گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ این روزها حوزه هنری حاشیهساز شده و کارهایش زیر ذرهبین مردم و رسانهها قرار گرفته است. مثل تیغ دو لبهای که هر کاری از آن برمیآید. میتواند ارج کارهای خوبش را بیشتر کند و البته فشارها علیه رفتارهای اشتباهش را دو چندان. حوزه هنری در این سالها توقعات را از خود بالا برده و برای همین تا اثری ضعیف تولید میکند نقدها و گلایهها علیهش اوج میگیرد. حالا و بعد از پذیرفتن اکران فیلم فروشنده اصغر فرهادی در سینماهای تحت حاکمیت حوزه در کنار رونمایی از نماهنگ «ایستادهایم 2» سیل نقدها و پرسشها به سمت مدیران حوزه سرازیر شده است. اما پشت پرده حاشیههای اخیر حوزه هنری چیست؟
حوزه هنری به تعبیری وزارت ارشاد بچههای انقلاب است. از آغاز آفرینشش قرار بوده مرجع تولید آثار طراز انقلاب اسلامی باشد. حوزه هنری میراث هنرمندان بزرگی است. کسانی مثل مرتضای آوینی و قیصر امینپور و سیدحسن حسینی و ابراهیم حاتمیکیا. در همه این سالها از دل حوزه هنری و جمعهای و گعدههای کوچک و باصفایش آثاری بیرون آمده که در زمینه خودش جریانساز بوده و سرآمد. حالا آن میراث گرانبها چند دهه بعد سپرده شده به تازه نفسها. به مدیرانی که چه در حوزه تولید آثار سینمایی و چه در اکران فیلمهای سینمای ایران اثرگذارند. آنها هم صاحب سینما هستند و هم تولیدکننده. این مسئولیتشان را سنگینتر میکند و دردسرهایشان را بیشتر. کارنامه حوزه هنری اما در روزهای گذشته تردیدهایی را درباره عملکرد این نهاد ریشهدار بوجود آورده است.
ماجرا از اکران نکردن فیلم «لانتوری» در سینماهای وابسته به حوزه هنری آغاز شد. اتفاقی که برخی رسانهها با تعبیر «تحریم» فیلم «لانتوری» از آن یاد کردند. این میان محسن مومنی شریف، رئیس حوزه هنری گفته ما هیچ فیلمی را تحریم نمیکنیم. بلکه بنا به مصلحت و اولویتهای خودمان بعضی فیلمها را برای اکران در سینماهای حوزه انتخاب میکنیم. استدلالی که منطقی به نظر میرسد و همانطور که بهروز افخمی هم در برنامه هفت گفت حق طبیعی مدیران حوزه است که هر فیلمی را دوست دارند اکران کنند. با این حساب طبیعی است که فیلمی مثل «لانتوری» با آن ظاهر سیاسی و شبه اجتماعیاش که بیشتر به بیانیهای شعارین و ژورنال میماند تا یک اثر سینمایی قابل قبول جایی برای اکران در سینماهای حوزه نداشته باشد. این به معنای تنگ نظری یا انفعال حوزه نیست که چنین فیلمی را اکران نمیکند بلکه نشاندهنده موضعی اصولی داشتن و حفظ ارزشهایی است که حوزه برای آن شکل گرفته است.
«حوزه هنرى «لانتورى» را نمایش نمىدهد ولى قرارداد نمایش فیلم آقاى فرهادى بسته شده و حوزه هیچ مشکلى با نمایش فیلم «فروشنده» ندارد.» اینها را علی سرتیپی گفته. مدیر شرکت «فیلمیران» که پخشکننده هر دو فیلم «لانتوری» و «فروشنده» است. اگر حرف او حقیقت داشته باشد –که احتمالا دارد- و فیلم «فروشنده» از روز 10 شهریور اکران شود مدیران حوزه چه توضیحی برای این تناقض دارند؟ آیا آنها فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی را تأیید میکنند؟ «فروشنده» چه نسبتی با اولویتها و ارزشها و جهتگیری حوزه دارد؟
جالبتر اینکه وقتی در روزهای گذشته فیلم «فروشنده» را در حوزه هنری برای بعضی فعالان رسانههای مذهبی نمایش دادند واکنشها تماماً منفی بود. همه، متفقالقول بر سویههای ضد ارزشی و غیر اخلاقی فیلم آقای فرهادی تأکید کردند. به اضافه اینکه آنچه از این نقدها میتوان فهمید ضعفهای تکنیکال فیلم کارگردان اسکار گرفته است. اگر طبق آنچه مدیر حوزه هنری گفته آنها حق انتخاب دارند و میتوانند هر فیلمی را بنا بر تشخیصشان اکران کنند رسانهها نیز این حق را دارند که منطق انتخاب فیلمها را بدانند. اگر فیلم «لانتوری» نه –که اکران نکردن آن قابل درک است- چرا فیلم «فروشنده» بله؟ ماجرا چیست؟ شاید چون اصغر فرهادی نخل و خرس و اسکار برده دوستان را نگرانی از فشار برخی رسانهها ترسانده. شاید هم بده بستانهایی در کار باشد. منتظریم کسی به این سوالات و تردیدها پاسخی بدهد تا همه چیز برای همه روشن شود.
این وسط رونمایی از نماهنگ «ایستادهایم 2» هم مثل نفت بر آتش حاشیهها افزود. نماهنگی که از ساختههای باشگاه سوره، وابسته به حوزه هنری است. کلیپی که بیش از دو سال ساخت آن طول کشیده و 1 میلیارد و 200 میلیون تومان خرج برداشته است. جدای از این خروجی کار نه تنها فاقد ویژگیهای تکنیکال قابل توجهی است بلکه میتوان گفت به سخره گرفتن توان دفاعی کشور هم هست. تیم جوان تولیدکننده این کار با چه توجیهی برای یک کلیپ 7 دقیقهای این میزان هزینه کردهاند؟ و مدیران حوزه با چه منطقی بودجههایشان را خرج چنین تولیداتی میکنند؟ آن هم با چنین فیلمنامهای که در شبکههای اجتماعی غیرواقعی بودن آن را با فیلمهای دست چندم هندی مقایسه میکنند. به اضافه خواننده کار که گمنام است و روشن نیست چرا باید پروژهای با این ابعاد به او سپرده شود. تهیهکننده محترم کار که جوان پرانرژی و خوشفکری است گفته: «وقتی تجربه وجود ندارد طبعاً باید هزینه تجربه را پرداخت.» اما واقعیت این است که تجربه کردن با ریخت و پاش متفاوت است. به اضافه اینکه چرا هزینه تجربه را باید برای چنین کاری پرداخت؟ آیا یک کلیپ هفت دقیقهای با بازیگران و خوانندهای ناشناختهای ارزش این چنین تجربهی پر هزینهای را داشت؟
سید حسن حسینی که خودش از بچههای نسل طلایی حوزه هنری است، میگفت: «حرف تلخ رودررو بهتر از حرف شیرین پشت سر است.» تردیدی نیست که حوزه هنری با مجموعههای تحت مدیریتش به رغم همه این حواشی یک نهاد انقلابی است؛ با گذشتهای روشن و موفق. نقدی هم اگر هست از سر همدلی و دلسوزی است. برای بهتر شدن و خلق آثار درخشان و انتخاب رویکردی مناسبتر. پس چه بهتر که نقدها و تردیدها را از خودیها بشنوند. و هر چه این نقدها صریحتر باشد و به وقتتر، بیشتر به آنها کمک میکند. البته اگر بشنوند و پاسخگو باشند و صریح و متواضع.
ممنون
با این پول میشد ۱۲۰۰ تا کلیپ بهتر ازاین ساخت....
خدایا پولو به کیا میدی....
.
.
.
مبارزه ی منفعلانه کار بجایی نمی بره... روزی مصلحت اندیش خواهید شد...
موفق باشید
جنگ هم همین عالم پیروزیش بود...
امام هم با همین سلاح اراده ها انقلاب کرد...
اگر دیگران تمسخر می کنند ایرادی نیست چرا که دیگران فهم این اراده و ایمان را ندارند ولی شما اگر تریبون انقلابی هستید چرا دیگه...
توقع داشتید با سلاح توی کلیپ علیه سلاح های آمریکایی مبارزه می شد اونوفت براتون باور پذیرتر بود...؟!!!
کمی به درونتان رجوع کنید...
موفق باشید
تاکی باید یک اثر به دلیل حضور یک فرد مشهور مورد توجه قراربگیره،منتقد محترم برای مردم عادی درنگاه اول هدف و درون مایه کار مهمه که این اثر بخوبی جای خودشو تو دل مردم باز کرده.امیدوارم ضعف های اون در کارهای بعدی جبران بشه
همیشه طرفدار حق باشید. فرقی نمی کنه کی ساخته. وقتی پول بیت المال حیف و میل شده چه فرقی داره کی ساخته. اتفاقا گناه کسانی که تو جبهه حق یک چنین کارهایی می کنن خیلی سنگین تر از اوناییه که تو جبهه باطل این کارو میکنن. چون افراد این جبهه خوراک میدن دست دشمن. ما باید حق رو بگیم فرقی نمی کنه کی بوده. کار خوبه ولی نه برای یک میلیارد و دویست میلیون.
این کلیپ تو بالاترین قیمت بیشتر از 50 میلیون هزینش نمی شده. اصلا بالاتر بگیریم 100 میلیون. بازم زیاد خرج کردن برادران
اصرار برای وصلش به انقلاب برای چیست؟