گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو - سکینه سادات موسوی؛ این برای اولین بار در ایران است که یک نمایش بیش از 100 بازیگر و 200 پروژکتور را در خود جای داده است. و همین یک موضوع کافی است تا بدانیم با یک اتفاق منحصر به فرد و خاص طرف هستیم. نمایشی که مرزهای سالن های کوچک تئاتر را در نوردیده و حالا علاوه بر آنکه تقریبا تمام ایران را گشته است، پرتماشاگرترین نمایش ایران هم هست.
صحبت از نمایش بزرگ «فصل وصل» است. نمایشی که ادامه سریال نمایش های بزرگ آیینی گروه فصل شیدایی و دنباله نمایش های سابق این گروه یعنی «شب آفتابی»، «فصل شیدایی» و «ستاره صبح» است. یک نمایش عظیم که از ابعاد مختلف توانسته تعاریف مرسوم نمایش در ایران را دچار چالش کرده و سطح جدیدی از نمایش را وارد ادبیات نمایشی ایران کند. نمایشی که عنوان «نمایش میدانی» را به دوش می کشد و چه به لحاظ نمایشنامه، متون مورد استفاده، اتفاقات خاص حین نمایش نظیر انفجار و چه به لحاظ دغدغه مندی در مورد رخدادهای روز، شرایط بسیار ویژهای را تجربه کرده و اتفاقا با اختلاف بسیار بالا، پرتماشاگرترین و بلکه مردمی ترین نمایش ایران است. آن هم در حالی که نه بازیگران ستاره ای دارد که مردم بخاطر آنها به تماشای نمایش بیایند، نه تبلیغات عجیب و غریبی دارد و نه سالن باشکوهی، درون مایه طنز هم ندارد و از قضا مدت زمانش هم طولانی است. همه این ها عواملی هستند که اگر بخواهیم بر اساس شان قضاوت کنیم باید بگوییم «فصل وصل» نمی تواند توفیقی بیاید، اما همانطور که گذشت این نمایش بدون داشتن هیچ یک از مسائل فوق می درخشد و مردم را میخکوب می کند.
به سراغ علیرضا کوهفر مدیر مرکز هنرهای اسلامی مهنا رفتیم تا از او جویا شویم کم و کیف کار را و دلیل اقبال گسترده مردمی را. کوهفر می گوید: ««فصل وصل» یک تئاتر معمولی نیست، بلکه در ژانر و گونهای اجرا میشود که یکی از توفیقات آن نداشتن محدودیت است. در پروژه های محدود، هنرمندان تلاش میکنند از زبان نمادها و اشارهها استفاده ببرند و خیلی چیزها را نمیتوانند نشان دهند، اما خوشبختانه ما چنین محدودیتی نداریم و یکی از توفیقاتمان برای جذب مخاطب همین است.»
شاید این نکته، کلید اصلی موفقیت فصل وصل باشد: مردمی بودن. در روزگاری که تئاتر به نخبگانی ترین هنر ممکن بدل شده و بیش از 95 درصد مردم کشور با مقوله تئاتر کاملا غریبه هستند و در شرایطی که تئاتر ها در ایران به روشنفکرانه ترین نحو ممکن و سمبولیک ترین شکل به اجرا می رسد، و در حالی که هر روز خبر اتفاقات محیرالعقول و ضد اسلامی و ضد فرهنگی از تئاترهای کشور به گوش می رسد، مرکز هنرهای نمایشی انقلاب اما به سراغ مقوله هایی رفته است که کاملا برای مردم جدی بوده و دغدغه به حساب می آید. زبان نمایش زبان عام و همه فهمی است و اسیر پزهای روشنفکری و ادبیات غریب و غامض و نمادگرا نمی شود و از قضا دست روی مسائلی می گذارد که فراتر از دغدغه مردمی شده اند و اکنون به پدیده های اجتماعی بدل شده اند؛ پدیده هایی که مانند موضوع «مدافعان حرم» ریشه در اعتقادات و وطن دوستی ایرانیان دارد. در کنار اینها قرار دهید پروداکشن عظیم و جذابی که در خود انفجار و صحنه نمایشی بزرگ و ادوات مختلف را جا داده و نمایشنامه ای که به لحاظ تنوع سطح بسیار بالایی داشته و به هیچ روی باعث خستگی مخاطب نمی شود. چنان که رسالت بوذری راوی این نمایش می گوید: «خیلی از مخاطبان به من گفته اند، با اینکار انگار به تونل زمان می روند و سفری به تاریخ می کنند.»
بوذری درباره سختی ها و شرایط خاص این نمایش این چنین ادامه می دهد: «از ابتدا قرار بر آن بود در «فصل شیدایی» با محوریت توسل، داستانهای با قابلیت تصویری شدن نوشه شود، و «فصل وصل» را داستان خرمشهر، فتح آن و با محوریت شخصیت محمد جهانآرا بنویسیم. اما موضوع مدافعان حرم هم این روزها در کشورمان پیش آمده و باید به طور شایسته ای در مورد آن نیز کاری می کردیم.» او با اشاره به سفرش به سوریه و مستند بیبیسی درباره برخی افراد مدعی بر دریافت وجه نقد را ظلم بزرگی به این دلاورمردان قلمداد کرده و ادامه می دهد: رسانه درباره مدافعان حرم باید از باور و اعتقاد مدافعان حرم سخن گفت و به نظرم تا امروز رسانه در قبال مدافعان حرم کم کاری کرده است.
رسالت بوذری درباره استقبال مردم از فصل وصل هم ادامه می دهد: واقعیت این است که فضای تئاتر از توده مردم جداست و آمار دقیقی نداریم که شعار تئاتر برای مردم چقدر عملی شده است. سالنهای کوچک مخاطب 150 نفری دارند. تئاتر از مردم جدا شده است. ولی آثاری نظیر فصل وصل موفق شده اند مردم را با تئاتر آشتی دهند.
کوهفر در همین زمینه می گوید: اگر شما نام «فصل شیدایی» را در نقاط دوری همچون ابوموسی، لرستان، چهارمحال و بختیاری شنیدهاید، به خاطر در دسترس بودن کار ما در همه استانها است. این گروه سابقه بلندی در این سبک دارد. اولین کار «شب آفتابی» به کارگردانی آقای بهزادپور بود. بعدها عنصر تصویر به کار اضافه و ماحصل آن «ستاره صبح» شد. در ادامه با اضافه شدن آوا و فراتر رفتن کار از اجرا در سوله و سالن، «آوای نور» شکل گرفت. در دو سال اخیر نیز «فصل شیدایی» توانست در یک سانس نمایشی رکورد ۱۴، ۱۵ هزار مخاطب را داشته باشد.
از کوهفر درباره استقبال مسئولان از این نمایش با توجه به معظم بودن و موفقیت های بی سابقه اش در سطح کشور پرسیدیم. از این که تا توج هبه این حجم بیننده و با عنایت به سختی های بسیار زیاد تولید چنین نمایش هایی، مسئولان وزارت ارشاد تا چه اندازه با شما همراهی کرده و از فعالیت مهنا استقبال کرده اند. پاسخ کوهفر اما قابل تأمل است: واقعیتش این است که در غربت به سر میبریم. در بین مخاطبان وقتی مینگریم، مسئولی نمیبینیم. باید ببینید چه اتفاقی میافتد که این گونه کار پرمخاطب است. نه در تهران و نه در شهرستانها مسئولان ارشاد و حوزه هنری را نمیبینیم.
کوهفر از استقبال سرد کارگردانان تئاتری برای ورود به این عرصه نیز سخن می گوید: برخی از کارگردانان تئاتری را برای همکاری دعوت کرده ایم؛ اما ترجیح میدهند در وحدت کار کنند، از اینجا هم از تئاتری ها دعوت می کنیم برای حضور در مهنا و همکاری.
به هرحال آن چه که بیش ازر هر چیز به چشم می آید این است که برخورد صحیح با پدیده های اجتماعی و فاصله گرفتن از فضای شعار و پزهای روشنفکری مرسوم در تئاتر به همراه چشانی زحمت و مشقت فراوان تولید، باعث شده که مهنا اکنون به عبارتی تنها مرکز انقلابی باشد که دارد در فضای تئاتر اتفاقات جدی رقم می زند و توانسته ادبیات جدیدی را وارد فضای تئاتر انقلابی کند.
ادبیاتی که هرچند با قله فاصله های بسیاری دارد، اما به چشم مردم آمده و توانسته تا حدود زیادی مفهوم مردمی بودن هنر انقلابی را در قالب تئاتر نیز وارد کند. کاش مسئولانی که وظیفه اصلی شان بسط هنر انقلابی و اصلا برای این موضوع از ارگان های دولتی و وزارت ارشاد حقوق دریافت می کنند لااقل به تماشای این نمایش بروند تا شاید کمی به این فکر فرو روند که وظیفه ایشان حمایت جدی از این نمایش ها و تلاش برای ارتقای کمی و کیفی آنهاست.