به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجو، مذاکرات و روابط في مابين يا به قول معروف لابيهاي پس و پيش پرده ميان دولت و مجلس هميشه محل بحث بوده است. اين لابيها زماني رنگ و بوي کنجکاوي به خود ميگيرد که پاي بحث جلسات رأي اعتماد سؤال برانگيز و کميسون ويژه برجام در ميان باشد. در اين خصوص با مهندس محمد رضا باهنر رئيس جمعيت پيروان امام و رهبري و از قديميترين نمايندگان مجلس شوراي اسلامي گفت و گو کرديم. در اين گفت و گو علاقمند بوديم با يکي از پر سابقه ترين نمايندگان مجلس است وارد بحث و چالش شويم اما او با طبع آرام و کاملاً خونسرد خود تلاش ميکرد کمتر به ميدان چالش وارد شود. باهنر از جلمه افرادي است که واضح است اعتقاد خاصي به «در رأس امور بودن مجلس» دارد و حضور 27 ساله او در مجلس -که با عدم ثبت نام وي در انتخابات پيش رو پايان يافت- گواهي بر همين مدعاست. در ادامه متن کامل این مصاحبه را میخوانید:
با توجه به سابقه چند دوره نمایندگی شما در مجلس شورای اسلامی در طی این سالها هر چه به جلوترآمدیم آیا مجلس از جهات مختلف ضعیفتر شده است یا قویتر؟
مجلس در جمهوری اسلامی سی و شش سال دارد و نهمین دوره خود را به پایان میرساند. در طی این سی و شش سال اصولاً خیلی از مسائل کشور دگرگون شده است و این دگرگونیها قاعدتاً در همه بخشها در دولت، قوه قضائیه و مجلس تغییرات ماهوی را ایجاد کرده است. به عنوان نمونه مجلس دوره اول یا قوه قضائیه دوره اول معمولاً بیشتر چهرههای کاریزماتیک که دارای کاریزمای ویژه مردمی بودند میآمدند. اگر بخواهیم یادآوری کنیم در مجلس اول از مقام معظم رهبری گرفته تا مرحوم شهید باهنر، شهید رجایی، شهید چمران یا آقای هاشمی رفسنجانی که نماینده مجلس بودند میتوان نام برد. یا اگر قوه قضائیه را در نظر بگیرید اولین رئیس قوه قضائیه مرحوم مظلوم شهید آیت ا... بهشتی بود و به ترتیب که جلو میآید بالاخره به مناسبت شهادتها یک سری ریزشها داشتیم و یک سری ریزشهای دیگر داشتیم به مناسبت تغییر مسئولیتها و به همان ترتیب هم یک سری رویش داشتیم و اینطور فضا را که مجلس چه زمان قوی یا چه زمان ضعیف بوده را شاید یک مقدار سخت باشد که آدم بتواند دقیق جواب دهد. در مجلس اول اصلاً شکل گیری مجلس و نوشتن آئین نامهها و آئین نامههای داخلی و اینکه مجلس باید چکار کند یا چکار نکند و شاید غیر از آن بحثهای روتین که مثلاً دولت رأی اعتماد بگیرد و غیره مهمترین وظیفهای که به عهده گرفت و حکم حکومتی بود و جزء اختیارات ذاتی مجلس نبود مسئله حل و فصل گروگانهای لانه جاسوسی بود و اگر بخواهیم تاریخ آن را بعد از سی سال بررسی کنیم میتوانیم بگوییم کار بسیار ضعیفی بود. در بیانیه الجزایر و مسائل دیگر ما تجربه حقوقی نداشتیم و هنوز هم داریم خسارتهای بیانیه الجزایر را میدهیم اما از طرف دیگر کار قوی هم داشت و عزل بنی صدر کار کوچکی نبود و در اول انقلاب و اولین ریاست جمهوری، رأی به عدم کفایت سیاسی میدهند و قص الی هذا. مجلس دوم و سوم عموماً بحث پشتیبانی از دفاع مقدس را داشت و با آن شعار محوری که امام خمینی رضوان ا.. تعالی علیه انتخاب کرده بودند که جنگ{یا دفاع} در رأس امور است و همه مسائل مجلس برای دفاع مقدس بسیج بود حتی خود نمایندگان و تعداد زیادی از آنها در مسیر رفت و برگشت به مناطق جنگی شهید شدند و قص الی هذا. در هر صورت هر مجلسی بنا به موقعیت زمانی و مکانی سعی کرده به وظایف خود عمل کند.
طی این سالها هر چه به جلو میآییم میبینیم که مثلاً مجلس به دو جناح اصولگرای سنتی و اصولگرای تحول خواه تقسیم میشود و به تفکیکهایی میرسد. این موضوع چگونه قابل بررسی است؟
اصلاً مجلس نمیتواند دو جناحی نباشد. فرض کنید در یک مجلس همه نمایندگان اصولگرا هستند و به هم بگویند تو خوب هستی و من هم خوب هستم و همه هم خوب هستیم! بالاخره اونجا هم تبدیل به دو فراکسیون میشود. بر سر هیچ چیز اختلاف نداشته باشند بر سر بودجه بندی کشور ممکن است اختلاف پیدا کنند. اصلاً طبیعی است که آدمها و انسانها با هم اختلاف موضع پیدا کنند. خود ما در تشکیلات سیاسی هم که هستیم در بحثهای داخلیمان ممکن است بنده به عنوان دبیرکل با قائم مقاممان کلی با هم جر و بحث کنیم. کلاً این مسئله رقابتها و فعالیتهای سیاسی اصلاً بدون وجود رقیب معنا ندارد. مثل این این است که بگوییم یک زمان کشور اینقدر خوب شود که همه کاندیداهای ورود به مجلس از یک حزب باشند، اصلاً درست نیست و خیلی هم غلط است و حتماً باید از طیفهای مختلف باشند.
یعنی حتی این رقیب از داخل طیف خود هم تراشیده میشود؟
همین است و غیر از این نیست. عرض کردم شما فرض کنید مثلاً برای یک سال دویست و نود نفر بشوند اعضای جامعه اسلامی مهندسین. آیا نباید آنجا بحث کنند؟ یک گروه میشوند طرفدار اقتصاد باز و یک گروه میشوند طرفدار اقتصاد بسته یک گروه می گویند ما باید به اقتصاد مردم رسیدگی کنیم و یک گروه می گویند باید به بیکاری و اشتغال رسیدگی کنیم و طبیعی است.
موضع شما در خصوص این مسئله که مثلاً در جریان رأی اعتماد به آقای مهندس زنگنه یا مسئه برجام دو طیف در مجلس نظرات متفاوت دارند چیست؟
یک عده تصور میکنند که برجام به نفع مملکت است و یک عده تصور میکنند به ضرر مملکت است و در هر دو هم آدمهایی را ما داریم که صد در صد ولایی هستند و اگر مقام معظم رهبری اشاره بفرمایند اینها جان میدهند و هر دو طیف را هم میشناسید. دو نظر کارشناسی است و هیچ مشکلی هم ندارد و میتوانند دو نظر مخالف داشته باشند. مقام معظم رهبری میفرمایند درباره برجام بنشینید و با هم بحث کنید و در دانشگاهها سمینار بگذارید و مناظره کنید و الا یک جاهایی مثلاً فرض کنید نعوذ بالله یک نفر میخواهد درباره اصالت قرآن بحث کند که در حوزههای علمیه هم درباره آن بحث میکنند و یا در حوزه علمیه درباره اینکه قرآن تحریف شده است یا نشده هم بحث میکنند که حتی در حوزههای علمیه درباره اینها هم بحث میکنند که هیچ اشکالی ندارد ولی در افکار عمومی و رسانهها نمیشود آنجا بحث کرد. حتی میشود درباره اصول قانون اساسی هم بحث کرد. یکی میگوید مثلاً من معتقدم طول دوره مجلس چهارساله باشد، یکی میگوید هشت ساله باشد بهتر است در حالی که قانون اساسی گفته چهارسال است. یا حتی ممکن است یک سری بحثهایی بکنند که یک مجلس کافی نیست و باید مثل بسیاری از کشورهای دنیا دو مجلس باشد.
یعنی شما میفرمایید مباحثی مثل رأی اعتماد به آقای مهندس زنگنه و غیره ذیل همان بحث رقیب بودن خود اصولگرایان با هم تعریف میشود؟
نه. اینها کاملاً بحثهای کارشناسی است. یک عده می گویند آقای زنگنه تجربه دارد و خوب است و دارد کار میکند و بین وزرای نفت بعد از انقلاب موفقترین بوده و بعضیها هم می گویند بد بوده است. اظهار نظر میکنند یا رأی میآورد یا رأی نمیآورد.
آقای باهنر! شما در عرصه سیاست ایران به عنوان «پدر لابی» ایران شناخته میشوید. از تجربیات خود در این زمینه به ما بگویید. به نظر شما لابی کردن نمایندگان مجلس با عناصر دولتی چه قدر مطلوب است؟
وقتی یک رئیس جمهور یک تعداد وزیر معرفی میکند میخواهد که وزرایش رأی اعتماد بیاورند و این رأی اعتماد فقط به یک جلسه یک ساعته کفایت نمیکند که دو نفر موافق و دو نفر هم مخالف صحبت کنند و کسانی که موضع ندارند بر مبنای آن موافق و مخالف به موضع برسند. مثلاً یک نفر به عنوان وزیر اقتصاد معرفی میشود ممکن است همان لحظه اول ده نفر موافق و ده نفر مخالف داشته باشد. این دو گروه شروع میکنند به یار جمع کردن و مذاکره کردن. یک نفر استدلال میکند این وزیر خیلی خوب است و یک نفر هم استدلال میکند که این وزیر نقاط ضعفی دارد. این کار را دولت هم میکند ولی دولت که دیگر نمیآید برای اعضای دولتش توضیح دهد. با نمایندگان مجلس ارتباط برقرار میکند و توضیح میدهد و از نظریهاش دفاع میکند. اگر به این می گویید لابی که اصلاً مجلس و دولت کارشان همین است. وقتی دولت یک لایحه را به مجلس میدهد شروع میکند به توجیه کردن و دفاع کردن از لایحهاش. این لایحه لزوماً فقط در صحن علنی مجلس نیست. ممکن است در کمیسیونها باشد یا ممکن است بیرون از مجلس باشد. مثلاً فرض میکنیم وزارت اقتصاد یک لایحهای را به مجلس میآورد، ممکن است یک تعداد از نمایندگان را به دفتر وزیر دعوت کند و آنجا شروع کنند به مذاکره کردن. اینها کارهای خیلی خوب و طبیعی است و باید این کارها بشود.
این به استقلال مجلس و یک نماینده آسیب نمیزند؟
استقلال مجلس یعنی چه؟ مثلاً بنده در قدیم یک مهندس معمار بودم و به مجلس آمدم. حداکثرِ حداکثر ممکن است یک سری طراحیهای خوب ساختمانی انجام دهم و در ضمن مردم هم به من اعتماد کردند و به من رأی دادند. من حالا میخواهم درباره بودجه کشور تصمیم بگیرم. سواد من در بودجه نویسی کشور صفر است و مثل اکابر میمانم. این نمایندهای که مثلاً یک پزشک متخصص است یا یک استاد متخصص رشته فیزیک دانشگاه میخواهد بیاید در مجلس و درباره همه چیز اظهار نظر کند. اتفاقاً اگر استقلال را به این تعریف کنیم که نماینده مجلس تحت تأثیر صحبتهای دیگران قرار نمیگیرد این که خیلی بد است و این اصلاً به درد مجلس و نمایندگی نمیخورد. اگر پزشک خوبی است برود جراحی کند. استاد خوبی است برود سر کلاس درس بدهد. میخواهد در مجلس درباره سیاست خارجی، اقتصاد، فرهنگ، مسائل استخدامی، انرژی اتمی و درباره همه اینها اظهار نظر کند. اتفاقاً نماینده مستقل کسی است که درباره همه اینها بپرسد و مشورت و لابی کند و صحبت کند و نظرات دیگران و کارشناسان را بگیرد. شما اگر به این می گویید لابی یا هرچه اسم آن را میگذارید اصلاً نه تنها کار خوبی است بلکه کار واجبی است. اگر کسی این کارها را نکند به وظایف نمایندگیاش عمل نکرده است.
اتفاقات سیاه و سفید در دوران بیست و هشت سال نمایندگی شما در مجلس چه بود؟
این اتفاقات هر یک از دیدگاهی قابل بررسی است. در دوره دوم دولت آقای هاشمی که ایشان وزرایشان را معرفی کردند در جلسه علنی یک تعداد موافقین و مخالفین وقت گرفتند و صحبت کردند ولی در مورد مرحوم نوربخش هیچ کس نه موافق و نه مخالف حرف نزد بعد رأی گیری کردند و همه رأی آوردند غیر از آقای نوربخش. این اتفاق جالبی بود. وقتی هیچکس مخالف او صحبت نکرده بود اما نمایندهها به او رأی ندادند. یا در دولت اول آقای احمدی نژاد که تصور این بود که دولت اصولگرا است و قریب به اتفاق مجلس هم اصولگرا است ایشان وزرایشان را معرفی کردند و در مرحله اول به یکباره چهار یا پنج وزیر ایشان رأی نیاوردند. اینها یک مقدار به نظر میرسید کارهای عادی و طبیعی نباشد. اما در مسائل کلی از نظر مشورت کردن و نظریه دادن از مجلس چهارم به بعد مرکز پژوهشهای مجلس را تأسیس کردیم که الان در روال افتاده است. مثلاً هر طرح و لایحهای که به مجلس میآید مرکز پژوهشها روی آن کارهای پژوهشی میکند و گزارش میدهد و نظرات اساتید دانشگاهها، دولتیها، بخش خصوصی و غیره را میگیرد و بعضی وقتها نمایندهها اصلاً نمیرسند این گزارشها را در حد مستوفی مطالعه کنند و وقت بگذارند.
به نظر شما در رأس امور بودن مجلس در تمامی زمینهها آیا آنطور که مد نظر حضرت امام (ره) بود قوت پیدا کرده یا ضعیف شده است؟
من میخواهم از مجلس در رأس امور است یک تعریف متفاوتی بکنم. اگر حضرت امام (ره) این جمله را فرمودند ایده یا آرزو یا نظر خودشان نبوده است. این قانون اساسی که طراحی و تصویب شده و مردم به آن رأی دادند را هر حقوقدانی که بخواند متوجه میشود که مجلس در رأس امور است. مثلاً می گویند سه قوه از هم مستقل هستند و تفکیک قوا در قانون اساسی آمده است. رئیس جمهور باید در کارهای خودش اختیار داشته باشد. با اینکه رئیس جمهور از نظر سیاسی در قانون اساسی نفر دوم مملکت است و اختیارات خیلی زیادی هم دارد اما از ابتدا که رئیس جمهور میشود باید همه وزرایش را مجلس تائید کند. رئیس قوه قضائیه که کلی معاون و غیره دارد چرا این کار را نمیکند؟ یا در یکی از اصول قانون اساسی که میگوید برنامه و بودجه و امور استخدامی از اختیارات خاص رئیس جمهور است و بعد ذیل آن میگوید این اختیارات را قانون یعنی مجلس تعیین میکند. یا مسائل بسیار مهمتر از این، اگر مرزهای کشور بخواهد مثلاً با یک کشور دیگری اصلاح شود درباره این مرزها دولت میتواند لایحه بدهد و فقط مجلس میتواند اجازه اصلاح بدهد. یا اعلام حالت فوق العاده یا نظامی در کشور. اینها را دولت میتواند پیشنهاد بدهد و فقط مجلس باید تصویب کند و از این بالاتر البته من دعا میکنم انشاا... این اتفاق نیفتد ولی مجلس میتواند رأی به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور بدهد. هیچ مقامی در کشور نمیتواند مجلس را منحل کند اما مجلس میتواند عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور را به رأی بگذارد. وقتی اینها را در اصول قانون اساسی میخوانیم میبینیم واقعیت قضیه این است که حضرت امام (ره) فرمودند مجلس در رأس امور است و فکر میکنم مقام معظم رهبری هم یکبار فرمودند که حضرت امام (ره) که فرمودند مجلس در رأس امور است واقعاً همین طور است و من هم همین را می گویم و تقریباً مضمون بیان ایشان این بود و ایشان هم تائید فرمودند که مجلس در رأس امور است و واقعاً هم همین است. نه اینکه چون امام (ره) میخواستند بلکه قانون اساسی اینطور گفته است. حالا سؤال این است که آیا مجلس در رأس امور مانده یا خیر. من فکر میکنم این موضوع مقداری از این مسئله نشأت میگیرد که آیا دولت وزرایش از مجلس رأی اعتماد میگیرند، بله میگیرند و نمیتوانند نگیرند یا آیا مجلس میتواند استیضاح کند، بله میتواند و کما اینکه کرده است.
ساز و کار در رأس امور بودن مجلس در استیضاح وزرای ضعیف یا عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور چگونه باید اعمال شود؟
من به عنوان یک آدم پارلمانی که بیست و هشت سال سابقه فعالیت در مجلس را دارم و باید خیلی هم طرفدار مجلس باشم دعا میکنم که خدا کند تا آخر نظام جمهوری اسلامی که انشاا... به حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) وصل شود دیگر پیش نیاید که مجلس بنا باشد عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور را مطرح کند. چون خیلی هزینه دارد. هفت تیر و هشت شهریور هزینه عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور بود و شوخی نداریم. عدم کفایت سیاسی بنی صدر بحمدا... رأی آورد و به خیر هم گذشت و خدا را هم شکر میکنیم اما هزینه آن هفت تیر و هشت شهریور بود و هزینه کمی ندارد. بالاخره یک نفر که رئیس جمهور میشود بیست میلیون یا بیست و پنج میلیون کمتر یا بیشتر از مردم رأی میگیرد و رأی مردم تعیین کننده است و مردم همه کاره کشور هستند. این رأی را به این سادگی نمیشود باطل کردم مگر اینکه این قدرت وجود داشته باشد که بنشینید و تک تک رأی دهندگان را قانع کنید که این رأی که دادید اشتباه بوده است. این است که هزینهاش خیلی بالا میرود. آن طرف در استیضاح وزرا هم همین طور است. ما در استیضاح وزرا محاسبه میکنیم و بارها هم مثال زدم و شاید مع الفارغ باشد که ما در اسلام هم داریم و فکر میکنم روایت از نبی اکرم (ص) باشد که میفرمایند: مبغوض ترین حلال نزد خدا طلاق است. طلاق حلال است و مجاز هم هست ولی در نزد شارع مقدس مبغوض ترین حلال است. من معتقدم در رابطه مجلس و دولت بدترین حق مجلس استیضاح است. نه اینکه نباید باشد بلکه باید باشد و حتماً هم این حق را نباید از مجلس گرفت اما استیضاح مثل طلاق است. اگر الان بخواهیم یک وزیر را استیضاح کنیم باید داده و ستاده مان را محاسبه کنیم که متعادل باشد. یک چیزی را از دست میدهیم و یک چیزی را میگیریم. اگر طرح استیضاح یک وزیر را مطرح کنیم اولاً از الان آن وزراتخانه مربوطه بلا تکلیف میشود که آیا شخص وزیر هست یا نیست مخصوصاً اگر دولت مخالف باشد. یک وقت احساس میشود دولت هم پشت پرده یا زیر میزی موافق است که آن خیلی مشکل ندارد اما اگر دولت مخالف باشد در روز استیضاح میآید و از وزیرش دفاع میکند و از مجلس خواهش میکند که به استیضاح رأی ندهید. فرض میکنیم مجلس به استیضاح وزیر رأی دهد بعد رئیس جمهور طبق قانون اساسی میتواند سه ماه سرپرست بگذارد و برای سرپرست دیگر نیاز نیست از مجلس بپرسد. برخی وقتها اتفاق می افتد که دو دفعه دو نفر دیگر را معرفی میکند که دوتا سه تا چهارماه معطل میشود. یعنی هشت ماه تا یکسال یک وزارتخانه معطل میشود برای اینکه ما میخواهیم یک وزیر را استیضاح کنیم. ما اینطور می گوییم که اگر میخواهیم یک وزیر را استیضاح کنیم باید به اطمینان برسیم این وزیری که دارد میرود نمرهاش دوازده است و وزیری که میآید باید نمرهاش هجده باشد.
آیا بهتر نیست رأی اعتمادی که به وزیر داده میشود با توجه به اینکه میفرمایید کار مجلس کارشناسی است آنقدر کارشناسی و منطقی باشد که اصلاً کار به استیضاح نکشد؟
کاملاً درست است. آن هم باز حدی دارد. اتفاقاً در دولت آقای احمدی نژاد این اتفاق افتاد و ما با ایشان خیلی صحبت کردیم و در دولت آقای روحانی هم این اتفاق افتاد. آقای احمدی نژاد یک نفر را به عنوان وزیر نفت معرفی کرد و ما به او رأی ندادیم و چند ماه طول کشید و نفر بعد را معرفی کرد و رأی ندادیم و فکر میکنم تا چهارنفر را معرفی کرد و رأی ندادیم. آقای روحانی هم درباره وزیر علوم همین کار را کرد و این هم خیلی هزینه دارد. کشور ما در اول دولت یازدهم هشت تا ده ماه بدون وزیر علوم بود. حالا ببینید در خصوص دانشگاهها و اساتید و دانشجوها و حساسیتها چه اتفاقی می افتد. یعنی رأی اعتماد اول دوره هم باز هزینه دارد. در این هزینهها و دادهها و ستاده ها مجلس محاسبه میکند. یک وقت فرض کنید بنده مثلاً همه مجلس هستم و باید خودم وزیر بعدی را مشخص کنم که ساده است بگویم آن برود و این بیاید چون این نمرهاش خیلی بهتر است ولی وزیر بعدی را که من نمیتوانم بگذارم رئیس جمهور باید معرفی کند. اولاً معلوم نیست رئیس جمهور آن کسی را معرفی کند که من دوست دارم و آن کسی را معرفی میکند که خودش دوست دارد. بنابراین باید به دومی و سومی و چهارمی رأی ندهیم. همین اتفاقی که برای وزارت علوم افتاد. میخواهم بگویم اینها اختیاراتی است که مجلس دارد اما معنا و مفهوم اش این نیست با هر مشکلی که پیش میآید از این اختیار استفاده کند. باز به همان مسئله طلاق بر میگردد. ممکن است در خانواده یک شوهر دهها دلیل برای طلاق دادن زنش پیدا کند یا زن دهها دلیل برای طلاق گرفتن از مردش پیدا کند ولی همه اینها را باید یک طوری حل و فصل کند والا اگر اینطور باشد اصلاً خانوادهای باقی نمیماند.
به این مجلس که دوره آن چند ماه دیگر به پایان میرسد مجموعاً چه نمرهای میدهید؟
فکر میکنم در فضای واقعیات جامعه و واقعیاتی که وجود دارد که بعضی رو و بعضی پشت پرده است، مجلس نهم به وظایف خودش خوب عمل کرده است ولی نمرهای نمیتوانم بدهم. چون تقریباً در همه مجلسها بودم و دیدم باید عرض کنم بدشانسترین نمایندگان بعد از انقلاب نمایندگان مجلس نهم هستند. چون اول دوره که انتخاب شدند دو سال با دولت آقای احمدی نژاد بودند. قهر و آشتی و دورکاری و دعوا و مرافعه و غیره و دو سال از عمرشان هم اینطور رفت. بعد هم دولت آقای روحانی آمد که تا مثل هر دولتی خودش را پیدا کند و به کارها مسلط شود و مدت زیادی هم برجام و مذاکرات وقت گرفت که اینگونه باقی عمر مجلس هم گذشت. در ضمن در تحریم هم بودیم و بودجهای هم در کشور نبود که نمایندگان به وزارتخانهها فشار بیاورند که راه یا استخری برای ورزشکارها ساخته شود. عملاً بودجه این چند سال گذشته به نسبت بودجههای قبلی شاید یک سوم و یک چهارم بود. این بودجهها فقط صرف حقوق کارمندان میشد و عملاً کار عمرانی جدی انجام نشد. بنابراین از دیدگاه مردم اگر بخواهم مطلق تصور کنم ممکن است بگویند نمایندگان ضعیف بودند اما ما که در فضای واقعی قضیه هستیم فکر میکنیم که این بندگان خدا هم خیلی زحمت کشیدند ولی به قول معروف بیش از این بیلشان گل بر نمیداشت.