جمعی از شعرای جوان کشورمان اشعاری را در مدح امیرالمونین علی (علیه السلام) سروده به پیشگاه ایشان تقدیم کرده اند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ هم زمان با عید بزرگ ولایت، جمعی از شعرای جوان کشورمان اشعاری را در مدح امیرالمونین علی (علیه السلام) به پیشگاه ایشان تقدیم کرده اند و در اختیار خبرگزاری دانشجو قرار داده اند.
احساس بهار در کویر تو خوش است
هر چند پر از خطر،مسیر تو خوش است
از مدعیان هر چه دریا دلگیر
ماییم و دلی که با غدیر تو خوش است
مصطفی محدثی خراسانی
ديدار زيبا ميشود با چشمهايت غرق تماشا ميشود با چشمهايت
لب تشنه اي كه زير پلكت مينشيند سيرابِ دريا ميشود با چشمهايت
مريم مقدس ميشود در سايه ي تو عيسا مسيحا ميشود با چشمهايت
هر دردمندي كه مسيرش بر تو افتاد حتماً مداوا ميشود با چشمهايت
سلمان فرستاديم تا ايمان بيارد سلمان و مِنّا ميشود با چشمهايت
مستم كن از آن خوشه ي چشمي كه داري اي من فداي گوشه ي چشمي كه تو داري
از دست تو بايد دوايم را بگيرم بنويس از تو نسخه هايم را بگيرم
از جانِ بيمارم بلا را دور بنويس من آمدم از تو شفايم را بگيرم
گلدسته ميسازم برايت شمع ها را وقتي كه وام شعرهايم را بگيرم
اي كاش زهرا هم شبيه تو حرم داشت تا اذن پيش تو بيايم را بگيرم
از پنجره فولاد اذنت را گرفتم ميخواهم از تو كربلايم را بگيرم
بسيار داري مثل من دورت بگردم خود را مثال پنج تن دورت بگردم
حيدر شدي تا پشت در هِي در بكوبند جاي ملائك نيست بال و پر بكوبند
زهرا دلش ميخواست نام يا علي را روي عقيق سرخ پيغمبر بكوبند
سنگ علي را فاطمه بر سينه كوبيد بايد كه بر دُرِّ نجف حيدر بكوبند
معراج تازه ابتدايت بود بايد نام تورا از اين مقرب تر بكوبند
اسم تو اسم اعظم پروردگار است اين مُهر را بايد به هر منبر بكوبند
ما كوه را پيش تو جز كاهي نديديم از دست تو غير از يداللهي نديديم
تيغت برهنه ميشود ابروت در هم اينگونه عالم را تو خواهي ريخت بر هم
آغاز جنگ تو همان پايان جنگ است وقتي نميماند ز لشگر يك نفر هم
مأمور قبض روح پشت قبضه ي توست حالا چه در دست تو باشد در كمر هم
در معركه هر اتفاقي خواهد افتاد از رقص شمشير تو روي خاك برهم
اي لافتي الّا خودت لاسيف تيغت كيفَ بشر هم هستي و خيرٌ بشر هم
قسمت شود پاي تورا بايد ببوسم دست پسرهاي تورا بايد ببوسم حامد خاکی
برد پیمبر به شانه پای علی را تا که ببینند خلق جای علی را
روز قیامت پناهگاه ندارد هرکه ندارد به دل ولای علی را
در شب معراج میشنید پیمبر جای صدای خدا صدای علی را
وجه خدا را ببین به صورت حیدر ای که ندیدی رخ خدای علی را
از دو لب مرتضی کمیل چشیده... لذت شیرینی دعای علی را
دست علی را به دست فاطمه دادند تا به ابد دارد او هوای علی را
هست برازندهاش ردای خلافت فاطمه چون دوخته قبای علی را
فاطمه تا آخرش کنار علی بود خواهر خونی ذوالفقار علی بود
روشنی روز جلوه روی حیدر هست شب قدر بین گیسوی حیدر
رو به علی سجده میکنند ملائک قبله و محراب هست ابروی حیدر
تکیه به دستان مرتضی زده اسلام مظهر دست خداست بازوی حیدر
کوه ترک خورد در جهاد ولیکن هیچ نلرزیده است زانوی حیدر
هیچ گزندی نمیرسید به احمد جای نبی امن بود پهلوی حیدر
پشت علی گرم بر حمایت زهراست دختر پیغمبر است بانوی حیدر
خلق شد از هوی مرتضی دم عیسی زنده شود مرده از دم هوی حیدر
گفت که میزان، علیاست در صف محشر کار همه هست با ترازوی حیدر
روز جزا سر در بهشت نوشته است هرکه محب علیاست اهل بهشت است
دست ملائک به دامن تو دخیل است خاک قدم های تو طلای اصیل است
دوست مولا بزرگوار و عزیز است دشمن حیدر همیشه خار و ذلیل است
راه تو تنها "صراط" راست حق است هرچه به غیر از تو راه هست "سبیل" است
سرد شده با ولایات آتش نمرود "حصن ولایت" نگاهبان خلیل است
چشمه کُر دست توست ساقی کوثر چشمهی فیض بقیه آب قلیل است
جمع شده در علی صفات خداوند نام علی مظهر جلیل و جمیل است
ذکر علی داروی مریضی روح است هرکه صدایت نزد حسود و بخیل است
شأن تو هم شأن احمد است علی جان وصف تو وصف محمد است علی جان
مستی نام تو را شراب ندارد ذکر کمالات تو حساب ندارد
ذکر تو آرامش تمام قلوب است هیچکسی با تو اضطراب ندارد
جار زدم عبد تو شدم همه مُردند حرف حسابی ما جواب ندارد
گردن مارا بزن به دار نينداز رشته مو طاقت طناب ندارد
محرم اسرار سر به مهر خدایی فاطمه چون پیش تو حجاب ندارد
پلک زدی تا گناه خلق نبینی چشم خدا هیچ گاه خواب ندارد
حد گناهکار اگر به دست تو باشد زانیه هم ترسی از عذاب ندارد
شعر نگفتم که از تو اجر بگیرم شاعر تو کار با ثواب ندارد
اجر من این است نوکر تو بمانم مدح تو را در تمام عمر بخوانم آرش براری
هر كه از سعي بیاید به صفا خواهد رفت آن كه ایوان تو را دیده كجا خواهد رفت؟
هر كسي زائر ایوان نجف شد گفتم خوش به حالش كه به دیدار خدا خواهد رفت
جهت قبله اگر رو به ضریحت باشد اولین سجده نمازش به قضا خواهد رفت
منتظر مانده ام اینجا كه صدایم بزني غالبا كور به دنبال صدا خواهد رفت
من درویش دلم خوش به همین بخشش توست آخر انگشتر تو دست گدا خواهد رفت
نیما درویش
آسمان٬ خورشید را سمت تو مایل کرده است وحی٬ حق آورده است و ردّ باطل کرده است عده ای را محضِ تاییدِ تو قابل کرده است بد به حالِ آنکه در عشق تو دل دل کرده است
خوش قد و بالا و شیرین ایستادی بر جحاز از تو خرماخیز شد تا به ابد شهر حجاز
آیه نازل شد! تمام برکه را دریا گرفت شانه هایت در کنار شانه هایش جا گرفت
هجده ذی ٱلحجّه بود و جانشینی پا گرفت دستِ پیغمبر(ص) فقط دست تو را بالا گرفت
گفت: «أکملتُ لکُم»! دین با علی(ع) شد مستدام شد غدیرخم برای امّتم ختم کلام
رونمایی کرد از قران و بسم ٱلله گفت آیه هایت را برای روشنیِ راه گفت
گرچه اوصافِ تو را در خطبه ای کوتاه گفت پس همان اندازه را در شأن تو دلخواه گفت
مستند کردن کنار برکه کار شیعه شد جملهٔ «مَن کُنتُ مَولا» اعتبار شیعه شد
گفت تبریک و به وجد آمد خدا در محضرت بر زمین انداخت تا موسی عصا در محضرت
دشت شد یکباره مروه تا صفا در محضرت جبرئیل آورد میکائیل را در محضرت
با تواضع٬ پیش تو زانو زد آمد سر به زیر تا که رزق هر دو عالم را بگیرد از غدیر
شاه والا بودی و تاج خلافت بر سرت محضِ دیده-بوسی آمد عالمی دور و برت
حضرت عالیِ اعلا٬ وارثِ پیغمبرت شد «قسیم ٱلنار و ٱلجنه» جمال محشرت
تا قیامت نیست همشأنِ تو هر خار و خسی نیست در حدّ أمیرٱلمؤمنین جز تو کسی
کعبه ام تو٬ حج من تو٬ أشهدَم تو٬ یاعلی(ع) نَه صد و ده بار! ذکرم دم به دم تو٬ یاعلی(ع)
سائلت من هستم و صاحب-کرم تو٬ یاعلی(ع) مسلکم تو٬ مدرکم تو٬ مذهبم تو٬ یاعلی(ع)
عینِ حقّی! صاحبِ امروز و فردایم تویی غم ندارم در صف محشر که مولایم تویی
بوترابی و زمین با تو تیمّم می کند چشم می چرخوانی و کعبه تبسم میکند
قلعهٔ خیبر ولیکن دست و پا گم میکند زیرِ دست و پایِ تو مرحب تظلّم می کند
جاذبه با دافعه٬ جنگاوری٬ لطف و کرم از همینجا شد گمانم ذوٱلفقارِ تو دو دم
هجده ذی ٱلحجّه و شد وعدگاهِ من نجف صبحگاه و ظهرگاه و شامگاهِ من نجف
سمتِ هر بیراهه نه! یکراست٬ راهِ من نجف شاهِ مردانی علی(ع)! دربارِ شاهِ من نجف
آمدم با پایِ دل! آنجا که محضِ پای بوس اولیا و انبیا در محضرت کرده جلوس
قطره ای ناچیزم و توصیفِ دریا مشکل است صحبت از شأن تو «یا عالیِ أعلیٰ» مشکل است
«هل أتیٰ» می خوانمت! تفسیر «أسرا» مشکل است پایِ «یا مَولایْ-مولایِ» تو نجوا مشکل است
خطبه خواندی! خواندم از هر سطرِ شقشقیّه ات از تو حق آغاز شد پیوست در ذریّه ات!
مرضیه عاطفی
دنيا به پيش چشم فلك ،سر به زير شد يعنى شكوه عرش خدا بى نظير شد
وقتى عطش ميان بيابان نفس كشيد هر سنگريزه، تشنه يك "يامُجير"شد
باران عشق در دل صحرا ظهور كرد تا آن بهار گمشده سهم كوير شد
روزى كه خنده بر رخ آيينه نقش بست سرمنشأ دوباره خير كثير شد
واشد تمام پنجره ها سمت بركه اى آيينه اى كه قسمت "يومُ الغدير" شد
بر منبر عظيم ولايت كه تكيه داد خورشيد در قلمرو نورش حقير شد
مردى پر از طراوت باران و شور عشق در محضر تمامى خلقت، وزير شد
در جشن آسمانى اكمال دين حق آيينه دار سبز رسالت،امير شد ▫️ "يومُ السُّرور"، روز تولاى حيدر است ناد على بخوان كه فضا دلپذير شد
مولاى دين ،طلوع امامت مبارك است از نور توست ،ماه ولايت منير شد
محمدمهدی عبدالهی
غزلی بخوان بشوَد عیان ، که امیرِ روزجزا علیست که حسابِ ما که عِقابِ ما ، که عذابِ ما همه با علیست
نشد از غم ضُعَفا جدا ، و َ کسی که در پیِ هر گدا برَوَد شبانه و بی صدا ، ببَرَد لباس و غذا علیست
همه رمز و راز جهان بدان ، شده در عبای علی نهان ، شد اگر کسی یَل و پهلوان ، به یقین که از دَمِ یاعلیست
همه دم بگو بِکَ یاعلی ، که نفس علی که هواعلی که دوا علی که شفا علی ، که دعای دفعِ بلا علیست
ز علی کسی که جدا شود ، و َاگرچه از خُلفا شود تو بِدان که یک شَبه "لا" شود ، بخدا که نونِ "لَنا" علیست
بوَد اولین ، بوَد آخرین ، شَهِ مسلمین ، شَهِ مومنین برو در صفاتِ خدا ببین ، نه علی خدا که خدا علیست
بروَد فراتَر از آن چه که ، نرسیده بالِ ملائکه قَدَری که در دلِ معرکه ، درِ قلعه کنده ز جا علیست
چه صلابتی و چه شوکتی ، چه شجاعتی و چه هیبتی به صفاومروه چه حاجتی ، به صفا قَسم که صفا علیست
نجف است و ساغَرِ تا لبه...، نجف است و مستی هرشَبه ، نجف است و گیجی عقربه ، تب و لرزِ قبله نما علیست
وَ به لطفِ پاکی مادرم ، نشدم حرامی و از سَرم نرود که بنده ی حیدرم ، سَنَد شرافتِ ما علیست...!
محسن کاویانی
نشست بر سر دست نبی به منبر دست زدند دست شعف آسمانیان بر دست
(روایت است که در حجه الوداع رسول خبر رسید که جبریل نامه آورده است
نوشته بود بگو دست کیست دست خدا نوشته بود بگو آنچه را که در پرده است)
برای بیعت او دست ها بلند شدند شد آسمان و زمین ناگهان سراسر دست
کدام دست یداللهی است این دستی که پیش آن نمی آید به چشم دیگر دست
رسول رفت به معراج و دید در پرده نشسته است کسی سیب نیمه ای در دست
گرفته است به تحقیق دست موسی را شده است در "ید بیضا" اگر منور دست
خلیل هم متوسل به او شد آن وقتی که برد پیش گلوی پسر به خنجر دست
کدام دست؟ همان دست بی محابایی که برد یک تنه بر چارچوب خیبر دست
کدام دست؟ که پرورده آنچنان پسری که پای عهد بشوید ز دست آخر دست
به یک اشارت شق القمر چنان کرده که مانده است در اعجاز دست او تردست
به کارگاه ازل هرکه رفته می داند "ابو تراب" نشسته است آب و گل در دست
ز چیره دستی ساقی بس آن که هیچ کسی نیافته است به جز او به راز کوثر دست
گرفته ام چو گدا دست خود به امیدی که او بگیرد از این دست روز محشر دست..
علی فردوسی
مِهر خوبان به دلِ اهل جهان افتاده همچو دُرّی است که از عمق جنان افتاده
نقش یار است که چون نقش و نگاری زیبا روی لوح دل ما هر چه نشان افتاده
بس که پرواز پی کوی وصالش کرده مرغ جان ها دگر از تاب و توان افتاده
نیست زیباتر از این نام خوشش در هستی ذکر دلدار که در سِرِّ نهان افتاده
هر که در حرم عشق بدیدم می گفت شعله ی عشق علی در دل و جان افتاده
ما که از قبل ولادت پی دلدار شدیم بی بهاییم ولی مست رُخِ یار شدیم
آن دل آرام که آرامش دل ها بُرده روزگاریست که از سینه دلِ ما بُرده
او که با گوشه ی چشمی به نگاهی نظری هر چه داریم و نداریم به یغما بُرده
نیم روزی ، سحری ، نیمه شبی ، صبحدمی من ندانم چه زمانی دلِ ما را بُرده
گر که جان بر سر دیدار رخ او دادم بنویسید که او را غم مولا بُرده
نام زیبای علی تا به لب حق آمد نه دل از ما ، که دل از حضرت زهرا بُرده
او که دل های همه را به اسارت دارد به رُخش عرش و سما شوق زیارت دارد
به تماشای علی عرش برین فخر کند به تولای علی مذهب و دین فخر کند
به مسیحای علی هر دو جهان زنده شود به نسیم نفسش روح الامین فخر کند
رخ زیبای علی وقت عطا دیدنی است سائلش بر ملک عرش نشین فخر کند
به کف پای علی هر چه ملک بوسه زند خاک بر عرش و سماوات چنین فخر کند
قلب شیدای علی جایگه خاص خداست چون خدا هم به امیر مومنین فخر کند
مست عشقیم و به یار ازلی می نازیم هر که نازد به کسی ما به علی می نازیم
ممنومکه کاملشو گذاشتین
عیدتون مبارک