اخبار دانشگاهی را از «کانال اخبار دانشگاهی SNN.ir» دنبال کنید
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- یادداشت دانشجویی، وقتی دیدم عده ای انتقاد کرده اند که چرا باید حتی کالاهای ارزشمندی مانند بنز و پورشه_ که میتوان به محل مبدا بازگشت داد و هزینه های استردادی آن را وارد چرخه اقتصادی نمود _ آتش زد؟و دست به تاویل و توجیه دستور صریح و غیر قابل تاویل مقام معظم رهبری زدند، بلافاصله ذهنم به نحوه اعدام یکی از مسئولین متخلف کره شمالی معطوف شد که با "توپ" جنگی به هزار تکه متلاشی شد!!
معنای این نحوه اعدام چیست؟
آیا نمی شد به نحو معمولی این اعدام انجام شود؟چیزی شبیه همه اعدام های دنیا؟
نکته اساسی این نحوه اعمال این است که گاهی فراتر از یک موضوع باید به مدیریت پیامدهای اجتماعی آن موضوع پرداخت.به عبارت دیگر برخی امور به صرف تحقق نمیتواند غایت مد نظر را استدراک کند بلکه صرفا «نحوه تحقق» آن می تواند به ثمرات مطلوب منتهی شود.
برای مثال در منابع شیعه و سنی نقل شده است که در مقطعی از تاریخ اسلام پیامبر اکرم (ص) و امیر المومنین (ع) دستور اکید به حضور مومنین در مسجد داشتند. تا حدی که تهدید کردند اگر کسی به مسجد نیامد خانه او را به آتش می کشیم.
سوال: آیا اگر نفس حضور در مسجد مطلوب معصوم (علیه السلام) بود آیا همان بیان مسالمت آمیز استحباب موکد کافی نبود؟ با وجود اینکه در هیچ گزارش تاریخی نیامده است که این دو معصوم بزرگوار چنین تهدیدی را عملیاتی کرده باشند؛ بنابراین آنقدر این تهدید به طور جدی مطرح می شود که حتی وقتی نابینایی به ایشان می فرماید که حضور در مسجد برایش صعوبت دارد حضرت به او دستور می دهد از منزل تا مسجد رسیمانی را نصب کرده و به وسیله آن در مسجد حضور یابد.در منابع اهل سنت نقل شده است که حکمت این دستور این بود که عده ای از منافقین در این دو مقطع قصد توطئه ای مهم و رخنه در اتحاد مومنین را داشتند و از آنجا که در آن زمان مسجد پایگاه مهم اجتماعی مومنین تلقی میشد منافقین نیز برنامه خود را از مسجد و ممانعت جهت حضور مردم در مسجد شروع نمودند به همین دلیل معصومین علیهم السلام چنین برخوردی را برای خنثی نمودن توطئه آنها در پیش گرفتند.
خلاصه اینکه در شرایطی که قاچاق کالا بنیادهای اقتصادی کشور را به به طور جدی به هلاکت افکنده و تولیدکننده داخلی را به چنان خاک سیاهی نشانده که کسی در روزگار ما جرات هزینه کردن سرمایه خود در کار تولیدی را ندارد و هزاز هزار کار خدماتی و دلالی را بر یک درصد فعالیت تولیدی ترجیح میدهد آیا هنوز میتوان برای برخورد با کالای قاچاق با لطافت تمام از دستورالعملهای کلیشه ای استرداد و برگرداندن پول آنها به خزانه ملی سخن گفت؟
آیا وقتی اینقدر ضوابط و ساختارهای اجرایی و قهریه در کنترل کالای قاچاق به هم ریخته و آشفته هست که در این سطح عظیم و به اصطلاح کانتینر کانتینر جنس قاچاق و مشابه کالای داخلی وارد کشور می شود میتوان امیدوار بود که در یک سازوکار سالم و بدون عیب پروشه و بنز قاچاق را استرداد نموده و هزینه آن را به کشور بازگرداند و هیچ دستبرد و خدشه ای به آن وارد نشود؟
سلمنا که اساسا امکان استرداد این کالا وجود داشته باشد و سلمنا که در یک مکانیزم ابداعی دچار نقض غرض به وسیله همان کسانی که مجوز رسمی کانتینرهای قاچاق را میدهند نشود؟آیا این نوع برخورد با جنس قاچاق میتواند به خوبی جایگاه خطیر این امر را در متلاشی کردن نظام اقتصادی کشور بازگو کند؟ آیا نباید در فرهنگ سازی اقتصاد مقاومتی مردمی طوری به مردم کالای قاچاق معرفی شود که همانند یک اثر سوء شخصی در زندگی فردی خود آن را حس کنند و با آن مبارزه کنند؟ این را باید مطمئن بود که وقتی کالای لوکس و گرانبهایی مانند بنز و پروشه به آتش کشیده می شود به طور طبیعی این سوال در ذهن عموم جامعه مطرح میشود که چرا یک پروشه سالم و بی عیب به آتش کشیده شد؟ از منظر روانشناسی این سوال اگر در ضمیر خودآگاه پاسخ خود را نیابد در ضمیر ناخودآگاه به پاسخ اجمالی خود می رسد. پاسخی که حاوی یک ملازمه بین ارزش خودرو پروشه، امحاء آن، اوج خسارت آور بودن کالای قاچاق است.
و آنچه در نتیجه تبدیل به فرهنگی نهادینه می شود نگاهی منفی و ضد هنجارهای اجتماعی به قاچاق است نه نگاهی سودآور و هنجار گونه.
با این اوصاف به نظر بنده دلسوزان انقلاب به جای تاویل و توجیه دستور رهبر انقلاب مبنی بر آتش زدن هر کالای قاچاقی در انظار عمومی به فکر ترویج فرهنگ غیرت ملی و ایثار فردی جهت اعتلای جامعه و آیندگان آن باشند.
بهنام طالبی طادی- فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.