به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ مجید شاه حسینی منتقد و مدرس حوزه سینما در پنجمین روز نشست هم اندیشی سینما انقلاب در سخنانی مسائل کلی سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر را تبیین کرد.
شاه حسینی گفت: بحث سینما انقلاب و نسبتش با سینما و مهمترین مناسبت سالانه ی سینما که جشنواره ی فیلم فجر است، همواره مورد مداقه بوده است. و بنده هم اولین فردی نیستم که در این باره نظراتم را می گویم. زمانی من جمله ای گفتم و به مذاق خیلی ها خوش آمد که جشنواره فیلم فجر، شب قدر سینمای ایران است. این جمله فقط از باب مخاطبین شب قدر بوده است. به این اعتبار که مخاطبین شب قدر در سال فقط یکبار به مسجد می روند. لذا وجه شبه این است که در شب قدر نظام سینمایی جمهوری اسلامی ایران کسانی هستند که یک نوبت یا یک دوره سینما می روند. و آن وقت تصمیم می گیرند که چقدر با این سینما موافقند و چقدر سینما به نظام ارزشی آنها، به شیوه ی زیست آن ها و به باورهای اجتماعی آنها احترام گذاشته است. اگر از این جشنواره بوی احترام استشمام کنند قاعدتا نسبت به یک سری فیلم ها نظر مساعد پیدا می کندد و در طول سال بقیه را دعوت می کنند به تماشای آن آثار، و اگر نه می روند تا سال بعد.
او ادامه داد: اینکه چرا این نکته را سرآغاز عرایضم قرار دادم از این جهت است که سینما هویتی دارد و آن نمایش و جلوه گریست و دوست دارد همه ی مکانیزم های ارزش گذاری را نیز در درون خود و در مکانیزم خود تعریف کند. یعنی از بیرون کسی در مورد سینما قضاوتی نداشته باشد. و همه ی قضاوت های راجع به سینما را درون سینمای می پسندد؛ فارغ از اینکه سینما در هر موضوعی نظر میدهد. راه به دین، تربیت، اخلاق، جامعه و شیوه ی زیست و به طور کلی در هر جا و حوزه ای سرک می کشد و خود را محق می داند اما وقتی نوبت به ارزیابی سینما می رسد، میگویند فقط منتقدین فیلم سخن بگویند، لطفا کارشناسان سینما و کسانی که کارت عضویت خانه ی سینما دارند نظر بدهند.
سینمای ما دیگر ربطی به جامعه روز ندارد
این منتقد سینما همچنین اضافه کرد: حتی می بینیم در آیین های سینمایی و جشنواره ها سعی دارند که فقط سینمایی ها بیایند و تدریجا می بینیم در توزیع بلیط های جشنواره ولو به قیمت خالی بودن سالن ها هر سال سهم مشارکت مردم کمرنگ تر می شود. چرا سینما نسبت به هر چیزی نظر می دهد اما نوبت به خودش که می رسد اینقدر محافظه کار می شود. چرا نمی گذارند مردم عادی هم نظرشان را راجع به سینما بگویند. اینکه هر سال شرکت مردم عادی در این آیین سینمایی دشوارتر می شود شاید به این دلیل است که سینما شیوه ی زندگی اصحاب خود را آنچنان تراز و هنجار تصور می کنند که قاعدتا نمی خواهد کسانی که در نظرشان این شیوه ی زندگی مخدوش است در جریان این آیین ها قرار گیرند.
شاه حسینی گفت: سینمای ما دیگر ربطی به جامعه ی روز ما ندارد. جنسی از سینما که خود سینماگران به آن می گویند سینمای اجتماعی، به شیوه ای مطرح میگردد که روی پرده ی سینما هنجار تلقی می شود در حالی که این مساله ی جامعه نیست. منظورم این نیست که در جامعه وجود ندارد بلکه منظور اینکه هنجار و مساله ی جامعه نیست. نمی خواهم وارد مصادیق شوم چون از بحث دور می شویم ولی یک مثالی می زنم، شما ببینید بحث ترنس یا سکشوال ها از جهت آماری چند درصد جامعه ی آماری ما را تشکیل می دهد، و تا چه میزان مساله ی فیلمسازان قرار گرفته است.
او ادامه داد: در واقع سینما همیشه در غالب یک تفکر لاییک و به شدت متجدد و فمینیستی و از جنس لیبرال قرار می گیرد و مقابل خود پکیج دین، سنت و قاعده مندی را که آن ها تلقی استبداد می کنند، قرار می گیرد. سینما کارش خلق و ایجاد است اما به این معنا نیست که سینما هرچه نمایش می دهد، قاعدتا مساله ی جامعه باشد. این را به کسانی میگویم که رد این سالها داعیه ی سینمای اجتماعی دارند. کدام اجتماع؟ این رئالیسم اجتماعی که از آن دم می زنید بر اساس کدام مکتب رئالیسم است؟ این که شما آسیب ها را اینطور تغلیظ شده بازنمایی می کنید و ظاهرا می گویید که قصد ما آسیب شناسیست، چه مدل سینمایی است . حال آنکه آسیب ها وقتی در سینما جلوه گری می کنند، خود را منتشر و تکثیر می کنند.
شاه حسینی گفت: خلاصه ی کلام اینکه اگر شما سینمایی داشتید که اسم آن اجتماعی بود ولی با شیوه ی زندگی آرمان خواهی آن جامعه و دهه فجری که اوج آرمان خواهی مردم ماست، نسبتی نداشت و مساله اش آرمان های ملی و مردمی نبود؛ مساله ی سینما زیر سقف تنگ ذهن فیلمسازی محدود است که به قصد گفتن آن حرف می خواهی یک تجلی جهانی بکند و مخاطبینی را در بیرون از مرزها برای خود فراهم کند. این چیزی است که در جشنواره ی فیلم فجر خیلی پررنگ آن را می بینیم.
مدرس حوزه سینما با اشاره به فیلم سینمایی «ایتالیا ایتالیا» که در جشنواره امسال اکران شد بیان کرد: فیلمی در جشنواره هست که عرض ارادت خواص به یک کشور اروپایی دارد به گونه ای که اسم کشور دو بار در اسم فیلم آمده است. به گونه ایست که از خوانندگان آن کشور و محصولات آن کشورتا هنجارهای آن کشور را فریاد می زند. یعنی فیلمساز محترم اینطور تشخیص داده اند که فرهنگ یک کشور دیگر را اینگونه قاب بگیرند. خب نسبت این فیلم با فرهنگ و جامعه و مردم ما چیست؟ مردم باید از این فیلم چه تلقی بکنند؟ بخندند یا به حال خود بگیریند؟ سپهر ذهنی فیلمساز چه بوده است که با این فیلم به سینما آمده است.
غلظت فمنیسم در جشنواره امسال شگفت انگیز است
او همچنین ادامه داد: یا در فیلمی دیگرسوژه های عجیب و غریبی از غلظت دوز فمینیسم در جشنواره می بینیم. یک پدیده ی به نام فمینیسم از یونان باستان که دورترین فرهنگ است نسبت به فرهنگ کهن ایرانی. ایران و یونان در نظام ارزشی، در نظام آرمانی و سپهر اخلاقی، در یکتا پرستی ایرانیان وبت پرستی یونانیان از قدیم دچار چالش و تضاد بوده اند. آنگاه فمینیسم آرتمیسی، خطرناکترین و رادیکال ترین نوع فمینیسم که در خاستگاه خود نتوانسته دوام بیاورد را می بینیم که می شود وجه غالب جشنواره ی امسال.
شاه حسنی با انتقاد از فمنیسم در سینما ایران گفت: چطور است که در بعضی از فیلم ها حتی یک مرد خوب پیدا نمی شود و هر چه هست زنان مظلوم منتقم در فیلم است، این علم جنگ علیه مردان را چه کسی در سینما برافراشته است. آیا این دوز بالای فمنیسم در جشنواره اتفاق است؟ واقعا می شود بدون ترسیم جایگاه ارزشی و درست از مردان جامعه، زنان جامعه را به درستی ترسیم کرد؟ این بارکشی عجیبی که در سینما از کجاست؟ فیلمساز چگونه جامعه ی خود را می بیند که یک شخصیت مثبت مرد در فیلمش ندارد؟
مدرس دروس سینمایی ادامه داد: این تا زمانیست که سینما داعیه ی اجتماعی دارد اما وقتی که زیرمتن های سیاسی پای کار می آیند رنگ بازی های تصویری در سینما هم پیش می آید. اینکه رنگ آبی هارمونی تصاویر غالب فیلم ها قرار گیرد. بنده نمی خواهم پیش فرضی نسبت به این رنگها داشته باشم که رنگ آبی نماد انتخاباتی سال بعد است یا منشاء آن را باید خاج از مرزها بیابیم .اما قاعدتا این میزان از رنگ آبی غیرعادی است. حقیقت این است که این سینما با این داعیه ی اجتماعی بودن به لایه هایی می رسد که نگران کننده به نظر می رسد و این لایه ها سیاسی یا اخلاقی اند.
به عنوان کسی که جشنواره های خارجی را دیده ام و مدیر هیات ایرانی در جشنواره ها بوده ام می گویم، جشنواره هایی است که فیلم هایی که شائبه ی جنسی دارن امتیازه ویژه ای می دهند. یعنی اگر فیلم در قالب نماد یا کنایه یا اشاره دلالتی بر همجنس خواهی را نشان بدهد، یک ورود تغلیظ شده به آن جشنواره ها برایش رقم می خورد.
آنچه بر پرده سینما می بینیم ضرورتا همانی نیست که ما برداشت می کنیم قطعا یک تعبیر برون مرزی هم دارد و اگر تعداد آن در سینما بالا رفت این نشان از یک جریانی است و باید تذکر داد که بیش از این رشد نکند. در جنس و فضای فیلم ها، در درام هایی که قاعدتا ستون فقرات قصه هاست، جنسی از دراماتورژی را دیدیم که اساس آن یاس و نا امیدی است که امسال این یاس و نا امیدی به خشم و انتقام نزدیک شده است. این فرایند خوبی نیست، قانون های فردی، انتقام های فردی و بی کفایت نشان دادن نظام حقوقی و جزایی کشور و اینکه در فضایی زندگی می کنیم که آن فضا جنگل است و خودت باید حق خودت را بگیری این جنسی از تصور از جامعه را نشان می دهد که خود سینما با این تصور زندگی می کند و این فیلمها نتیجه ی این تصور است.
سینما در حال تکرار دوران فیلمفارسی است
شاه حسینی در قیاس سینمای امروز با دوران فیلمفارسی گفت: ما فیلم های قبل انقلاب را نکوهش می کردیم به دلیل ساده اندیشی که در مدل احقاق حق فردی داشتند، حال فقط در یک تغییر ظاهر ناشیانه دوران فیلمفارسی را تکرار می کنیم. سینما به مثابه ی نقشه ی بالاسر یک قالیباف است. اگر سینما را بالای سر یک جامعه قرار دادید، جامعه به آن سینما تبدیل می شود. اینهمه اصرار بر نشان دادن آن چیزی که جامعه آن نیست. یا نشان دادن مسائلی خیلی فرعی که ظاهرا فقط سینماگران از آن اطلاع دارند یا قضاوت های کاملا فردی و شخصی سینماگران نسبت به جامعه وقتی اینگونه درشت نمایی می شود و از ظرفیت رسانه ی سینما سوءاستفاده می شود با ادعای اینکه ما آسیب شناس هستیم در تضاد است و بالعکس در حال تولید و تکثیرآسیب هستیم.
شاه حسینی در بیان اینکه آرمان های سینمایی چیست و سینما چگونه باید باشد ادامه داد: سینما عرصه ی خلق است و عرصه ی ایجاد صفات خوب و مبارک است. سینما آن چیزی را که میخواهیم جامعه به آن متصف شود را باید قاب بگیرد. باید ها و هنجارها فراموش شده اند و ناهنجار ها طبق نظر شخصی فیلمساز قاب گرفته می شود. کجای این سینما مصلحانه است. کجا به این سینما اجتماعی می گویند.
همه ی دغدغه ی امروزی ما امرار معاش است. یک جامعه ی انقلابی و آرمان خواه مشکلات معیشتی و مسکن هم دارد، اما تمام روز را به این مشکلات فکر می کنند؟ اینکه ما آرمان های یک ملت را نبینیم و صرفا ضعف های ملت را بازتاب دهیم دارای پیامی نیست؟ بوده اند فیلم هایی که آرمان ها را دیده اند و دغدغه ها را قاب گرفته اند و امروز کشور ایران را به آن آرمان ها می شناسند و در زیل آن آؤمان هاست که کشور ما را ستایش می کنند.
جشنواره ی فجر تمام می شود و این حواشی مربوط به چند روز ایام جشنواره است، و آنچه می ماند فیلم ها هستند و تصویری از جامعه ی ما که قرار است فرزندان و نسل های بعدی ما به آن رجوع کنند. و سوال این است که آیا این فیلم ها آیینه ی درستی از جامعه ی ماست؟ یا چهره ای را از جامعه نشان می دهند که ساخته ی ذهن فیلمساز است. اینکه فیلمساز حق دارد آنچه در ذهنش است را بسازد، درست است اما نه با داعیه ی سینمای اجتماعی.
منتقد و مدرس حوزه سینما در پایان با اشاره به اینکه فیلم های خوب و مطابق با آرمانهایمان نیز بعضا ساخته و تولید شده و در کنار دیگر آثار جشنواره دیده می شوند و برای این دست فیلمها ابراز امیدواری نمودند.