گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- یاددشت دانشجویی*؛ انتخابات مجلسین شورای اسلامی و خبرگان با همه فراز و فرودهایش به آخر خط رسید؛ آرای همه شمارش شدند و به جز برخی از حوزه ها که در دور دوم نماینده منتخب خود را خواهند شناخت، در اغلب مناطق نمایندگان در دور اول راهی مجلس شدند.
اما آنچه که در این دوره بیش از پیش در کانون توجهات مردم و رسانه ها قرار گرفت آرای کاملاً متمایز تهران با دیگر مناطق کشور بود؛ پیروزی مطلق و صد در صدی در مجلس شورا و نتایج قابل توجه در مجلس خبرگان؛ نتایجی که اگر چه تا حدودی انتظار آن می رفت اما شاید برای کسی قابل باور نباشد که بزرگان جناح مقابل از حداد عادل گرفته تا مرضیه وحید دستجردی و حجت الاسلام ابوترابی فرد جایی در مجلس آینده نداشته باشند.
به هر روی هرچه هست، شگفتانه تهرانی ها تمام و کمال رقم خورد؛ شگفتانه ای که شامل ۸ نماینده زن و تعداد قابل توجهی از منتخبین نه چندان سرشناس می شود. البته این اولین بار نیست که تهرانی ها با مشارکت قابل توجه و هماهنگ خود نتایجی متفاوت با سراسر کشور رغم می زنند؛ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ نیز بالاترین درصد موفقیت نفر دوم انتخابات در تهران رغم خورد و همین مسئله یکی از عواملی شد تا توهم تقلب، حوادث فتنه ۸۸ را به وجود آورد.
به هر روی هرچه هست تهرانی ها آرام آرام خودشان را متمایز می کنند، تمایزی که سال ها پیش و با ورود تفکر اقتصاد سرمایه داری در مدیریت شهری آغاز شد و با گسترش رسانه های ارتباطی نوین به بطن جامعه جوان و نسبتاً باسواد رسوخ کرد و حالا این سیاست مداران اصلاح طلب هستند که با دانستن قواعد بازی به خوبی توانستند افکار عمومی را با خود همراه کنند.
جالب آن که همین مدلی که در شهر تهران به خوبی جواب خود را پس داده است، در حال ورود به شهرهای بزرگ دیگر کشور است؛ در شهر اصفهان نیز از پنج نماینده منتخب سه نفر از لیست اصلاح طلبان برگزیده شدند؛ سه نفری که شاید تا پیش از آغاز مارتن انتخابات چندان شهرتی در بین مردم نداشتند اما با همان روش انتخاباتی تهران یعنی اعتماد به لیست انتخاب شدند.
در مجموع باید گفت آرای متمایز تهران خواستگاه سیاسی – فرهنگی دارد؛ فرهنگی از آن جهت که ریشه در خواسته ها و تمایلات مردم از جمله آزادی های اجتماعی، رفاه مطلق اقتصادی، غرب گرایی و ... دارد؛ و سیاسی از آن جهت که یک جناح سیاسی که اینگونه وانمود می کند که خاستگاه اجتماعی آن در بطن خواست های مردم است، سعی دارد خود را پرچم دار مردم نشان دهد. پرچم داری که از یک سو مناسبات و خطوط قرمز نظام را دانسته و همچنین خود سابقه قابل توجهی در اداره کشور دارد و از سوی دیگر به طرز عجیبی نسبت به خواست های خاص مردمی از خود انعطاف نشان می دهد.
همین دو عامل باعث شده تا مردم و به خصوص جوانانی که شاید کمتر گوش شنوایی برای بیان خواسته های اجتماعی خود می یابند فعلاً از سر اجبار رو به سوی این جناح سیاسی آورند. و نتیجه آن که علیرغم عدم شناخت از لیست ارائه شده اصلاح طلبان تنها به صرف اعتقاد و احساس قرابت با گفتارهای جناح سیاسی مذکور آرای خود را به نفع لیست اصلاح طلبان به صندوق های رای بیاندازند.
انتخابات اخیر تلنگر محکمی برای اصولگرایان بود؛ به خصوص آن که تغییر سبک زندگی علاوه بر آن که در تهران کاملاً نهادینه شده بلکه در حال ورود به دیگر شهرهای بزرگ کشور است؛ اصلاً دور از انتظار نخواهد بود اگر در انتخابات دوره بعدی مجلس شاهد ورود گسترده تر جریان اصلاحات باشیم؛ بنابراین اگر اصولگرایان برای آینده سیاسی خود دغدغه مند هستند باید از هم اکنون چاره ای برای این مسئله بیاندیشند؛ چاره ای که به نظر در دو راهکار خلاصه می شود یا تلاش برای تغییر سبک زندگی مردم و یا تغییر روش برخورد با مردم.
بدون شک تغییر سبک زندگی مردم و یا حتی مقاومت برای عدم پیشرفت روند فعلی با توجه به گسترش روزافزون رسانه های ارتباط جمعی و تلاش بی وقفه رسانه های معاند بسیار سخت و طاقت فرسا است؛ اما راهکار دوم اگرچه راهکار اصلی نخواهد بود و فعلاً می تواند به عنوان روشی برای همراه نگاه داشتن بخش قابل توجهی از مردم در مرکز کشور مورد استفاده قرار گیرد؛
به صراحت باید اذعان کرد یکی از اصلی ترین دلایل ضربه شدیدی که اصولگرایان در تهران خوردند ماحصل رفتارهای بعضاً پرخاشگرانه برخی از نمایندگان این شهر در مجلس نهم است؛ رفتارهایی که در پاسخ به عملکرد قابل انتقاد دولت مردان بود اما می شد با روشهای بهتر و سودمندتر بیان شود نه آن که بعضاً از تریبون های رسمی و با عصبیت و پرخاشگری نسبت به برخی از اعضای محبوب دولت مطرح شود.
به خصوص در قضیه برجام که موضع گیری های صریح مجلسی ها به نوعی ذهنیت تقابل و ضدیت با دولت را در اذهان مردم ایجاد کرد؛ سخن به گزاف نیست اگر بگوییم بخش عمده آرای تهرانی ها به این دلیل به حساب اصلاح طلبان واریز شد که خللی در مسیر اجرایی شدن برجام که متاسفانه تبدیل به نقطه امید برای مردم شده ، ایجاد نشود.
اگر چه می شد با موضع گیری های معقول تر و معتدل تر ابتدا کرسی های مجلس را حفظ کرد و پس از آن از طریق قانون نظارت دقیقی بر عملکرد دولت در بخش های گوناگون داشت. که نمونه این مسئله را می توان آرای به نسبت بالای آقای حدادعادل که به اعتدال در کلام شهره می باشد در بین دیگر نمایندگان اصولگرا اشاره کرد.
در مجموع و بی پرده باید گفت تهران فعلی در صورت ادامه روند حاضر، نمایانگر وضعیت آینده این کشور است؛ تغییر خواسته ها و تمایلات مردم و نوع برخوردی که صاحبان قدرت نسبت به آنها اتخاذ کرده اند تسریع در رقم خوردن آینده ای خواهد بود که چندان روشن نیست؛ اما بعضی اوقات بارقه های امید نیز در این فضا نشان می دهد هنوز تیر آخر در تهران شلیک نشده؛ وقتی فیلم بادیگارد ابراهیم حاتمی کیا که به زعم همه منتقدان به شدت سیاسی است و صراحتاً در راستای دفاع از ساختارهای حکومت ساخته شده، آنچنان مورد توجه همین مردم تهران قرار می گیرد که تا ساعت ها حاضرند برای دیدن آن در صف بایستند یعنی هنوز هم اگر با روش و اصول خاص و از در گفتگو و هنر وارد شوی می توان به راحتی بر روی افکار اثر گذار بود؛ و اگر این ارتباط بین مردم و پیشتازان انقلابی ایجاد شود آنگاه تغییر سبک زندگی عموم مردم نیز کار سختی نخواهد بود.
مجدداً تاکید می شود؛ هنر، گفتوگو در فضای به دور از تخریب و توهین و عصبیت، کار آگاهانه و هوشمندانه رسانه ای و ارتباط با بدنه جوان و دانشجو از اساسی ترین کارهایی است که باید در ماه ها و سال های آتی مدنظر فعالان سیاسی و فرهنگی اصولگرا و انقلابی قرار گیرد.
*سجاد بخشی؛ فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.