به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، «روژه گارودی» یا «رجا» استاد فرانسوی دانشگاه بود که اوایل دهه 80 میلادی مسلمان شد و به خاطر نوشتههایش و موضعگیریهای سیاسیاش بهعنوان یک منکر هولوکاست توجه عمومی را به خود جلب کرد. 16 دسامبر 1998م (25 آذر 1377)، روژه گارودی فیلسوف و نویسنده مسلمان فرانسوی به جرم انکار جنایت علیه بشریت در کتاب خود به نام «اسطورههای بنیادین سیاست اسرائیل»، در دادگاه تجدیدنظر پاریس محکوم شد. گارودی در این کتاب ثابت کرد صهیونیستها با نازیها در جنگ دوم جهانی همکاری داشتند و صهیونیستها برای جلب نظر افکار عمومی به منظور ایجاد کشوری در فلسطین، کوشیدهاند با مظلومنمایى خود، جنایات آلمان هیتلری علیه یهودیان را بزرگ نشان دهند.
گارودی همچنین در این کتاب، رقم 6 میلیون یهودی را که گفته میشود توسط آلمان نازی قتلعام شدهاند، بسیار اغراقآمیز خواند، چرا که کل جمعیت یهودیان در آن زمان، این مقدار نبوده است. با محکومیت گارودی در این دادگاه که با فشار صهیونیستها بود، آزادی بیان و قلم در فرانسه که ادعا میکند مهد آزادی است، مخدوش شد. محکومیت روژه گارودی در 25 آذر به خاطر انکار هولوکاست بهانه خوبی است تا به بررسی این مساله بپردازیم که افسانه، داستان و فیلمهای زیادی درباره آن ساخته و پرداخته شده است.
ادعای اولیه درباره هولوکاست
ادعای صهیونیستها درباره جنگ دوم جهانی و رفتار آلمان نازی با یهودیان آن است که یک کشتار دستهجمعی و نسلکشی نزدیک به 11 میلیون نفری بویژه 6 میلیون یهودی بر پایه نژاد، مذهب و ملیت طی جنگ دوم جهانی به دست آلمان نازی و از ۱۹۴۱ تا انتهای ۱۹۴۵ در اردوگاههای مرگ آلمان نازی، اتفاق افتاده است. برخی زبانشناسان، این واژه را برگرفته از جنایت یهودیان در یمن باستان میدانند. بر پایه این ادعا دوسوم جمعیت یهودیان اروپا در جریان هولوکاست سوزانده و کشته شدند. این ادعا اینگونه ادامه میدهد که در ابتدا و در سال ۱۹۳۳ کمپهایی برای شکنجه و کشتن مخالفان سیاسی از جمله کمونیستها و سوسیال- دموکراتها توسط نازیها تشکیل شد و پس از مدتی از این کمپها بهعنوان اردوگاه کار اجباری یهودیان استفاده میشد. سال ۱۹۴۲ دولت آلمان تصمیم به اجرای طرحی موسوم به «راهحل نهایی» گرفت که به موجب آن کمپهایی برای کشتار دستهجمعی یهودیان تأسیس شد.
جلوگیری از نقد و بررسی این ادعا
بر مبنای همین ادعا و پروپاگاندای رسانهای غرب، اول نوامبر سال ۲۰۰۵، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با صدور قطعنامهای که به پیشنهاد آمریکا، استرالیا، اسرائیل، کانادا و روسیه و حمایت ۱۰۴ کشور تصویب شد، «انکار هولوکاست را قابل پذیرش ندانست» و 27 ژانویه را برای یادبود قربانیان آن فاجعه، روز جهانی یادمان هولوکاست نامگذاری کرد و عملا با این مصوبه راه نقد و بررسی این واقعه تاریخی را بست که هیچکس حق انکار آن یا تشکیک در آن را نداشته باشد.
«جورج بوش» قانون «آنتیسیمیتیزم» را برای بهاصطلاح کنترل این پدیده در جهان امضا کرد. هدف از قانون یهودستیزی دولت بوش، این است که تمام انتقادها علیه رژیم اسرائیل را به سکوت کشانده و نگذارد ددمنشیها و دروغهای این رژیم زیر سوال رود.
در بسیاری از کشورهای اروپایی انکار یا اغراقشده خواندن هولوکاست جرم تلقی میشود. رژیم غاصب صهیونیستی و کشورهای اتریش، بلژیک، جمهوری چک، فرانسه، آلمان، لیتوانی، لهستان، رومانی، اسلواکی، سوییس، کانادا، لیختن اشتاین، مجارستان، پرتغال، هلند و لوکزامبورگ دارای قوانینی علیه انکارکنندگان هولوکاست هستند. یکی از افرادی که سال ۲۰۰۶ به جرم انکار هولوکاست به ۳ سال زندان محکوم شد، «دیوید اروینگ» مورخ بریتانیایی بود. «روژه گارودی» محقق فرانسوی به علت انکار هولوکاست پیشتر در سال 1998م زندانی شد. «یورگن گراف» مورخ و پژوهشگر سوییسی نیز به خاطر سخنانش در انکار هولوکاست به زندان محکوم شد. «روبر فوریسون» در سال ۲۰۰۶ به دلیل مصاحبهای که سال ۲۰۰۵ با شبکه سحر ۱ انجام داد، به جرم انکار هولوکاست، به 3 ماه زندان و پرداخت ۷۵۰۰ یورو محکوم شد.
انگیزههای طرح هولوکاست
در بررسی انگیزههای طرح افسانه هولوکاست، با 2 عامل عمده مواجهیم که از این قضیه به صورتهای مختلف بهرهمند شدهاند؛ یکی صهیونیسم که ذینفع عمده است و دیگری خود دولتهای غربی.
الف- انگیزههای صهیونیسم
از دیدگاه محققانی که درباره چگونگی و انگیزههای طرح افسانه هولوکاست به تحقیق پرداختهاند، چند دلیل عمده در این زمینه وجود دارد.
1- انگیزههای سیاسی
از دیدگاه صهیونیستها، برپایی دولت اسرائیل، نتیجه منطقی ظلم به یهودیان در هولوکاست است. تعجبآور این است که آنها میخواهند به واسطه وقوع «آشویتس» و کورههای آدمسوزی خیالی، خود را مستحق برپایی یک دولت بنمایانند؛ آن هم در گوشه دیگری از جهان(!) و با غصب سرزمین ملتی که هیچگونه ربطی به جنایات واقعی یا ساخته و پرداخته آنان ندارد. چنانکه «آبراهام هشل» میگوید: «دولت اسرائیل، پاسخ خدا به آشویتس است» و «موشه زیمرمن»، رئیس گروه مطالعات آلمانی در دانشگاه عبری اورشلیم تأکید میکند: «هالوکاست [هولوکاست] توجیه اصلی تأسیس دولت اسرائیل است».
چرا در فلسطین؟
سازمان صهیونیسم، در شرایط جنگ جهانی، اولین مرحله از پروژه تسلط بر جهان را کلید زد. این سازمان، چاره را در این دید که از هرج و مرج به وجود آمده در جنگ جهانی استفاده کند و با «مظلومنمایی» هرچه تمامتر، چنین جلوه دهد که جهان مسیحیت به آنان حمله کرده و تعداد زیادی از آنان را کشته است، پس آنان ناچارند به جای دیگری بروند و کجا بهتر از خاورمیانه و آن هم فلسطین سیاستی که نه براساس اجبار، بلکه کاملاً مورد خواست و مطابق اهداف صهیونیسم بود. «هانا آرنت» معتقد است: «سیاست ناسیونال- سوسیالیستها درباره یهودیان، سیاستی بود که کاملاً طرفدار صهیونیسم بود». «هاینتس هوهنه»، روزنامهنگار آلمانی نیز در تایید این نظر میگوید: «صهیونیستها، استقرار فاشیسم در آلمان را نه به مثابه یک مصیبت ملی، بلکه بهعنوان فرصتی تاریخی و بیمانند در وصول به هدفهای صهیونیستی خویش میدیدند».
علاوه بر تأسیس اسرائیل و تلاش برای تحقق اهداف صهیونیسم بینالملل، صهیونیستها 2 هدف عمده سیاسی دیگر را از مظلومنمایی یهود و تقدس بخشیدن به هولوکاست، تعقیب میکنند:
- پیشگیری از خیزش عمومی جهانیان علیه صهیونیسم
- مظلومنمایی و برانگیختن احساسات نژاد یهود و ایجاد اتحاد سیاسی بین آنان.
2- انگیزههای اقتصادی
صهیونیستها با ماجرای هولوکاست و طرح دعاوی حقوقی علیه کشورهای آلمان، اتریش، لهستان، سوییس و...، تاکنون میلیاردها دلار به جیب زدهاند. بهعنوان نمونه، آلمان ملزم شد از سال 1952 تا سال 2002 به روشهای مختلف، به بازماندگان به اصطلاح قتلعام یهود غرامت بپردازد و براساس توافقهای حاصله، «دولت این کشور، زیر فشارهای باجخواهانه صهیونیستها، مجبور شد موافقت خود را با اعطای سالانه 50 میلیون مارک تا سال 2002م به رژیم صهیونیستی اعلام کند».
گلدمن (مجری اصلی طرح) میگوید: «هدف از این افسانهسازیها و دروغپردازیها، صرفاً گرفتن غرامت برای قربانیان جنگ نبود بلکه هدف از آن، تهیه بودجه لازم جهت پایهریزی حکومتی بود که کوچکترین حقی در این رابطه نداشت، زیرا زمانی که این جنایات انجام شد، چنین دولتی وجود خارجی نداشت اما از این مساله، برای فراهم آوردن تسلیحات لازم برای جنایات جدید بهره گرفت».
3- انگیزههای روانی
سوءاستفاده از گرایشهای فطری بشر به حمایت از مظلوم، رساترین تعبیری است که میتوان آن را محور همه فعالیتهای جنبش صهیونیسم طی قرن بیستم دانست، مفهومی که در ایجاد دولت نامشروع صهیونیستی در فلسطین و تحکیم پایههای آن، بسیار موثر بوده و یهودیان با تمسک به این شیوه تاکنون توانستهاند بر تمام جنایتها، قانونشکنیها و فزونخواهیهای خود در سراسر جهان سرپوش گذارند. «پل فرام»، مدیر انجمن کانادایی آزادی بیان میگوید: «من با رئیسجمهور[وقت] ایران موافقم و معتقدم اشتباه است که فلسطینیان تاوان گناه اروپاییها را بپردازند و کشور خود را از دست بدهند. من همچنین بر این باورم که داستان دروغین هولوکاست، برای اینکه به اروپاییان و ساکنان آمریکای شمالی این حس داده شود که گناهکارند، ایجاد شده است. افسانه هولوکاست به یهودیان اجازه میدهد میلیاردها دلار از آلمان و دیگر کشورها غرامت بگیرند. هولوکاست همچنین اذهان مردم آمریکای شمالی و اروپا را برای پذیرش ددمنشیها و خشونتهای اسرائیل آماده میکند».
مقام معظم رهبری در تحلیلی جامع و شیوا از نحوه شگردهای تبلیغاتی صهیونیستها و اهدافی که آنان از مظلومنمایی یهود و طرح کورههای آدمسوزی دنبال میکنند، میفرمایند: «صهیونیستها از اول کار، یک شگرد تبلیغی را انتخاب کردند که عبارت است از مظلومنمایی. برای مظلومنمایی، داستانها و افسانههای فراوانی جعل شد، خبرهایی ساخته شد و تلاشهای بیوقفهای انجام گرفت. اینها مساله نگرانی روانی یهودیان را مطرح کردند و گفتند چون یهودیها در طول قرنهای متمادی زیر فشار بودند، از لحاظ روانی دچار نگرانیاند و به امنیت روانی احتیاج دارند. صهیونیستها در مذاکرات با سران کشورهای غربی و بعدها در گفتوگوهای خود با کشورهای اسلامی و عربی، مساله امنیت روانی را مطرح کردند و گفتند ما به امنیت روانی احتیاج داریم و باید امنیت روانی ما تأمین شود. هر اقدامی بخواهد انجام بگیرد، اگر به سودشان نباشد، به بهانه امنیت روانی، میتوانند آن را خنثی کنند. شما وقتی سرزمین را از دست میدهید، میدانید چه چیزی را از دست دادهاید اما وقتی میخواهید خواسته اسرائیل را درباره امنیت روانی برآورده کنید، نمیدانید تا کجا باید تسلیم شوید و تا کجا باید امتیاز بدهید. این امتیازدهی، پایانی ندارد؛ مرتب باید امتیاز داد.
تجربه اروپا در این مورد، عبرتآموز است. دولت آلمان، 150 میلیارد مارک بهعنوان خسارت به یهودیها داد اما خسارت یهودیان از آلمان، هنوز تمام نشده است، باز هم خسارت طلبکارند و باید به آنها داده شود! آنچه یهودیها با آلمان کردند، کم و بیش با برخی کشورهای اروپایی دیگر مثل اتریش، سوییس، فرانسه، حتی تا چند سال قبل با واتیکان نیز انجام دادند، همه باید خسارت بدهند، این خسارت تمامشدنی نیست! همه سیاستمداران، خبرنگاران، روشنفکران، کارگزاران و نخبگان غرب باید در مقابل بنای یادبود کوره آدمسوزی سر تعظیم فرود بیاورند؛ یعنی همه، داستانی را که اصل صحت آن معلوم نیست، مورد تأکید قرار دهند و خود را بدهکار آن داستان قلمداد کنند. اینها روشهایی است که در تبلیغ دارند و همه معطوف به مظلومنمایی است».
ب- انگیزه غرب در طرح و تبلیغ هولوکاست
در یک جمعبندی، اهداف اروپا و آمریکا از این اقدام، عبارتند از:
1- تخلیه حداکثری جماعت یهود از درون سرزمینهای یهودی به یک مکان مشخص
2- تمرکزدهی به یهود در محل اتصال 3 قاره و استقرار اسرائیل در قلب خاورمیانه، برای ایجاد یک پایگاه دیدبانی بر منابع غرب در خاورمیانه
3- ایجاد منطقه امنیتی غرب در قلب مناطق اسلامی، برای نظارت و دیدهبانی بر منافع امنیتی غرب از درون منطقه.
نقد دلایل هولوکاست
با وجود تمام تدابیر، امکانات و حجم عظیم تبلیغات جهانی به کار گرفته شده جهت اثبات این واقعه، تاکنون دهها مورخ برجسته اروپایی و صدها استاد بلندآوازه و متخصص شناختهشده بررسی اسناد تاریخی، با ارائه اسنادی که هیچ صاحبنظری نمیتواند در صحت آنها کمترین تردیدی روا دارد، به روشی کاملاً علمی اثبات کردهاند ماجرای هولوکاست و کورههای آدمسوزی، اتاقهای گاز قتلعام 6 میلیون یهودی و هر آنچه صهیونیستها در این باره ادعا میکنند، دروغ محض و یک داستان ساختگی است که واقعیت آن یقیناً با اسناد موجود، زیر سوال رفته، مدارک و شواهد ادعایی یهودیان بدون اعتبار و ابطالپذیر است. افرادی همچون مارک وبر، روبر فوریسون، فردریک توبن، روژه گارودی، دیوید ایروینگ، آرمان امادروس و داریوژ راتایژاک و... از این گروه متخصصان هستند که اغلب به «تجدیدنظرطلبان» مشهور هستند.
1- اتاقهای گاز
یکی از مهمترین ادعاهای یهودیان و متفقین بعد از جنگ دوم جهانی، این بود که آلمانها، یهودیان را در اتاقهای گاز میکشتند. تحقیقات علمیای که درباره مکانهای مورد ادعا انجام شده، عدم صحت آن را ثابت میکند.
پروفسور «روبر فوریسون»، نویسنده و محقق برجسته فرانسوی، متخصص و کارشناس عالیرتبه اسناد و مدارک تاریخی، میگوید: «من تا سال 1960 به واقعیت کشتار بزرگ در اتاقهای گاز اعتقاد داشتم. پس از 14 سال اندیشه و مطالعه شخصی و آنگاه 4 سال تحقیق بیوقفه و خستگیناپذیر همانند 20 نفر از نویسندگان «رویزیونیست» (تجدیدنظرطلب) تاریخی، اطمینان یافتم که با یک دروغ بزرگ تاریخی مواجه هستم. از اردوگاههای «آشویتس» و «بیرکناو»، چندین مرتبه بازدید کردم. در اردوگاههای «اشتروتهوف» (در آلزاس فرانسه) و «مایدانک» (در لهستان) مکانهایی را که بهعنوان «اتاق گاز» معرفی میشدند، بررسی کردم. در مرکز اطلاعرسانی یهود در پاریس، آرشیوها، دستنویسها، شهادتهای کتبی، اسناد مربوط به بازجویی محکومان جنگ دوم جهانی و دادگاه نورنبرگ و هزاران سند و مدرک دیگر به جا مانده از آن دوران را مطالعه کردم.
برای یافتن پاسخ سوالهای خود، بیوقفه از متخصصان و تاریخدانان پرسش کردهام. سالها، اما بیهوده به دنبال فقط یک بازمانده از بازماندگان جنگ بودم که به چشم خود اتاقهای گاز را دیده باشد؛ به حتی یک مدرک، فقط یک مدرک راضی بودم اما همین یک مدرک را هم نیافتم. در مقابل، آنچه یافتم تعداد بیشماری مدارک مجعول بود. پس از آن، با سکوت، مزاحمت، دشمنی، توهین و بالاخره ضرب و جرح و محاکمه مواجه شدم».
پروفسور «روژه گارودی»، محقق مسلمان فرانسوی نیز با تحقیقات خود در این زمینه دریافت از یکسو گاز HCN قیمت و هزینه زیادی داشته، در نتیجه گرانترین شیوه اعدام محسوب میشود. از سوی دیگر، مکانهایی که یهودیان از آن بهعنوان اتاق گاز نام میبرند، اصلاً قابلیت چنین کاری را ندارند؛ زیرا این گاز باید در یک پوششی از فولاد اکسیدنشدنی باشد و درها نیز باید مجهز به لولاهایی از پنبه نسوز کائوچویی مخصوص یا تفلون باشد. متخصصان پزشکی قانونی پس از بازدید از این مکانها اظهار داشتند استفاده این تأسیسات از گاز HCN، فوقالعاده خطرناک است و در این مکانها هیچ تجهیزاتی برای مهار این گاز در نظر گرفته نشده است.
2- کورههای آدمسوزی
از دیگر ادعاهای صهیونیستها این است که نازیها، یهودیان را در کورههای آدمسوزی میسوزاندند. این ادعا امروز بهعنوان یک دروغ تاریخی شناخته شده است.
«وئیس مارشالکو» درباره اتاقهای گاز و کورههای آدمسوزی اسناد جالبی ارائه میکند. یکی از این اسناد، مقالهای از «شم»، روزنامه زیرزمینی ناسیونالیستهای یهودی فرانسه است که 8 ژوئیه 1944 درباره وضعیت 9 اردوگاه از اردوگاههای نگهداری و توقیف یهودیان در آلمان توضیح میدهد. در این گزارش، حتی یک کلمه هم از قلع و قمع یهودیان یا بدرفتاری با آنان نیست. در این گزارش همچنین هیچ حرفی از اتاقهای گاز، اردوگاههای مرگ یا بچهکشی به میان نمیآید. درست در نقطه مقابل آن، گزارش «شم» میگوید «بچههای 2 تا 5 ساله را به کودکستانهای مختلف برلین میفرستادند تا از کمکهای ویژهای برخوردار شوند». مارشالکو توضیح میدهد چگونه زیر نظر یهودیان در پایان سال 1945 اردوگاهی چون «داخو» مورد تخریب و بازسازی هدفدار قرار گرفت.
او مینویسد: «قبل از هر چیز، منظره زیبا، سرسبز و بوستانگونه اردوگاه باید به کلی تخریب میشد؛ چون برای سینماروهای آمریکایی، پذیرش این امر که یهودیان را در دل باغ و بوستان و بستری از گل و گیاه شکنجه میکردند، کار مشکلی بود بویژه وقتی آنها را به سینماها کشانده بودند تا صحنههای مخوف و ترسناک (اردوگاهها) را نشانشان دهند. از این رو، به کارگران جدید اردوگاه دستور دادند مثلاً یک گودال خون که لولهای از آن به خارج میرفت، بسازند تا طوری به نظر آید که از این گودال، خون یهودیان از طریق آن لوله، تخلیه میشده است. محوطه استحمام زندانیها، اتاق رختکنی آنها و محوطههای ورودی، تماماً باید بازسازی میشدند تا به صورتی درآیند که به کوره آدمسوزیای که یهودیان ادعا میکردند، شبیه باشند».
3- شش میلیون کشته یهودی
براساس تحقیقات و مستندات تاریخی، چنین چیزی نیز اصلاً واقعیت نداشته است. مارشالکو بر مبنای شواهد متعدد آماری نشان میدهد تمام یهودیان اروپا در سال 1933م، 5600000 نفر بودهاند و این رقم، مورد تأکید یهودیان آمریکا نیز هست. اگر از این تعداد، یک میلیون یهودی بیرون خط مولوتف- روبین تروپ، کسر شود و اگر یهودیان ساکن در کشورهای بیطرف و متفقین را هم کسر کنیم، رقم 2500000 باقی میماند؛ در حالی که بنا به نظر کارشناسان، جمعیت یهودیان ساکن در قلمرو هیتلر و هیملر، به نیم میلیون هم نمیرسید.
مارشالکو میافزاید: «در بالاترین سطح ممکن، تعداد یهودیان جانباخته را نمیتوان بیش از 500 تا 600 هزار نفر دانست اما در مقایسه با این، ملل مسیحی تلفات به مراتب بیشتری را متحمل شدند. اجازه دهید ملت کوچک مجارستان را در نظر آوریم که کل جمعیت آن شاید از تعداد یهودیان امروز بیشتر نباشد. تعداد قربانیان جنگ مجارستان، چه آنهایی که در بمبارانهای هوایی مرده بودند یا اینکه در اردوگاههای مرگ سیبری از گرسنگی جان باختهاند یا یخ زده باشند، حداقل به رقم یکمیلیون نفر میرسید».
جمعبندی
1- نحوه برخورد غرب با هولوکاست و جلوگیری از تحقیقات علمی و مستند دانشمندان، نهتنها با ادعای آزادی عقیده و بیان منافات دارد، بلکه خود حاکی از ساختگی و غیرواقعی بودن این قضیه است.
2- مدعیان حقوق بشر با بزرگنمایی بخشی از جنایات جنگ دوم جهانی- در مقابل سایر جنایاتی که در این جنگ اتفاق افتاد؛ مانند بمباران اتمی ژاپن توسط آمریکا و همچنین سایر نسلکشیهای جهان- سیاسی بودن جانبداری خود از حقوق بشر را به اثبات رساندهاند.
3- براساس تحقیقات علمی و مستندات تاریخی انجامشده توسط محققان و متخصصان، ماجرای هولوکاست و کورههای آدمسوزی، اتاقهای گاز قتلعام 6 میلیون یهودی و هر آنچه صهیونیستها در این باره ادعا میکنند، دروغ محض و یک افسانه ساختگی است.
4- با دروغ بودن افسانه هولوکاست، اساس تشکیل دولت اسرائیل و توجه مضاعف به این مولود بیهویت انگلیس و آمریکا، زیر سوال میرود.
5- بر فرض قبول هولوکاست، با چیزی جز «ادعای ظلم مسیحیان در حق یهودیان» مواجه نیستیم؛ اما وقتی غرب با دفاع از هولوکاست، ادعای ظلم به آنها را میپذیرد و ادعای جبران خسارات وارده به یهود را دارد، چرا این خسارت را از جیب ملتهای دیگر پرداخت میکند؟! اروپا در صورت پافشاری بر وقوع هولوکاست و جبران خسارت، باید قسمتی از زمینهای خود را در اختیار صهیونیستها قرار دهد. تنها اینگونه، غرب میتواند خود را از چالشی بزرگ در مقابل یهود- که خود را مظلوم میدانند- و یکمیلیارد مسلمان رهایی بخشد.
6- واقعیت این است که افسانه هولوکاست با فلسفه وجودی دولت اسرائیل و منافع حیاتی صهیونیسم بینالملل و دولتهای غربی ارتباطی ناگسستنی دارد و برجسته کردن مساله هولوکاست، صرفاً سرپوش نهادن بر ماهیت نامشروع اعمال توسعهطلبانه و جنایات رژیم اسرائیل در فلسطین و جهان است.
منبع: پرسمان، شماره 41