گروه دانشگاه « خبرگزاری دانشجو»، یادداشت دانشجویی*؛ در چند وقت اخیر، بحث ها و گفت های بسیاری در رابطه با تئوری نفوذ شنیده شده و صاحب نظران و افرادی که در ارتباط با موضوع سخنی در ذهن داشتند به میدان آمدند و آن را بیان کردند.
برخی جریان نفوذ را در سیاست، برخی در اقتصاد و در برخی در ساختار های فرهنگی ، دنبال کردند. در این بین عده ای اندک جریان نفوذ را در ساحت تفکر جستند و نگاه ویژه ای به آن بخشیدند.
و نشان دادند که اگر نفوذی در منظومه های فکری جریانات سیاسی و فرهنگی به بار بنشیند، به مراتب خطرناکتر از حوزه های دیگر است.
به عبارتی استحاله فکر به مراتب خطرناکتر از انحرافات ساختاری جریانات سیاسی و فرهنگی است.
یادداشت حاضر سعی خواهد کرد مطلب فوق را کمی باز کرده و فهم آن را برای عموم آسان. از منظری متفاوت به بحث نفوذ خواهیم پرداخت، منظری خارج از چارچوب متعارف اذهان جامعه.
سعی داریم خاستگاه درونی نفوذ را، در جامعه بررسی کنیم و پی ببریم که چگونه افرادی و با چه طرز تفکری در دام تهاجم همه جانبه جریان نفوذ قرار گرفته اند و تکه های پازل دشمن را، بدون خود آگاهی،کامل میکنند.
با بررسی تاریخ عبرت آموز 37 ساله انقلاب اسلامی و بررسی بزنگاه ها تاریخی سرنوشت ساز که تمام جریانات فکری و فرهنگی حاضر کشور در این مقاطع نقش ایفا کردند و حاصل تفکر و اندیشه خود را در معرض عموم قرار دادند.
می توانیم به طور کلی در بستر و تناسب با اسلام، سه قرائت متفاوت و به عبارتی سه نگاه افتراق آمیز نسبت به اسلام برای جریانات قائل شد.
بعد از مشخص شدن این سه قرائت، بحث بر سر این است تا ساختار و نظام اندیشه ای که شرایط مناسبت تری را در خود برای رخنه و تهاجم فرهنگی و جریان نفوذ دارد را شناسایی و افراد را به واسطه قرابت عملکردشان نسبت به حوزه اندیشه مشخص شده، دسته بندی نماییم.
تمدن غرب در درگیری چندین ساله خود با تمدن اسلام به این نکته پی برده است که برای مبارزه نیاز به ابزار و پیاده نظامی از جنس اسلام با سمت و سوی غربی دارد.
باید افرادی را تربیت کند که در ظاهر و صورت، حرف از مبانی اسلام میزنند اما در عمل و سیرت چیزی دیگر.
تربیت یافتگان دستگاه فکری غرب با زمینه اسلامی( بخوانید اسلام آمریکایی)، در هنگام تعارض و رویارویی اسلام با مدرنیته ( محصول تمدن غرب) به قصد قرائت اصلاح دینی به نفع تمدن غرب، قدم بر میدارند.
به سخن دیگر سعی میکنند آن بخش ها و تئور هایی که در تعارض با فرهنگ واحد جهانی است را، به نفع این فرهنگ اصلاح و قرائت نو و به نوعی تجدد خواهی از اسلام را به میان بیاورند.
اینها، مطلوب های پیاده نظام و نیروی انسانی غرب در فرهنگ اسلام است، تمام هدف فرهنگ واحد جهانی این است که، قرائتی از اسلام به عرصه جهان وارد کنیم که هماهنگ با این فرهنگ باشد، و در صورت مغایرت، سعی میکند در جریان اسلام نفوذ کند و مورد استحاله فکری قرار دهد، تا خروجی مدنظر خود را به دست آورد .
افرادی که در زمره و دسته دوم قرار میگیرند، یعنی قرائت مدرنیته اسلامی، براین باورند که اسلام یک دین سیاسی است و در حوزه اجتماعی انسان حرفی برای گفتن دارد.
برای اسلام حکومت قائلند اما نه حکومتی جهانی و یک تمدن مبتنی برفرهنگ جدید در مقایس جهانی. این تفکر میگوید غرب سالهاست در حوزه های مختلف فرهنگی،سیاسی،اقتصادی، اقتدار داشته، لذا باید تعامل و ارتباط جدیدی را با دنیای غرب آغاز کنیم.
قرائت مدرنیته اسلامی، همان نظام اندیشه ای است که سردمداران حکومت جهانی در نظام انقلاب اسلامی به دنبال آن هستند.
این همان ساختار تفکری است که سر منزل اصلی جریان نفوذ است، چراکه زمینه پذیرش محصول غرب را در خود فراهم کرده است و بدون شناخت کافی و تعمق در مبانی فلسفی تمدن غرب، آن را پذیرفته است.
هنگامی که فکر و اندیشه شما، به سمت و سویی خاص جهت پیدا کرد، بدانید که عملکرد شما هم در آنجا خواهد بود.
در رابطه با بحث قرائت سکولارسیم ( دین حداقلی)، صحبتی نشد ، چراکه این طرز تفکر در بستر نفوذ جایی ندارد و نسبت خود ار از همان ابتدا با اسلام مشخص کرده است و همین حرف را نیز برای قرائت تمدن اسلامی ( دین حداکثری) میتوان به کار برد.
تنها نظام اندیشه مدرنیته اسلامی است که در زمان، نسبت خود را با اسلام مشخص میکند و تغییر ماهیت میدهد، اما دیری نخواهد پایید که این جریان، باید انتخاب کند بین دین حداقلی و دین حداکثری. این جریان نقش آفرین نیست بلکه تابع تحولات جهانی است.
علی سعیدی-فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.