گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو - فردین آریش، محمد آزادی؛ با آقای «جواد افشار» کارگردان سریال «کیمیا» در دفتر کارشان قرار مصاحبه داشتیم. به صرف چای و یک گفت و گوی صریح و صمیمی. آقای افشار به ما از تجربه های دوران کودکی و نوجوانی شان گفتند که مصادف بود با روزهای انقلاب و جنگ. از اینکه در شخصیت «کیوان» نشانه هایی از گذشته خودشان را بازسازی کرده اند. از آرمان گرایی شان گفتند و اینکه فقط بزدل ها و رفاه زده ها مخالف دفاع مقدس بودند. آن چه می خوانید حاصل گپ و گفت ما با کارگردانی است که «کیمیا» را نزدیک ترین سریال به دغدغه های شخصی اش می داند و مجدانه از آن دفاع می کند و به نقد ها پاسخ می دهد.
تجربه های زیستی آقای افشار و گذشته شان چه مقداری با آنچه در کیمیا می بینیم شباهت دارد؟ ظاهرا سن شما هم به انقلاب و هم جنگ می خورد؟
من سال 1347 در شهر قم به دنیا آمدم؛ در خانواده ای مذهبی و متوسط در مرکز قم. ما در محلی زندگی می کردیم که یکی از پایگاه های انقلاب بود. آدم هایی که آنجا بودند بعدها جزو آدم های زحمتكش و تاثيرگذار کشورمان شدند و سمت های مخلتفی پیدا کردند. افرادی مثل جانشین فرماندهى ارتش امیر موسوی، قائم مقام بسیج مستضعفین در دوران جنگ آقای حسين اخوان. یا آقای غلامحسين کرباسچی شهردار اسبق تهران، حاج آقا رضا شمس از فرماندهان سپاه و... اما آنچه مهم است این بود که ما درگیر جریانی می شدیم که از نزدیک آن را لمس می کردیم. درست است که من یازده سالم بودم، ولی بچه های آن دوره تفاوت داشتند با الان. شايد بلوغ بیشتری داشتند.
در روزهای انقلاب فعالیتی هم داشتید؟
ما یک دوستی داشتیم که شهید شد. اسمش سید جواد اکبری بود. سیدجواد با بچه ها کار فرهنگی و اعتقادی می کرد. قرآن آموزش می داد. ما هم در فعاليت های انقلابى بهش کمک می کردیم. بعضا اعلامیه جابه جا می کردیم و... . دقیقا همان فعالیت هایی که کیوان در کیمیا انجام می داد. بخشی از وجود من در کیوان است. ما هم با آن سن و سال کمی که داشتیم در تظاهرات های مختلف شرکت می کردیم. خانواده هم جلوگیری نمی کردند. مردم همه بودند. به خصوص در قم که پایگاه اصلى انقلاب بود و ما در کنار بزرگترها همکاری می کردیم.
تا اینکه جنگ شروع شد. برسیم به روزهای جنگ.
جنگ که شروع شد نوجوان هایی مثل ما علاقه داشتند به جبهه بروند. تلاش کردیم و فکر می کنم 14 یا 15 ساله بود که توانستم به جبهه بروم. از سال 62 تا پایان جنگ در مناطق و گردان های مختلف بودم؛ بیشتر در گردان های خط شکن عملیاتی.
هم در دوران انقلاب و هم در دوران جنگ به هنر علاقه داشتم. از کودکی در وجودم رخنه کرده بود. در نوجوانى تعزیه خوان بودم. سال هاى اوليه بعد از انقلاب گروه تئاتری در قم تشکیل دادیم و در ایام دهه مبارک فجر در مدارس تئاتر اجرا می کردیم. یادم هست در سالن اجتماعات شهر قم، سالن هلال احمر، مردم قم بلیط خریدند و تئاتر ما را دیدند. در کنار این رفته رفته به فیلم سازی گرایش پیدا کردم. از طریق کانون پرورشی فکری کودکان هلال احمر دوربین می گرفتیم و فیلم می ساختیم. فیلم هایش را هم خودمانمی خریدیم و برای چاپ از ناچاری می فرستادیم آلمان. دو ماه طول می کشید تا برگردد ایران. کلی استرس داشتیم که فیلم مان سالم برگردد و ببینیم چطور از آب درآمده است. گروه كوچكى داشتيم چندنفره كه هنوز با هم ارتباط داريم. با دوستانم «علی بیطرفان» و «حسن عنایتی» فیلم می ساختیم. خودمان بازی می کردیم و کارگردانی و فیلمبرداری و تداركات و... کلی فیلم کوتاه ساختیم.
در جبهه کار تصویری و فیلمسازی نکردید؟
نه. در جبهه فقط برای جنگ می رفتم. دوستانم پشت جبهه کارهای فرهنگی می کردند، ولی من آنجا فقط برای جنگیدن رفته بودم!
بعضی ها معتقدند که جنگ و هنر با هم جمع نمی شوند؟
ما برای دفاع رفته بودیم. وقتی برای دفاع می روید خیلی از خشونت ها را هم متحمل می شوید. گریزی از آن نیست. اگر اتفافی بیفتد بر همه وظیفه است که دفاع کنند. هر کس می تواند باید وسط میدان باشد. هر کس هم نمی تواند در پشت میدان کمک کند. فکر نمی کنم در جامعه ما کسی مخالف دفاع کردن و مبارزه برای به دست آوردن حق خودش باشد. شاید عده اندکی رفاه طلب و فرصت طلب و بزدل باشند. شاید آنها به هر دلیلی بخواهند میدان را خالی کنند، ولی در جامعه ما، در سال های جنگ ثابت شد که همه ملت ایران شانه به شانه هم ایستادند و دفاع کردند. این وسط یک عده اندك هم بودند که کوتاهی کردند.
در مصاحبه ای گفته بودید که آدم آرمان خواهی هستید. و این آرمان خواهی را در کیمیا به تصویر کشیده اید. منظورتان چه آرمان هایی است؟
منظورم آرمان هایی ذاتی بشر است. آرمان های اعتقادی و اخلاقی و انسانى ما ایرانی ها و مسلمانان. آرمان ها برای دیروز و امروز نیستند. گاهی این آرمان ها تحقق می یابد و یک وقت هایی سرکوب و پنهان و مخدوش و منحرف می شود، ولی آرمان ها برای همیشه اند. اگر به آرمان های مردم اقبال نشان داده شود، اصلاحات صورت می گیرد و اگر اقبالی صورت نگیرد موجب اصطکاک و برخورد و تنش و در نهایت انقلاب می شود.
در انقلاب خودمان از سوی قشر روشنفکر و مذهبیون و مردم و عدالت خواهان خواسته ها و مطالباتی وجود داشت که سرکوب شد. این طبیعتا یک خیزشی را به وجود می آورد. جهشی که به انقلاب منجر شد. ما الان می نشینیم و گذشته را قضاوت می کنیم. دیدگاه و نظر خود را مطرح می کنیم. الان اگر در مورد آن نسل انقلابى قضاوت می کنیم باید شرایط شان را بررسی کنیم. ما در کیمیا آن شرایط را به نمایش گذاشتیم. قضاوت نکردیم. گفتیم چنین اتفاقاتی افتاد. چنین مطالباتی بود. آغاز قصه ما با ماجرای کاپیتولاسیون بود. این خیلی ساده است که هر انسان عاقلی، مخالف حضور کشوری بیگانه در وطنش باشد. مخالف اینکه بیگانه هر کاری دلش بخواهد بکند و شما نتوانید او را بازخواست کنید. نتوانید حق تان را بگیرید. کدام قانون و تمدن بدوی این را می پذیرد؟ ما که کشور فرهنگی و متمدنی هستیم چطور باید می پذیرفتیم؟ این موضوع بدیهی و ساده، دست مایه اولیه ما بود. تازه ما از منظر سیاسی به این موضوع نگاه نکردیم. نگاه ما اجتماعی و اخلاقی بود. آیا شما به عنوان یک انسان معمولی حاضرید فرد غریبه ای به ناموس شما نظر داشته باشد و مزاحمت ایجاد کند؟
معلوم است در چنین وضعیتی و با وجود چنین قانون هایی خیزش ایجاد می شود. ما در شروع قصه با این موضوع ساده و منطقی شروع کردیم. ما غیرت مردم را نشان دادیم. اینکه مردم خرمشهر غیرت داشتند و توی گوش آمریکایی ها زدند. دیدیم همه دنیا لرزید. واقعا لرزید. چون در تاریخ داریم که اگر شما به سمت بیگانه ای، خاصه آمریکایی، واکنشی نشان می دادید با یک معضل اساسی و کلان مواجه می شدید. این موضوع اولیه و دستمایه و شروع یک جریان را به ما اعلام کرد. ما فقط سعی مان این بود که همان روند را ادامه دهیم. یعنی غالب مطالبات و آرمانهای مان را در همان سطح مردمی و کف جامعه ورق بزنیم. نیامدیم سراغ اقشار بالاتر و دستگاه و سیاست و دولت. اما همه اینها دلیل نمی شد که کارمان را خارج از قواعد هنری دنبال کنیم. حیطه ای که ما در نظر گرفته بودیم پیرامون شخصیت اصلی قصه بود. از منظر و دیدگاه کیمیا قصه را تعریف می کردیم. کاری نداشتیم در خیابان بغل و سازمان ها و اماكن گوناگون چه اتفاقاتی می افتد. تاریخ در خدمت قصه بود. قصه ای را روایت کردیم و در کنار آن، صفحاتی از انقلاب و جنگ تحمیلی را ورق زدیم.
سینما را بعد از جنگ بود که به صورت جدی پیگیری و دنبال کردید؟
بعد از جنگ تصمیم گرفتم فعالیت هایم را معطوف به فیلمسازی کنم. تجربه های گوناگونی در دهه های گذشته هم داشتم. سالهاى بعد از جنگ چند تئاتر کار کردم و فیلم کوتاه ساختم. بعد از آن تصميم گرفتم علاقه ام را كه محك زده بودم با تحصيلات آكادميك دنبال كنم. با رتبه 33 در کنکور سراسری قبول و وارد دانشکده صدا و سیما شدم. همچنان آرمان خواهی در وجودم شعله می کشید. بنابراین به طور جدی تصمیم گرفتم وارد عرصه حرفه ای هنر و سینما شوم. وقتی وارد دانشکده صدا و سیما شدم رشته کارگردانی فیلم را انتخاب کردم و در کنارش با دستیاری تعدادی از کارگردانان کشورمان کار را دنبال کردم و بعد از آن هم به طور رسمی، به عنوان کارگردان تلویزیون، وارد صدا و سیما شدم. الان هم بازنشست شده ام!
نکته جالب در کارنامه فیلم سازی شما این است که کارهای شاخص تان شباهتی به هم ندارند. سریال «مادرانه» تم اجتماعی دارد. تنها فیلم سینمایی شما به اسم «کلبه» ژانر وحشت و حالا هم «کیمیا» که درباره انقلاب و جنگ است. ناخواسته این شبهه ایجاد می شود که شما بجای مسأله شخصی بیشتر سفارشی ساز هستید.
شما با در نظر گرفتن بخشی از رزومه من به این نتیجه رسیدید.«کیمیا» یازدهمین سریالی بود که ساختم. در مقاطع مختلف سفارشات مختلفی به آدم می شود، اما این ما هستیم که انتخاب می کنیم. و اگر سفارشی که به شما می شود، با آرمان های تان نخواند قبول نمی کنید. در تمام کارهایی که سفارش می شد اگر دغدغه هايم در ان وجود داشت مي پذيرفتم و گرنه خیلی از کارها را به همین دلیل رد کردم.
سال 83 سریال «پول کثیف» را ساختم. دغدغه هاى زيادى از من در آن سریال بود. مسئله قاچاق، چرخش تولید، خانواده و... یا مثلا وقتی سریال تاریخی «جابر بن حيان» را کار کردم با اینکه تاریخی بود، ولی در بستر قصه های امروزی رقم می خورد.
در بازنویسی خیلی از کارهایم نقش داشته ام. حتی اگر به طور رسمی نبوده، حداقل از نویسنده خواسته ام که تغییرات و الزاماتی را كه احساس مي كردم لازم است اعمال کند. در همه فیلم هایی که ساختم دغدغه های شخصیم را پیگیری کرده ام. حتی در «کلبه» که ژانر وحشت است به دنبال خلق اثری بودم که با آن سینما را تجربه کنم. می خواستم توان سینمایی ام را امتحان کنم.
کیمیا البته عصاره تمامی تجربه ها و دغدغه هایم بود. در کیمیا هم ژانر خانوادگی را می بینید، هم اجتماعی و سیاسی و حتی ژانر پلیسی و معمایی. یا کودک و دفاع مقدس و... . کیمیا نزدیک ترین سریال به دغدغه های شخصی من است.
کیمیا آدم را یاد ستایش و این تیپ کارکترهایی می اندازد که انگار به دنیا آمده اند که فقط بدبختی بکشند!
واقعا نگاه که می کنید می بینید همه آدم ها در زندگی شان کم مصیبت ندیده اند. انگار بشر مطلقا نمی تواند بدون درد به دنیا بیاید و بی درد هم از دنیا برود. آدم هایی این طوری خیلی انگشت شمار هستند. یا اگر هم هستند ما کاری بهشان نداریم. چون فراز و نشیب و جذابیتی برای پرداختن ندارند. ما آدم هایی مثل کیمیا در جامعه کم نداشتیم. که چه قدر تلخ و شيرين در زندگی شخصی و مسائل خانوادگی و اجتماعی شان داشتند. همین الان هم بانوان زیادی را می بینیم که به چاپ آثار زندگی گذشته خودشان روی آورده اند. کتاب های زیادی در این حوزه چاپ می شود. اسمش را نمی شود گذاشت بدبختی. چون به هر حال فراز و نشیب زندگی است. یک وقت آسیب ها و صدماتی هست و گاهی هم روزهای خوش. کیمیا روزهای خوب و شاد هم داشته است. مبارزه و سخت کوشی هم داشته. این الزاما بدبختی نیست. نرسیدن به نتیجه دلخواه اسمش بدبختی نیست. وقتی برای آرمان حرکت می کنید ضربه هم ممکن است بخورید. جنگ است دیگر. برای رسیدن به هر پیروزی ممكن ست شکست را تجربه کنید. شاید آسیب و صدمه روحی هم به دنبال داشته باشد. وقتی هدف روشنی داریم، اگر موفق شدیم که چه بهتر، ولی اگر موفق نشدیم، یا اصلا حتی اگر مردیم، خیال مان راحت است که در راه آرمان از بین رفته ایم، نه در راه باطل و استیصال.
کیمیای قصه ما هم در راه آرمان ها و اهداف خودش می جنگد. یک جایی شکست می خورد، یک جایی بدبختی می کشد، مصیبت می کشد، اشکالی ندارد. اما رستگاریش در این اندازه که سعى مي كند در جامعه اش موثر و مفيد باشد، اتفاق می افتد. کیمیا نمونه ای از زنانی است که امروزه در جامعه ما زیاد هستند.
اولین ویژگی کیمیا این است که یک سریال 110 قسمتی است. در نمونه های خارجی معمولا قاعده بر این است که یک فصل از فیلم را می سازند و به قضاوت مخاطبان و منتقدان می گذارند و بازخورد می گیرند. بعد در صورتی که از کار استقبال شد ساختنش را ادامه می دهند. چرا در برای کیمیا این منطق لحاظ نشد.
ما سرگذشت شخصیتی را از یک نقطه تا نقطه دیگر تعریف کردیم. ما نمی توانیم سرنوشت این شخص را تغییر دهیم. این سرگذشت زاييده تخيل نويسنده اي است كه سليقه و ديدگاهش مبتنى بر رويدادهايى شكل ميگيرد كه اتفاق افتاده و ما در فیلم می بینیم. تلويزيون هم اهداف و رويكردهايى را دنبال کرده و برای رسیدن به آنها هزینه می کند، که این هزینه قانونی و تعریف شده است.
یعنی شما در فیلم تان مخاطب را لحاظ نمی کنید؟
چرا كه نه! مخاطب ركن اصلى ماست. ديدگاه و سليقه آنها هم مهم است، اما گاهى بايد ما جلوتر از مخاطب حركت كنيم، مخاطب هميشه چشمش به حركت ماست. مخاطب هم نمایندگانی در صدا و سیما دارد. در شوراهای گوناگون، در مراکز گوناگون، آدم های فرهنگی، متخصص و تصمیم گیرنده وجود دارند. آنها متوجه بازخوردهای مختلف جامعه نيز هستند. کارشناسانی هستند که برآمده از دل مردم اند. از کشور دیگری هم وارد نشده اند! این آدم ها بر اساس سلایق و فرهنگ، مذهب، تاريخ و منافع ملی و.... مسیری را تعیین کرده اند که مانند ريل ما را به هدف مي رساند. تازه اين گام نخست است، وقتى كار به سازندگان سپرده مي شود تازه دنيايى آغاز مي شود. به نظرم تلویزیون متشكل از دیدگاه های مختلف، با آدم های گوناگونی از احزاب و اقشار متنوع، تبدیل به یک عقل جمعی شده که به نمایندگی از 70، 80 میلیون ایرانی فعاليت مي كند.
چرا شخصیت کیمیا این قدر تلورانس دارد؟ گاهی خیلی باهوش است، و گاهی به صورت ابلهانه با آرش ازدواج می کند!
ما در فصل ها و سکانس ها گوناگون برای همه اینها دليل و جواب گذاشتیم. ما نیامدیم یک شخصیت را سفید مطلق بدانیم و بگوییم عاری از اشتباه است. کیمیا در برهه ای از زمان، در کوران حوادث، وارد موجی می شود که منجر به آگاهی این آدم بر مبنای گذشته خودش می شود. یک دیدگاه خانوادگی مذهبی در خانواده کیمیا از اول می بینیم که او را با بقیه افراد متفاوت می کند.
آن چه که کاراکتر انجام می دهد، بر اساس دانش و دیدگاه خودش در آن برهه است. ما نباید از کیمیا انتظار داشته باشیم که وقتی یک دختر 18 ساله است تصمیمی فراتر از اقتضائات این سن و سال بگیرد. ممكن ست که تصمیمش چندان هم پخته نباشد. یک جایی احساس دین می کند، یک جایی احساس می کند که بدهکار است می خواهد بدهیش را بدهد، یک جایی احساس می کند نیاز به یک تکیه گاه دارد، نمی داند این تکیه گاه کجاست و... ما می خواهیم همین فراز و نشیب را نشان دهیم.
راستی کیمیا چه طور بدون اجازه پدرش ازدواج کرد!
قانونی وجود دارد که اگر پدر دختر مدت زيادى مفقودالاثر باشد قانون به ولى و قيم دختر اين اجازه را می دهد. تعجب می کنم عموم جامعه غفلت می کنند و فکر می کنند ما این قدر از سر مسائل بدیهی ساده عبور کرده ایم. وقتی که پدری دو سال مفقود است، از طریق دادگاه یک نامه ای می گیرند و اجازه حضانت را به مادر یا دائی اش می دهند. خیلی از مخاطبان اين را می دانستند و در صفحات رسانه هاى مجازى با کامنت هايى كه مي گذاشتند بلافاصله جواب این اشکال را می دادند.
برخى می گویند کیمیا دو روز نتوانسته آرش را تحمل کند. از سال 58 تا 64 كيميا و آرش با هم زندكى كردند، شش سال بوده. قبل از به دنیا آمدن بچه سلما تا وقتی که بچه 4 ساله شده. آرش آمده با زد و بند و رشوه و جابه جا کردن حساب از رانت استفاده می کند. هی می گوید ما خانواده شهید و اسیر هستیم و می خواهد وام بگیرد. وقتی شخصیت آرمان گرايى مثل كيميا مقابلش قرار ميگيرد، طبيعى ست كه همراهی نکند. ولی کسانی ممکن است بگویند دمش گرم! برویم ماشین مدل بالا هم بخریم! خانه آنچنانى بخريم...می خواهم بچه ام در رفاه بزرگ شود.
آرمان یعنی این که وقتی از راه باطل و ناحق و نامشروع چیزی در اختیار شما باشد، از آن استفاده نکنید. پرهيز كنيد. اینجا آرمان گرایی به شما هشدار مي دهد، ترمز می شود. اینجاست که تبدیل به شخصیت می شويد، اگر می خواهید پای آرمانتان باشید باید خیلی چیزها را از دست بدهید. کیمیا هزینه اش را می دهد. این قصه ماست. حالا یک عده ممکن است بگویند ای بابا! چه حماقتی می کند! پسر به این خوبی، پولدارى و... حضانت این بچه را گرفته! خب این دیدگاه تو است! تو حاضری برای خرجی گرفتن از دست هر آدمی هر کاری بکنی! تفاوت ها همین جاست. مرز حق و باطل یک وقت هایی همین اندازه است.
یعنی مخاطبان ما همین الان هزار و یک لعن و نفرین می فرستند برای کسی که اختلاس کرده و می گویند این به همه زندگی مردم خیانت کرده و آسیب زده. مفسد اقتصادی را همه محکوم می کنیم، ولی وقتی وارد زندگی خانوادگي همان آدم شویم، می گوییم گناه دارد! ولش کنید! بچه سه ساله دارد!
در شبکه های مجازی لیست بلند بالایی از اشتباهات مختلف سریال گرفته شده. مثلا همراه اول.
در تمام این صد قسمتی که پخش شده، ما يك اشتباه داشتيم و آن مربوط به همان برچسب همراه اول گوشه كادر بود که اشتباه از ما بود. اشتباه جمعی هم بود. از دستمان در رفت. هر کاری ممکن است اشتباهاتی داشته باشد. ما هم مبرا نیستیم.ادعا هم نکردیم که کار بی اشتباهی کرده ایم. ولی اینکه عده ای بیایند این اشتباهات را بگیرند و باهاش کتاب و مجله چاپ کنند و با آن نان بخورند، عین کثافت خوری است! یعنی رفتید از فضولات یک کار نان درآوردید! آن وقت ارزش های این کار را که کم نبوده نادیده می گیرید! ما منکر اشتباهاتی که در کار بوده نیستیم. اگر همه انتقادها به حق بود، اشكال نداشت. اشكال این است که بخشی از آن به خاطر ناآگاهی و بی سوادی است. مثلا می گویند آن موقع صندوق پست نبوده. خوب بوده ما تحقيق كرديم حال تو نمي دانى ما چكار كنيم!
یا یک 206 در عکس پشت صحنه هست. عکاس از پشت صحنه عکس گرفته تابلو یا 206 افتاده است. بعد یک آدم مغرضی آمد این را منتشر کرد. خود خانم شریفی نیا گفت کسی که این کار را کردی، آن عکس برای پشت صحنه است. این قدر جسارت نداشتند اعلام كنند كه خودشان اشتباه كردند! یا یکی برای من کامنت گذاشته بود که من سریال را دوست ندارم، ولی هر شب می بینم که از آن سوتی بگیرم. خب اگر كسى براى وقت خودش ارزش قائل نيست چه بايد كرد!
مثل اینکه همسر شهید جهان آرا هم به فیلم انتقاد داشته است؟
ما برای شهید جهان آرا و همه شهدا ارزش ویژه ای قائل هستیم. هیچ کس منکر این نیست. ما هم می خواستیم یاد و خاطره ای از شهید جهان آرا در حماسه خرمشهر بیاوریم. مگر ممکن است صحبت از خرمشهر بکنید ولی چیزی از جهان آرا نگویید. در گذشته آقایان احمدرضا درویش، حاتمی کیا و لطیفی در مورد خرمشهر و جنگ آثار ارزشمندى خلق كردند اما به هر دلیلی شهيد جهان ارا در ان حضور نداشت. ولى ما خواستیم این کار را بکنیم. یک سری از دوستان مخالفت کردند، اما ما هم دلایل خودمان را داشتیم. ما اعتقاد داريم جهان آرا منحصر به یک فرد و گروه نیست.
بعضی عزیزان اسطوره این ملت هستند. مگر بخواهیم فیلمی درباره حضرت سید الشهدا (ع) بسازم باید از تمام سادات اجازه بگیرم؟ شهید جهان آرا جزو شخصیت های ملی ما هستند. با این حال ما از پدر بزرگوارشان و برادران ایشان اجازه گرفتیم. جالب است که بعد از فیلم برادر عزیز این شهید برای من پیام فرستاد و از عوامل کیمیا تشکر کرد. برای مان این طور نوشت:«جناب آقای افشار عزیز ضمن عرض سلام و خسته نباشید به خاطر سریال کیمیا لازم می دانم به عرض جنابعالی برسانم کهشما نباید از انتقادهای بی محتوا و حسادت گونه نگران شوید چون مدت ها بود که در سال چند بار نام شهید محمد جهان آرا برده می شد و دیگر هیچ. و حال با دیدن این صحنه تازه به یادشان آمده زمانی در خرمشهر جنگی بوده و حالا صدها نفر خود را صاحب نظر می دانند و اینها نباید باعث دلسردی شما شود. و چون از هنرپیشه های قدری استفاده کردید در آینده سریال های خوبی خواهید ساخت، چون مردم خرمشهر از شما انتظار دارند. در هر صورت موفق باشید چون من ناظر تلاش های شما بودم از شما تشکر می کنم. محمود جهان آرا».
این پیام بزرگواری این عزیز را نشان می دهد. فهم و فرهنگ ایشان را نشان می دهد. متاسفانه یک عده ای مخالفت کردند. اما این عزیز کلی به من دلگرمی دارد و من را خوشحال کرد. به روح پدر و شهیدشان صلوات می فرستیم که اینقدر خوب و دل نشین بودند. من به تک تک شهدای جنگ احترام می گذارم. همه آن عزيزان يكى مثل شهید جهان آرا هستند. باید برای تک تک این شهدا فيلم ساخت. همان طور که در هالیوود هنوز برای سربازان آمریکایی فیلم می سازند.
با سلام و احترام و خداقوت به دست اندرکاران فیلم کیمیا، سوالی که برای بنده و یک عده دیگر که باهاشون در ارتباط بودم این است که "نقش امام خمینی ره بعد از انقلاب، سالهای جنگ تحمیلی و دفاع مقدس دقیقا کجا بود؟ فقط بعنوان عکسی روی دیوار محل کار پیمان اون هم برای چند لحظه؟ نقش رهبر عزیزمان امام خامنه ای حفظه الله؟ نقش روحانیت و مراجع و علما در پیروزی و...،نقش مساجد بعد از انقلاب؟ چرا فیلم تا سال 87 است و درست قبل از فتنه 88 خاتمه می یابد؟ ...
متاسفانه
فیلم های ارزشی باید چند لایه باشند اما این فیل یه لایه هم نداره
با سلام و تشکر. چرا در فیلم های خارجی و کره ای و ... صحنه های مبتذل و صحنه های مشروب خوردن و ... سانسور می شود و صحنه های بد پوششی خانم ها کدر و تار یا سانسور می شود ولی در فیلم های ایرانی از جمله فیلم کیمیا و معمای شاه و ... ما شاهد پخش این مسائل مکرر هستیم و این اشاعه فحشا است و خود عادی سازی کننده است اگرچه به ظاهر بخواهیم بگوییم این حقایقی است که اتفاق افتاده و باید همگان بدانند... ولی خداوند می فرماید اگر کسی فحشایی مرتکب شد آن را اشاعه ندهید که این بس گناهی بزرگ است!!! دیدن ماهواره هم یکی از دلایلش همین است که خیانت و فساد و ... را عادی سازی می کند. پس چرا به این مسائل توجهی نمی شود؟!!!
شما اگر برای مردم سریال میسازید پاسخگو باشید... اگر برای خودتون فیلم میسازید، یعنی نمیخواید جواب بدید هم دیگه از این به بعد لزومی نمیبینیم داستان های اینچنینی رو بشینیم پاش هر شب نگاه کنیم... :| از شما بیشتر انتظار داشتیم آقای افشار :|
حتما شما از بنیانگذاران هنر سینما و هنر هستی در ایران هستی که اینگونه به خودت اجازه میدی به توهین و افترا کنی
متاسفم...
اگه میخواید اثر انقلابی تحویل جامعه بدید باید در سطح عالی باشه بعد از مردم انتظار توجه و تایید رو داشته باشید
در سطح عااااااااااااااااااالی
نه مثل کیمیا که یه جمله ی زیبا هم یادمون نداد