گرامی مشغولِ عکاسی است و من هم مشغول تصویربرداری، البته او با دوربین و من با چشم!

قاری می‌رود پشتِ تریبون، برای تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید. بعد از قرآن مثل همیشه، سرود ملی و بعدش بازهم مثل همیشه صلوات می‌فرستم و بقیه کف می‌زنند! موقع پخش هم کسی آمد و رو به ما گفت: «هروقت دست زدم، دست بزنید!» خخخخ!

مجری می‌آید چیزی می‌خواند و کلیپی پخش می‌کنند. دبیر انجمن اسلامی، همان که اتفاقی! در راه‌رو دست داده بودیم بهش، می‌رود بالا و آی تپق می‌زند بنده خدا. ظاهراً خط خودش نیست  نوشته‌های برگه‌ی چهارلا یا چهارتایی که از جیبِ سمت چپ کت‌ش درآورد. بعد از ایشان، مجری از گروه موسیقی سنتیِ آرال می‌خواهد بیایند روی سن و بنوازند و بخوانند تا به قول خودش از این فضای سنگین برویم بیرون! مگر می‌شود شلوارِ جین به پا و پیراهنِ جینِ آستین کوتاه هم به تن داشه باشی و سنتی بخوانی؟! نُچ! نمی‌شود، مخاطب ارتباط نمی‌گیرد... من هم هرکاری کردم، نشد کانِکت شوم!

نوبتی هم که باشد، نوبت مهمان اصلی مراسم است. ابراهیمِ اصغرزاده، که مجری در خواندنِ سِمت‌هایش موقع معرفی، «جزء رهبران دانشجویان پیرو خط امام در اشغالِ سفارتِ آمریکا» را غرّاتر و با تأکیدِ بیش‌تر می‌خواند و اتاق فرمان موزیک کرکننده می‌زند و صف اول به قاعده بلند می‌شوند و برخی نیم‌خیز تا بدرقه کنند اصغرزاده را به بالا! آقای دبیر روی سن، زیر همان پارچه‌های رنگیِ سمتِ راست ایستاده و به آنی عکسِ شریعتی را برمی‌دارد و عکسِ میم.خا! را می‌گذارد به جای‌ش. چه‌قدر هم که کسی نفهمید!

اصغرزاده نشست پشت میز و شروع کرد.

یک تخته‌اش کم است! میز را می‌گویم. چندباری که اصغرزاده خواست پایش را بیاندازد روی پای دیگرش و مؤدبانه رو به ما بنشیند، لق زد! اما حقیقتاً با یک مورد از حرف‌های اصغرزاده موافقم، شدیداً موافقم و حاضرم تا همه‌جوره پایش بمانم و حتا برایش مناظره کنم! آن هم این‌که اول حرف‌ش گفت: «اگر به جای من هم این گروه موسیقی آرال یا گروه مقامی دیگری اجرا می‌کرد، به مراتب فایده‌اش بیش‌تر بود.»!

مراسم تمام شد و آمدیم بیرون. «دانشگاه پاک... تمدید شد!»

چند نفر کت و شل‌واریِ دولتی‌چهره! دنبال‌مان آمدند و خواستند که عکس‌های‌شان را از حافظه‌ی دوربین پاک کنیم تا فرداروز بازخواست نشوند از جایی! البته دوستِ گرامی‌ام هم نپذیرفت. 

سوار خودروی تولیدِ داخل شدیم (و یا شاید برعکس!) و گازش را گرفتیم و از پیچ و خم دانش‌گاه راندیم تا آزادراهِ خلیجِ فارس... .

پ.ن:

1. نگارنده‌ی این سطور، کاملاً بی‌طرف به این مراسم رفته بود و همان‌طور که بدواً هم گفته شد، اتفاقی! پس این نوشته را جناحی تلقی نکنید.

2. نگارنده‌ی این سطور، با اتفاقاتی که هنگام صحبت هرسه نفری که در پایان حرف‌های اصغرزاده رفتند بالا و یا سوال پرسیدند و یا اظهارنظر کردند، مخالف است. این بخش به این دلیل در متن نیامد چون چیزی را در برنداشت مگر توهین‌های مکرر جناب اصغرزاده به جریان جوانانِ انقلابی و حزب اللهی.

3. نویسنده به جای همه‌ی عوامل برگزاری این مراسم که حتا مچ‌بند سبزشان را هم فراموش نکرده بودند تا بنفش! و حتا به جای مهمانِ برنامه که تاکید داشت به انتخابات مجلس خبرگان توجه کنیم چراکه این مجلس ره‌بر را انتخاب می‌کند!؛ فاجعه‌ی غم‌بار منا را خدمت همه‌ی مخاطبان گرامی تسلیت عرض می‌کند.

4. کاملاً اتفاقی: «دانشگاه پاک، تمدید شد»!

5. رسم‌الخط اثر، منطبق با دیدگاهِ نگارنده است.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
بی نظر
Iran (Islamic Republic of)
۱۶ مهر ۱۳۹۴ - ۱۸:۱۴
کاملا اتفاقی .رضا امیر خانی.
12
2
ناشناس
Germany
۱۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۶
جالبه موقع معرفی فقط گفته از چپ به راست! حتا میگه از جیب سمت چپ کتش درمیاره. فک کنم یه جوری چپ گرایی فضای کلی اونجا و اشخاص رو میخواد برسونه
9
0
احمد محقر
Iran (Islamic Republic of)
۱۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۱
از نگارنده محترم که با دقت نظر تمام و با قلم شیوا که خواننده را ترغیب به پیگیری مطلب تا پایان آن می نماید، حاشیه های جلسه آیین گشایش فعالیت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه بجنورد را به تصویر کشیده است، تشکر میکنم. استفاده از پرچم سه رنگ بدون آرم جمهوری اسلامی و عدم رعایت ترتیب رنگها از مواردی است که نیازمند مراقبت و دقت نظر مسوولان دانشگاه است. امید است شاهد گسترش فضای تعاطی افکار در سایه تحمل آرا و عقاید در سطح دانشگاه باشیم.
احمد محقر
9
0
SAERES
Netherlands
۱۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۲
اینا بودن الله وسط پرچم رو هم برنمیتابن خدا رو شکر هر روز چهره ضد اسلامی و ضد اخلاقی این گروه اصلاح طلب بیشتر مشخص میشود
14
0
پربازدیدترین آخرین اخبار