آخرین اخبار:
کد خبر:۴۷۹۷۳۲
استاد دانشگاه آزاد ایلام:

شهیدان زرگوشی و مرادحاصلی به جرم فریاد «جانم فدای رهبر» به رگبار بسته شدند

استاد دانشگاه آزاد ایلام گفت: زرگوشی و مرادحاصلی در عملیات والفجر ۹ توسط ارتش عراق دستگیر شدند، مزدوران بعثی از لطفعلی خواستند به امام (ره) دشنام بدهد؛ اما او با فریاد «جانم فدای رهبر» جواب‌شان را داد؛ بنابراین حمید، لطفعلی و دو نفر دیگر را به رگبار بستند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از ایلام، مجتبی قنبری، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد ایلام در دیدار با خانواده شهید زرگوشی که امروز به همراه معاون هماهنگ کننده سپاه ایلام و چند نفر از دانشجویان دانشگاه های این استان انجام شد، گفت: من و حمید در سال ۱۳۶۴ با یکدیگر در دانشگاه تربیت معلم کرمانشاه در رشته علوم اجتماعی قبول شدیم، هم خوابگاهی و هم رزم بودیم، شب عملیات نیز در یک دسته و تپه دوشادوش یکدیگر با دشمن می جنگیدیم.


وی با بیان اینکه شهیدان رزگوشی و مردادحاصلی از شهادت خود اطلاع داشتند، تصریح کرد: در میان ما تنها کسی که از نوشتن نامه و تسکین دل خانواده اش غافل نمی شد شهید زرگوشی بود، لطفعلی مرادحاصلی نیز وصیت نامه خود را در کوله پشتی نظامی اش قرار داد و در شب عملیات آن را به روحانی کاروان سپرد تا به خانواده اش تحویل دهند، خودش نیز با یک جانماز کوچک به دیدار خدا پیوست.


عضو هیات علمی دانشگاه آزاد ایلام به خاطراتی از شهید زرگوشی اشاره کرد و افزود: حمید روابط عمومی بالایی داشت، بسیار فداکار بود، در خوابگاه تخت خود را با جای من تعویض کرد تا آسایش بیشتری داشته باشم، او یکی از افرادی بود که دانشجویان را برای اعزام به جبهه ترغیب می کرد، مطیع امر ولی خویش بود، برخی شب ها به ما جیره خشکه که شامل بیسکویت و کشمش بود؛ می دادند، حمید آن ها را در جیبش پنهان می کرد، یک شب به اصرار ما پرده از این کارش برداشت و گفت: به بچه های ارتش تنقلات نمی دهند، این خوردنی ها را در بین پاس های شب تقسیم می کنم.


قنبری به خردورزی و اندیشه پروری شهید لطفعلی مرادحاصلی، همرزم شهید زرگوشی شهادت داد و اضافه کرد: این جوان ۱۷ ساله در ژرف ترین مطالب فرامادی و مکاتب دنیوی کنجکاو می شد و دلایل مردود بودن ایدئولوژی های انسان ساز را تجزیه و تبین می کرد؛ به گونه ای که پس از سال ها آزادی از بند اسارت و با تحصیل مجددم در دوره های کارشناسی و ارشد حقایق آن مطلب برای بنده مبرهن شد.


وی با تاکید بر این مطلب که لطفعلی در زیر آماج گلوله و خمپاره از مطالعه تاریخ اسلام غافل نمی شد، تشریح کرد: او در حالی که ۱۵ سال سن بیشتر نداشت با ایجاد حلقه های صالحین در دوران طاغوت در مسجد روستای زنجیره دوستان خود را به مطالعه کتاب فروغ ابدیت و کنفرانس دهی مطالب برای اعضای حلقه ترغیب می کرد، در دوران دانشجویی نیز بر روی تخت خواب خود می نشست و مکاتب مختلف مانند اومانیسم، لیبرالیسم، عرفان های کاذب و غیره را برای هم اتاقی هایش در قالب سخنرانی و کرسی آزاداندیشی تبیین می کرد.


این استاد دانشگاه ادامه داد: لطفعلی مرادحاصلی در روزهای پنجشنبه و جمعه به حوزه علمیه کرمانشاه می رفت و در مباحث آن ها شرکت می کرد، برخی از دوستان به او می گفتند: بهتر بود به جای آمدن به دانشگاه به حوزه علمیه می رفتی و خطیب می شدی.


قنبری با شهادت بر این که شهیدان زرگوشی و مرداحاصلی بر بال اندیشه ها سیر می کردند، گفت: این دو شهید در دورانی که می توانستند در سنگر علم پرورش یابند به فرمان رهبرشان لبیک گفتند و به جبهه شتافتند آن ها در عملیات والفجر ۹ توسط ارتش عراق دستگیر شدند، براساس گفته های شاهدان، مزدوران بعثی از لطفعلی خواسته بودند به امام (ره) دشنام بدهد؛ اما او از این کار خودداری کرد و و با فریاد «جانم فدای رهبر» جواب آن‌ها را داد؛ بنابراین حمید، لطفعلی و دو نفر دیگر را به رگبار بستند، آن ها در منطقه مین گذاری شده تپه میشلان واقع در زرباطیه کردستان عراق، منطقه ای که به ناآرام ترین بخش دراین خطه در ۳۰ سال اخیر معروف است در زیر خاک مدفون شدند.


وی بیان کرد: یکی از دوستانمان می گفت: به کامیاران اعزام شده بودیم، آذر سال ۶۴ به طرز باور نکردنی سرد بود، استخوان‌ها تاب تحمل سرما را نداشتند، یک روز پیش از آغاز عملیات، من و حمید به بازار کامیاران رفتیم تا اقلام مورد نیازمان را تهیه کنیم، در گوشه‌ای از بازار کامیاران، پیرمرد سیگار فروشی کز کرده و از شدت سرما در خود مچاله شده بود، حمید از دیدن این صحنه بسیار متاثر شد، به سوی پیرمرد مذکور رفت، به نزدیک پیرمرد که رسیدیم صدای تق‌تق دندان‌هایش را به وضوح می‌شنیدم، در کمال ناباوری دیدم که حمید کاپشن نظامیش را بدون هراس از بازخواست شدن از سوی پایگاه و بی‌توجه به سرمای کردستان از تن بیرون آورد و به دور پیرمرد سیگار فروش پیچید.

 

این استاد دانشگاه آزاد ایلام تصریح کرد: برخی از دوستان سئوال می کنند که شما چگونه توانستید پس از ۲۹ سال، مکان شهادت و مزار این دو شهید را پیدا کنید؟ این منطقه به قدری بکر بود که کانال ها و سنگرهای رزمندگان اسلام و میادین مین دشمنان بر روی زمین خودنمایی می کردند، پس از کنار زدن خاک ها، تازه بودن عطر جانماز لطفعلی که مهرش را در دستمال ابریشمی قرمز رنگ پیچیده بود احساس کردیم، راست گفت خداوند بلند مرتبه و بزرگ که هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند؛ مرده اند، بلكه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی می خورند.

 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار