به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از بیرجند، عصر دیروز دانشگاه بیرجند حال و هوای دیگری داشت، هم اشک بود و هم لبخند. هم شور و اشتیاق بود و هم حسرت و اضطراب. هم دعا بود و هم صلوات. هم دود سفید اسپند و هم بیرقهای سیاه عزای امام حسین (ع)...
جمعیتی دلشکسته به راه افتاده بودند و به رسم دیرین تعدادی از دانشجویان و خانوادههای آنها در میان نواهای پر سوز اربعین، برای بدرقه زائرین به مسجد امام جعفر صادق (ع) دانشگاه بیرجند آمده بودند. عدهای عزم زیارت قبر مولا (ع) و کربلا را داشتند و عدهای با بدرقه آنها التماس دعا...
یکی میگفت: «حاجی ما را هم فراموش نکنی، رسیدی بین الحرمین به نیت ما هم زیارت عاشورا بخوان و سلام بده...
حدود ساعت ۱۱ مقدمات سفر آماده شده بود، کولهها، کیفها و کارتنهای وسائل آماده شده بودند، نماز ظهر شروع خداحافظی، شروع بدرقه و شروع رفتن و جا ماندن عدهای دلسوخته بود.
نماز خوانده میشود، با حال وهوایی متفاوت از روزهای دیگر، علم کاروان بیرون میآید، دانشجویان زیر علم جمع میشوند و بعد هم مداحی، روضه خوانی و اشکهایی که هر کدام قصهای دارند. بعد از روضه، حاج آقا شهاب برای بچهها دعای سفر میخواند و خداحافظیها شروع میشود، جلو میروم تا با بچهها از حس و حالشان بگویم، زیاد تحویلم نمیگیرند، هر کس در حس و حال خودش فرو رفته است، انگار فقط جسمها اینجا است و روح جایی دیگر سیر میکند، شاید دارند حرم آقا را در ذهنشان ترسیم میکنند و شاید هم با خودش میگوید امسال که نشد اربعین کربلا باشم اما سال آینده...
جلوتر رفتم و از چند نفر از این لحظات و دل تنگیشان پرسیدم، بیشتر دانشجویان، جوابشان سکوت است، حسشان را باید از چشمهایشان خواند، درک میکنم.... بعد از چند دقیقه توانستم با یکی از بچهها چند کلمه گفتوگو کنم، او میگفت: مگر میشود عشق به امام حسین (ع) را گفت. حافظها و سعدیها میخواهد گفتن این قصه، ما که دانشجو هستیم و بیشتر عمل میکنیم تا حرف بزنیم.
یکی دیگر از بچهها فقط یک جمله میگوید: «دعا کنید شهید شویم».
اشتیاق از چشم تمام بچهها پیداست، ساعت دیگر به یک رسیده و بچهها سوار بر اتوبوسها شدهاند، حرکت که میکنند اشک جا ماندهها بدرقهٔ راهشان میشود. دسته جمعی سلامی میدهیم، حال و هوای بچههای مانده دیدنیست، آرزوها پشت سر اتوبوسها میروند.
حرفهای این بچهها هم دیدنیست، آخر نه زبان قادر به گفتن است و نه گوش قادر به شنیدن، فقط همه آرزوی دیدار ارباب دارند، اربابی که یک عمر به عشق او زندگی کردند...
یا حسین...ای زائر اربعین ز غم لبریزم
من خنده و گریه را به هم میآمیزم
یک کاسهٔ اشک سهمم از کربلا
آبی به نشان بدرقه میریزم