گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو-سها صالح، تغییرات گسترده همیشه شوکه کننده است. شُکی که میتواند خیلی از معادلات را تغییرات دهد. مسائل سیاسی شوکه کننده وقتی با یک شوی تلویزیونی همراه میشوند، بهترین داروی مخدر برای جامعه معترض است. آمریکای ترامپ این روزها خیلی تلاش میکند تا تغییرات شوکه کننده ایجاد کند اما در پس کله آنها چه میگذرد؟ آیا آمریکا واقعا برای یک جنگ تمام عیار علیه کره شمالی آماده میشود؟
رفتارهای ترامپ شوکه کننده است. البته برای مردمی که 8 سال در دوره اوباما به ادبیات نسبتاً نرمتری عادت کرده بودند. اگر ترامپ 8 سال پیش بعد از جورج بوش رفتارهایی اینچنینی داشت، شاید معتدل هم به حساب میآید اما نکته جالب داستان آنجا است که آمارها نشان میدهد که اوباما هم بر خلاف ظاهرش در عمل اعتقاد جدی به استفاده از قدرت نظامی داشته است. محمدکاظم سجادپور تحلیلگر مسائل سیاسی میگوید: «ارتش و نیروهای مسلح به عنوان بخشی پایدار و دائمی از قدرت نظامی امریکا و غرب به طور عام، پیوسته نقش تعیین کننده ای در مجموعه سیاستهای خارجی و امنیتی داشته اند. باید در نظر داشت که بر آمدن امریکا به عنوان ابرقدرت جهانی بعد از جنگ جهانی دوم با تکیه بر قدرت نظامی بود. سیاست خارجی امریکا به طور پیوسته با نظامی گری همراه بوده و نحوه استفاده از قدرت نظامی یکی از گفتمانهای مهم و اساسی نخبگان سیاست خارجی و امنیت ملی امریکا را تشکیل داده است.»
سابقه آمریکا نشان میدهد آنها همیشه و در برابر همه دشمنهایشان گزینه نظامی را روی میز دارند. جنگ دوکره اولین چالش نظامی آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی بود. سال 1950 آمریکاییها پس از پیروزی بر ژاپن در بالاترین سطح اعتماد به نفس قرار داشتند در حمایت از ژنرالهای شکسته خورده کره جنوبی، وارد جنگ شدند. حضور آمریکا و نیروی هوایی این کشور، معادلات را به نفع جنوب تغییر میدهد. سئول از کره شمالی پس گرفته میشود و آمریکاییها تا نزدیکی پیونگ یانک پیشروی میکنند. وضعیت کره طاقت چینیها را طاق میشود. ورود چین به جنگ کره، همه معادلات را عوض میکند و شمالیها دوباره به سئول میرسند. آخر سر آمریکاییها که بیش از 54 هزار کشته در 103هزار زخمی و 83هزار اسیر داده بودند، تصمیم گرفتند مشکل را با مذاکره حل کنند.
که وایسادی کشورت با این نگاه تلسکوپی نگاه میکنی