گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو _سها صالح، صحبت کردن از راهحل برای بحران سوریه بعد از ۵ سال جنگ تمام عیار و پاشیدن بذر عمیق نفرت بین طرفهای درگیر از یک طرف و نقشی که قدرتهای بینالمللی و منطقهای در آن ایفا میکنند از سوی دیگر، کاری بسیار سخت و مبهم است. در واقع این بحران حداقل در عرصه سیاسی-نظامی دارای ۳ لایه ملی، منطقهای و جهانی است. نکته دیگری که از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است میزان هزینهای است که طرفین این بحران تا به امروز کردهاند. این موضوع سبب میشود تا به راحتی حاضر به نشستن پای میز مذاکره برای رسیدن به یک راهحل مرضیالطرفین نباشند. مخصوصاً که طرفهای مخالف به خصوص آمریکا و متحدان منطقهایش مانند عربستان ثابت کردهاند که افزایش صدمات انسانی، اجتماعی و... در سوریه اهمیتی برای آنها ندارد و آنها تنها به دنبال منافع خودشان هستند.
اگر به عنوان یک ناظر بیطرف هم به قضیه سوریه نگاه کنیم ایران در طول این ۵ سال تنها به دنبال منافع سیاسی خود در سوریه نبوده و همواره تحقق حقوق ملت سوریه را نیز دنبال میکرده است تا جایی که حتی رهبر انقلاب در توصیه به سردار همدانی گفته بودند تلاش کنید که در عملیاتها از هر دو طرف کمتر کشته شوند. این موضوع در طرح چهار مادهای ایران برای حل بحران هم به خوبی مشخص است. طرح ایران مبتنی بر دو اصل است: اول امنیت بعد هم رای مردم. البته این طرح در سال ۲۰۱۲ از سوی ایران مطرح شد اما ایران همچنان آن را مبنای خوبی برای حل بحران میداند. حسین امیرعبداللهیان که در دولت حال و گذشته مسئول موضوع سوریه در وزارت خارجه بوده است در خصوص این طرح میگوید: «در یک جمعبندی باید اشاره کنم که طرح جمهوری اسلامی ایران برای حل مسئلهی سوریه، از محورهای زیر تشکیل شده است:
الف) توقف خشونت، مبتنی بر آتشبس.
ب) گفتوگوی ملی فراگیر بین حکومت و معارضین واقعی و نمایندگان آحاد مردم.
ج) تشکیل دولت انتقالی مبتنی بر گفتوگوهای ملی که بتواند زمینهی برگزاری انتخابات پارلمانی را فراهم کند.
د) تشکیل دولت بر اساس رأی مردم و برخاسته از مجلسِ تشکیلشده که از جملهی وظایفش برگزاری انتخابات ریاست جمهوری است.»
رهبر انقلاب هم در دیدار با سفرا و کارداران جمهوری اسلامی در خصوص راهحل بحران سوریه میگویند: «حرف ما در این زمینه، مستحکمترین حرفها است؛ ما معتقدیم معنی ندارد کشورهای دیگر دور هم جمع شوند و راجع به یک نظام حکومتی و رئیس آن حکومت تصمیم بگیرند؛ این بدعتی خطرناک است که هیچ حکومتی در جهان اجرای آن را دربارهی خود نمیپذیرد. راهحل مسئلهی سوریه، انتخابات است و برای این کار باید با قطع کمکهای نظامی و مالی به معارضین، ابتدا جنگ و ناآرامی پایان پذیرد تا مردم سوریه در محیطی امن و آرام، هر کس را میخواهند انتخاب کنند. مرجع قرار دادن یکی از گروههای مسلح برای تصمیمگیری و تشکیل دولت، منطقی و مورد قبول نیست و اینگونه فرمولها عملاً باعث ادامه یافتن جنگ میشود.»
به خوبی روشن است که راه پیشنهادی ایران منطقیترین و عادلانهترین راه برای حل بحران است اما سوال اینجاست آیا دیگر طرفهای درگیر نیز به دنبال پایان بحران هستند؟ آیا کشورهایی مانند آمریکا، ترکیه و عربستان دست از تسلیح گروههای مسلح میکشند و میپذیرند که دولتی مردمی در سوریه بدون نظر آنها سرکار بیاید؟ آیا آمریکا شرایط فعلی سوریه را بیشتر میپسندد یا یک سوریه قدرتمند بیخ گوش رژیم صهیونیستی!؟ به نظر میرسد جواب پاسخ بسیار روشن و واضح است! در نظر اول هیچ آینده روشنی را نمیشود برای پایان بحران از طریق سیاسی متصور بود چراکه حداقل دو لایه از سه لایه طرف مقابل در سوریه حاضر به همکاری نیست اما نگاهی به عرصه میدانی بارقههایی از امید را روشن میکند.
از حدود ۱ ماه پیش تحولات میدانی سوریه شکل دیگری به خود گرفته است. حضور نیروی هوایی روسیه همزمان با افزایش حضور زمینی ایران و حزب الله و در نتیجه آغاز عملیات محرم (انتقام سخت) شرایط جدیدی را در این کشور ایجاد کرده است. محورهای این عملیات در جنوب و شرق حلب مهمترین مراکز قدرت نظامی مخالفان را نشانه رفته است. موفقیت در مرحله اول این عملیاتها هم چشمگیر بوده است. شکستن محاصره فرودگاه «کویروس» و تصرف شهر حاضر در شرایطی به وقوع پیوست که داعش در شرق و جبههالنصره و متحدانش در جنوب حلب نهایت مقاومت را به خرج دادن و هیچ نشانهای از یک عقبنشینی تاکتیکی به چشم نمیخورد. از سوی دیگر مناطق آزاد شده و همچنین مناطق دیگری که کارشناسان آنها را به عنوان هدفهای بعدی معرفی میکنند نشان دهنده این است که محور مقاومت با همکاری روسیه بنا دارد تا با قطع ارتباط یگانهای تروریستی با ترکیه و محاصره آنها در مناطق مرکزی از یک سو و تصرف راهها و شهرهای اصلی از سوی دیگر امید به هرگونه پیروزی نظامی را از محور غربی-عربی-تکفیری حداقل در کوتاه و میان مدت بگیرد.
با این تحولات میدانی طرف مقابل راهی به جز آمدن بر سر میز مذاکره آن هم نه برای رسیدن به تمام یا بخشی از خواستهها بلکه برای کاهش هزینههای شکست نخواهد داشت. از سوی دیگر اگر عملیات محرم همانطور که برخی از کارشناسان نظامی پیشبینی کردهاند منجر به آزادسازی مناطق اصلی استانهای حلب، حماه، ادلب، لاذقیه و افزایش حضور دولت در استانهای رقه و درعا شود پس از تثبیت این مواضع دولت عملاً بر ۸۰ درصد مناطق جمعیتی کشور تسلط خواهد داشت. با این حساب حتی اگر حامیان بینالمللی و منطقهای تروریسم در منطقه هم بنای دست کشیدن از جنگ را نداشته باشند تشکیل یک دولت ائتلافی، آغاز گفتوگوهای سوری-سوری و انجام اصلاحات ممکن خواهد بود.
واقعیت ماجرا این است که برای حل بحران سوریه بیشتر از آنکه گوش به زنگ اخبار وین باشیم باید انتظار تحولات میدانی را بکشیم. با این حال بازتابهای مذاکرات وین و حوادث پاریس نشان میدهد محور غربی-عربی به دنبال این است تا با ارائه یک راهحل به ظاهر سیاسی مانع از ادامه پیروزیهای محور مقاومت شود. جان کری در مصاحبه خبری پس از اجلاس ژنو گفت: «گروه حامی (اعضای شرکتکننده در نشست وین) بینالمللی با استفان دی میستورا نماینده سازمان ملل همکاری خواهد کرد تا گروهی هرچه فراگیرتر از معارضین در این گفتوگوها(برای تشکیل دولت انتقالی) شرکت کنند.» وزیر خارجه آمریکا در حالی حرف از گفتوگو بین دولت و معارضان زد که در بخش دیگری از صحبتها به همزمانی آتشبس و مبارزه با تروریسم اشاره کرد. این بدان معناست که احتمالاً آمریکا به دنبال توقف حملات محور مقاومت به نیروهای جیش الفتح در محور جنوبی حلب است و به جای آن پیشنهاد همکاری برای افزایش حملات به داعش را دارد. حسین امیرعبداللهیان هم در ساعاتی پس از نشست وین گفت: «امیدواریم تا 6 ماه آینده آتشبس در سوریه برقرار شود». البته در بیانیه پایانی نام جبههالنصره (بزرگترین سازمان عضو جیشالفتح) به عنوان یکی از گروههای تروریستی که شامل آتشبس نمیشوند ذکر شده است. این در حالی است که این نیروها کمتر از یکسال گذشته در ترکیه آموزش دیده و توسط آمریکا و متحدان منطقهاش تسلیح شدهاند!
پیشنهاد آتشبس در شرایطی که نیروهای ارتش سوریه به همراه مقاومت در حال پیشرویهای چشمگیر در مناطق تحت تصرف داعش و جیشالفتح هستند بیش از آنکه اقدامی برای حل بحران در سوریه باشد شبیه فرصت خریدن برای تجدید قوای تروریستهاست. البته در متن بیانیه اشاره شده است که ابتدا باید لیست گروههای تروریستی مورد توافق اعضای گروه به اصطلاح حامی (کشورهای شرکت کننده در اجلاس وین) برسد و این لیست شامل آتشبس نخواهد بود. به هر حال ظاهر بیانیه وین از به کرسی نشستن منطق جمهوری اسلامی ایران حکایت دارد اما اینکه این عقبنشینی ظاهری آمریکاییها را باید حاصل شکست گروههای تحت حمایت آنها در عرصه میدانی بدانیم یا یک حقه سیاسی برای زمان خریدن، نیاز به زمان بیشتری دارد.
همانطور که گفته شد رسیدن به شرط اول حل بحران سیاسی سوریه (ایجاد امنیت) خود امری بسیار سخت و زمانبر خواهد بود، اما فارق از این موضوع در صورت برگزاری یک انتخابات آزاد چه اتفاقی در سوریه رخ خواهد داد؟
جمعیت سوریه شامل ۷۰ درصد اهلسنت، ۱۲ درصد علوی، ۳درصد شیعه و ۵ درصد هم دیگر اقلیتهای دروزی، اسماعیلی و ... است. در درجه اول باید دانست که اصلاحات در قانون اساسی و ایجاد یک ساختار مردمسالار و همچنین مبارزه با فساد اقتصادی خواسته آحاد ملت سوریه است و در این خصوص بین سنی و علوی یا اسلامگرا و سکولار اختلافی وجود ندارد. اما پس از این اصلاحات، شانس بشار اسد برای پیروزی در یک انتخابات آزاد چقدر است؟ بشار اسد به طور سنتی حداقل حدود ۳۰ درصد طرفدار شخصی دارد. افرادی که از عمق جان با نظرات و منش او به عنوان یک شخصیت ضد اسرائیلی، سکولار و معتقد به شرافت عربی موافق هستند. از سوی دیگر حدود نیمی از اهلسنت سوریه افرادی هستند که علاقهای به تشکیل یک حکومت اسلامی با عقاید تکفیری یا حتی اخوانی ندارند. این بدان معناست که هرچند موافقان بشار اسد را حدوداً کمتر از نیمی از مردم سوریه بدانیم اما هیچ گزینه قدرتمند جایگزینی برای او در سوریه وجود ندارد و احتمالاً نتیجه هر انتخاباتی در سوریه حداقل بین ۵۰ تا ۶۰ درصد به نفع بشار خواهد بود. البته نباید از این نکته هم غفلت کرد که به هر حال همانطور که محبوبیت او در طول سالهای بحران در بین موافقانش بیشتر شده است اما نفرت بخشی از مردم سوریه (ولو اقلیت) از او نیز به حداکثر رسیده که این موضوع یک نقطه ضعف برای رهبر آینده سوریه خواهد بود. با تمام این تفاسیر به نظر نمیرسد هیچ ناخدای دیگری بتواند کشتی سوریه را از این طوفان خارج کند اما قضاوت برای بعد از طوفان هنوز خیلی زود است...
تمام آنچه که در بالا گفته شد تنها محدود به حل بحران سوریه است اما واقعیت این است که محور مقاومت امروز درگیر یک موضوع بزرگتر از سوریه با عنوان جریان تکفیری است. جریانی که هرچند این روزها بیشتر در سوریه نام آن را میشنویم اما در واقع یک جریان خطرناک با جغرافیایی از شرق افغانستان تا غرب آفریقاست جریانی که حتی در صورت پایان جنگ در سوریه از بین نخواهد رفت و محور مقاومت باید خود را برای یک مبارزه فکری و فرهنگی عظیم در برابر این جریان آماده کند. جریانی که در سالهای غفلت ما از تحولات جهان اسلام توانسته دهها هزار نفر از جوانان مسلمان و آماده جهاد را جذب کرده و با استفاده از فقر اطلاعاتی آنها عقایدی برخلاف اسلام را به خورد آنها بدهد و دشمن با این حربه توانسته هم از ایجاد یک انسجام در بین ملتهای مسلمان برای مبارزه با رژیم صهیونیستی جلوگیری کند و هم با مخدوش کردن چهره اسلام در بین مردم غرب مانع از رشد و گسترش اسلام در اروپا و آمریکا شود.