گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو -فردین آریش؛ روزهای هفته را با فیلم، برنامه یا سریال خاصی بیاد میآوریم. گزارشگران فوتبال گاهی از تعبیر «شب فوتبالی» استفاده میکنند. برای خیلیها «دوشنبه»ها با نود و چالشها و بیتعارفیهای عادل «گره خورده است»؛ یا شاید بهتر باشد بگوییم «گره خورده بود». حداقل از چند ماه قبل که نام سریالی آرام آرام بر سر زبان ها افتاد و معادلات را تغییر داد. سریالی که از صدا و سیما پخش نمی شد؛ سریالی که نامش «شهرزاد» بود و می خواست چشم های بیشتری هر «دوشنبه» خیره اش شوند؛ سریالی که می خواست «دوشنبه»ها را از آن خود کند؛ «دوشنبه»های شهرزادی!
شهرزاد و راز ماندگاری عشقهای اسطورهای
فصل اول سریال «شهرزاد» تمام شد.؛ یک ملودرام تاریخی با کلی ماجرای ریز و درشت. سریالی که برای چندین ماه نقل گعده ها و جمع های مختلف بوده. همه به هر بهانه از «بزرگ آقا» و «قباد» و «فرهاد» گفته اند و از «شهرزاد». شاید برای اینکه در روزگار عشقهای قلابی و پوشالی، رابطه های یک نواخت و کلیشه شده، «شهرزاد»ی پیدا شده با شمایل اسطوره ای و دست گذاشته روی پاشنه آشیل ما ایرانی ها و از «عشق» می گوید. قول معروفی هست که ایرانی ها یا عاشقند یا شاعر. برای همین از میان همه هنرها در «شعر» سرآمدیم و هیچ کجای جهان به اندازه ایران «شعر» و «شاعر» خوب و حسابی دیده نشده. این میان اما شعرهای «عاشقانه» هواخواه بیشتری دارند؛ عشق های اساطیری؛ عشق های بدون وصال؛ لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد، ویس و رامین و این اواخر شهرزاد و فرهاد!
ارسطو می گفت انسان حیوانی ناطق است؛ مارکس می گفت انسان موجودی است که کار می کند، اما دوستی هم می گفت انسان موجودی است که «قصه» می گوید! جهان انسانی، پر است از قصه ها و دِرام ها و تراژدی ها. «شهرزاد»، روایتکننده قصهها برای شهریاران، هسته اصلی داستانهای «هزار و یک شب»، در روزگار سرد و بی داستان ما می کوشد «قصه» تعریف کند. «شهرزاد» قصه گوی خوبی است و ما بیش از هر چیز نیوشایِ «قصه»ایم. بیشتر برای تسکین رنج ها و دردهای مان. شاید اینکه مردم «شهرزاد» را دوست دارند برای همین باشد؛ برای اینکه «زمانه» به آنها مجال تجربه های عاشقانه نمی دهد؛ «زمانه» بی قیدی و بی عهدی، «زمانه» روابط آزاد و آزادی های یواشکی!
قهرمانهای دوستداشتنی
مردم «شهرزاد» را دوست دارند به خاطر سوپراستارهایش؛ به خاطر «ترانه علیدوستی» و «شهاب حسینی» و «علی نصیریان»؛ سوپراستارهایی که «مانکن» نیستند. مردم فقط عاشق «بر و روی»شان نشده اند. آنها فقط بازی نمی کنند، بلکه خود «شخصیت» می شوند. با او عاشق می شوند و دلتنگ؛ شاد می شوند و غمگین، به دنیا می آیند و می میرند. سوپراستارها به ضعف های مخاطبان تکیه نمی کنند. خودشان را آویزان صد قلم ادا و اطوار و آرایش نمی کنند. آنها «هنر» می آفرینند. چارلی چاپلین می گفت: «چهل سال بیشتر مردم روی زمین را خنداندم و بیشتر از آنچه آنان می خندیدند خود گریستم». این تعریف یک سوپراستار واقعی است، تعریف یک قهرمان. قهرمان ها به جای مردم رنج می کشند. برای همین مردم تشنه قهرمانند. قهرمان ها تجسم رؤیاها و آرزوها، تعیّن غیرممکن ها و محال ها هستند. مردم از صمیم قلب قهرمان های شان را دوست دارند و از دشمن قهرمان های شان، بیشتر از دشمنان خودشان، متنفر می شوند.
می گویند روزگاری مردم در روستاها و شهرها با شنیدن قصه «امیر ارسلان نامدار» از ته جان گریه می کردند. می گویند مردم برای وصال «امیرارسلان» و «فرخ لقا» نذرها می کردند و دعاها می خواندند. و همین مردم چقدر نفرت داشتند از «فولادزره» و «ریحانه جادو» و چه نفرین ها که از زبان آنها نثار «ریحانه» و «مرجانه» و «سهیل» می شد.
چاوشی؛ خوانشی جوانانه از تاریخ
مردم «شهرزاد» را دوست دارند به خاطر «محسن چاوشی»؛ به خاطر صدای سوزناک و خسته اش. چاوشی «پاپ» می خواند اما «پاپیولار» نیست؛ برای مردم می خواند اما عوام زده و مبتذل نیست. در انتخاب هایش سخت گیر است و حساس. او کلاسیک ها را بازخوانی می کند. بیشتر خوانندگان هم نسل او فهم شان از حافظ و سعدی و مولوی نسبت به اطلاعات کتاب های مدرسه ای هم ناچیزتر است. همین توجه به گنجینه شعر گذشتگان و غول های تاریخ ادبیات فارسی، به موسیقی امروزی و خوانش جوانانه چاوشی، عمق و طراوت بیشتری بخشیده. چاوشی برای شهرزاد 8 قطعه خوانده؛ به اندازه یک آلبوم موسیقی. با اینکه دایره انتخاب های او از وحشی بافقی و هوشنگ ابتهاج تا حسین صفا و فاضل نظری گسترده است، اما در همه آنها یک نقطه مشترک وجود دارد؛ دیالکتیک گذشته و امروز؛ سرگشتگی و قرار؛ کابوس و رؤیا. این خلاصه موسیقی چاوشی و سریال «شهرزاد» است.
همیشه مال بد بیخ ریش صاحبش است و کالای خوب مشتری زیاد دارد. مردم برای تماشای «شهرزاد» پول می دهند، ولی به پای بیشمار سریال های مجانی ماهواره نمی نشینند. سینمای مردمی واقعی یعنی همین. یعنی رابطه مستقیم فیلمساز و مردم. یعنی حسن فتحی و تیمش مردم را در نظر گرفته اند. نگاه شان به جلب رضایت مردم بوده و رضایت مردم یعنی مجوز ادامه کار و ساخت فصل بعد و تلاش برای بهتر شدن.
خخخ
کسانی که سریال شهرزاد را تولید می کنند اجری به اندازه مدافعان حرم می برند شاید هم بیشتر چون که توئطه های فرهنگی شدشمن را خنثی می کنند
یا علی
از بی کیفیت بودن سریال شهرزاد همین بس، که به خاطر جلب توجه مخاطبین، اصل داستان رو بر پایه ی یک قصه عشقی بنا کرده. چون میدونه الآن جوونا درگیر این مسائل هستن. این یعنی سوء استفاده. حالا بگذریم از گریم بازیگرها و سیگار کشیدن هاشون که خودش کلی بی فرهنگیه.
نه من و نه هیچ یک از خانواده و اطرافیانمون
ولی یوسف پیامبر علیه السلام رو برای چهارمین بار، هممون دیدیم!!!
گر تو را نیست ذوق، کج طبع جانوری
اونایی که میگن شهرزاد خوب نبوده، فازشون چیه؟