چیرگی و کامیابی مجاهدان فی سبیل الله و مدافعان حرم بر تروریستهای تکفیری و تأیید تفوق و امتیاز مقاومت بر مذاکره، سبب شده تا حامیان برجام با کنار هم قرار دادن مسائل کاملا نامتجانس و نامربوط از پذیرش این حقیقت طفره بروند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو ، چیرگی و کامیابی مجاهدان فی سبیل الله و مدافعان حرم بر تروریستهای تکفیری و تأیید تفوق و امتیاز مقاومت بر مذاکره، سبب شده تا حامیان برجام با کنار هم قرار دادن مسائل کاملا نامتجانس و نامربوط از پذیرش این حقیقت طفره بروند. روزنامه ایران دیروز در مطلبی با عنوان «ایران؛ یک جبهه و دو سردار» نوشت: «پیروزی بر فتنه داعش، مقطعی مهم از تاریخ ایران است، همان گونه که برجام مقطع حائز اهمیتی از تاریخ این کشور بوده و هست. سلیمانی و ظریف، دو سردار یک جبههاند که نبوغ و هوش هر یک در جای خود، عامل عبور از بحران و بزرگی ایران بوده است. سردار سلیمانی و ظریف هر یک در مسئولیتهای خویش، نقشآفرینان دو جبهه نظامی و سیاسی بودند که توانستند با توجه به ظرفیتهای کشور و قابلیتهای خویش، الگوهای نمونه از فرزندان ایران و انقلاب آن باشند.» در ادامه این مطلب آمده است: «کسانی که با قائل شدن به جدایی دو سردار، پیروزیها را مصادره به مطلوب میکنند، باید بدانند که مبارزه با داعش و مذاکره منجر به برجام، هر دو تحت نظارت مقام معظم رهبری بوده و توانسته به موفقیت دست یابد.» لباسی که بر تن برجام گشاد است موضوع این است که منتقدان برجام هیچگاه قایل به جدایی (به شکلی که روزنامه ایران عنوان کرده) نبودهاند و از قضا پیروزیهای میدانی در عرصه مقاومت را برگ برندهای در دستان دیپلماتها میدانند، اما پیوستن داعش به زبالهدان تاریخ و پیروزی معنادار محور مقاومت بر تروریستهای تکفیری و حامیان پر و پا قرص منطقهای و فرامنطقهای آن برتری، استیلا و چیرگیِ «ایستادگی، مقاومت و پایداری» را بر مذاکره (امتیاز دادن برای جلب نظر سلطهجویان) به روشنی ثابت کرد. در چنین شرایطی حامیان برجام با به کارگیری چنین ادبیات مغالطهآمیز و التقاطی میکوشند تا ضرر مطلق برجام را کتمان کنند و زیربار پذیرش مسئولیت این خسارت محض نروند. از برجام نه جسمی مانده نه روحی! آن وقت مدعیان اصلاحات و حامیان دولت این توافق یک طرفه را که به ابزار دلچسب دشمنان قسم خورده نظام برای اعمال فشار و زیادهخواهی تبدیل شده، در کنار نصر و فتحی قرار میدهند که حاصل مجاهدت و پایداری مدافعان حرم و محور مقاومت بوده است. اگر این مجاهدان سختکوش هم میخواستند به قول و وعدههای شیطان اکبر و طاغوت اعظم اعتماد کنند و تکلیف خود را با مذاکره ترک کنند، دستیابی به چنین فوز عظیمی بر اساس تجربهای که از برجام به دست آوردیم، محال بود. میگویند برجام تحت نظارت مقام معظم رهبری بوده و به همین بسنده میکنند و نمیگویند که رهبری، شورای عالی امنیت ملی و مجلس شورای اسلامی توافق هستهای را با شروط ۲۹ گانهای پذیرفتند که هیچگاه بدان عمل نشد، اما مقاومت در برابر تروریستها سیاست منطقی و عقلانی نظام بود که با پیروی مدافعان حرم و محور مقاومت از آن، یکی از بزرگترین پیروزیهای حق بر باطل در طول تاریخ به وقوع پیوست. ایران همچنین نوشت: «اگر برجام با مانع تراشیها مواجه شده است، چیدمان «پساداعش» نیز کمتر از آن دچار دستاندازهای سیاسی و نظامی نخواهد بود.» یادداشت فوق ادامه دشمنیها را نقطهاشتراک پسابرجام و پساداعش دانسته، اما به این موضوع توجه نکرده که در دوره پساداعش اکنون دست برتر را در منطقه جبهه مقاومت دارد، اما در دوره پسابرجام این آمریکا و اروپا است که با معلق نگه داشتن تعهدات خویش بازی را آنطور که میخواهد پیش میبرد. نسخه پیچان مذاکره برای داعش! در جهت همین ادعاهای روزنامه ایران، روزنامه زنجیرهای بهار نیز در گزارشی با عنوان «دیپلماسی هم مقاومت است» مدعی شد که با اعلام خبر «پایان داعش» در عراق و سوریه جریانی تلاش میکند دو مقوله دیپلماسی و دفاع را مقابل یکدیگر تعریف کند. این روزنامه زنجیرهای با طرح ادعایی مضحک موفقیت سرلشگر قاسم سلیمانی را هم مدیون برجام دانست! و نوشت: «تا پیش از برجام تصویری که از ایران در جامعه جهانی ساخته شده بود، کشوری مخل امنیت و در تقابل با نظامات بینالملل بود که پس از برجام این تصویر به شکل اساسی تغییر کرده است. این تغییر جایگاه که مشخصاً بر اثر به ثمر نشستن توافق اتمی میان ایران و کشورهای ۱ + ۵ بود تأثیر ملموسی بر کنشگری منطقهای ایران نیز داشته است. حضور ایران در سوریه در صورتی که این تغییر جایگاه رخ نداده بود قطعاً نمیتوانست همراهی امروز را برانگیزد» این درحالی است که برخلاف ادعاهای این بوقهای تبلیغاتی جریان غربگرا نه مذاکره فی نفسه مقدس است و نه جنگ و آنچه که پیروزی در هر میدانی را رقم میزند ایمان و اراده است و پیروزی مهم و شکوهمند نیروهای مقاومت بر اَبَرپروژه آمریکا در منطقه حاصل هوشمندی در شناخت برنامه هولناک دشمن، برنامهریزی برای غلبه بر آن نقشه و مقاومت و جانفشانی تا حصول نتیجه بوده است، سهگزارهای که نه موضوعاتی نمایشی است که برای آن در فلان میتینگ و فلان جشن کف و سوت بزنند و نه رویکردی واداده و از سر ضعف بوده است. رسانههای وابسته به جریان غربگرا که تا دیروز همصدا با برخی مسئولان دولت برای سرپوش گذاشتن بر بیبرنامگی و کارنامهای فاقد عملکرد، توپ را از میدان پاسخگویی به مطالبات مردم به میدانهای کاذبی همچون دوقطبی جنگ- مذاکره انداخته بودند و این منطق غلط را به عنوان دوگانهای حیاتی و تعیینکننده مورد استفاده قرار داده و با تیترهای همچون «گریزی از «مذاکره» نیست، یا قبل از جنگ یا بعد از جنگ» آن را تعمیق میدادند، پس از پیروزیهای بزرگ جبهه مقاومت اسلامی در میدان نبرد با تروریسم تکفیری و پایان دادن به سیطره داعش، در کنار دستاورد تقریبا هیچ برجام، دیگران را به استفاده از این خط تبلیغی دروغین و کذب خود متهم میکنند. کار ویژه زنجیرهایها؛ مرتبط کردن هر چیزی با برجام جدا از اینکه برجام آنقدر بیدستاورد است که بزککنندگان این توافق را واداشته تا هر اتفاقی را به آن نسبت دهند، چنین ادعایی در حالی مطرح میشود که همین شبکه رسانهای همکار غرب در برههای که محور مقاومت با مرکزیت سپاه قدس به مبارزه با داعش میپرداخت، با بیان اینکه حضور نظامی ایران در سوریه منطقی و قابل قبول نیست! و تنها راه شکست داعش، دیپلماسی و مذاکره است، مشغول خنجر زدن به پیکره مقاومت بودند. تاکید داشتند که ادعای کذبی که هدف از طرح آن در قالب مذاکره منطقهای درخصوص داعش- یا همان برجام منطقهای- نه راهکاری برای شکست داعش، بلکه تنها و تنها یک بهانه برای نشست و برخاست با کدخدا بود. چرا اساسا پیش از آن نیز مسئله تحریمها برای اصلاحطلبان موضوعیت نداشت و این جریان صرفاً به دنبال نشست و برخاست با آمریکا و کوتاه کردن دیوار استکبارستیزی و در یک کلام، به دنبال بزک چهره کریه آمریکا بود. این جریان همچنین در زمانیکه هر ایرانی از خبر نابودی داعش توسط محور مقاومت، خوشحال و مسرور بود، با کم اهمیت جلوه دادن این موفقیت بزرگ، مدعی بودند که باید پرونده منطقه از سپاه قدس به وزارت خارجه تحویل داده شود. در حالی که اکنون برجام به عنوان یک تجربه مهم و البته پرهزینه پیش روی ماست و بزرگترین دستاورد آن، اثبات چندین باره غیرقابل اعتماد بودن آمریکاست. اثبات اینکه باید برای پیشرفت کشور به نقطههای حقیقی چشم دوخت و از امید بستن به نقطههای خیالی پرهیز کرد. اظهارات اصلاحطلبانه شورایشهر! سرمقاله شماره پیشین اعتماد به قلم مدیرمسئول آن و با موضوع «مردم را ناامید نکنیم» به موضوع اظهارات دو تن از مسئولان جدید حوزه اداره شهر تهران اختصاص داشت. حضرتی در یادداشت خود نوشت: «مسئله ترافیک و آلودگی هوا دو موضوع ریشهای و مهم کلانشهرهای کشور از جمله تهران است؛ در اینجا به دو اظهارنظر از سوی مقامات شهری در این مورد اشاره میشود. اولی را یکی از معاونان جدید شهردار تهران و دومی را یکی از اعضای شورای شهر جدید اظهار داشتهاند. آقای معاون اظهار کرده؛ تا هنگامی که مردم نخواهند مسئله ترافیک حل شود و تا خود مردم همکاری نکنند، هیچوقت کسی نمیتواند مشکل کسی را حل کند! وی در ادامه به این آیه شریفه اشاره کرد مبنی بر اینکه تا مردمی نخواهند سرنوشت خود را تغییر دهند، خداوند نیز سرنوشت آنان را تغییر نخواهد داد، ترافیک را مصداق این آیه معرفی کرده است!» وی در ادامه اظهار کرد: «عضو جدید شورای شهر نیز در اظهارنظری عجیب چنین گفت: که: «۸ برابر ظرفیت معابر خودرو داریم. اگر مردم تصمیم بگیرند خودروی بیکیفیت نخرند، خودروسازهای ما کاری نمیتوانند بکنند.» واقعیت این است که اگر بخواهیم با این نگاه وارد مسائل شهر و حل آنها شویم، بطور قطع چهار سال بعد وضع بدتر خواهد شد که بهتر نمیشود. اینکه افرادی در مصادر قدرت قرار بگیرند، سپس به راحتی مشکلات را متوجه مردم کنند نه، عقلانی است و نه اخلاقی.» این نماینده مجلس افزود: «بگذریم از اینکه معلوم نیست چرا گفته میشود تهران ٨ برابر ظرفیت معابر، خودرو دارد ولی فرض کنیم که این اعداد درست باشد. اما راهحل آن چه ربطی به نخریدن خودروی کمکیفیت دارد؟ حالا اگر خودرو باکیفیت خریدیم، مشکلی به وجود نمیآید؟ به علاوه مگر همین شورا در نخستین اقدام از همین خودروهای ساخت داخل برای اعضای خود نخرید؟!» ژست مضحک گفتوگوی ملی! روزنامه آرمان در مطلبی نوشت: «اصولگرایان هر بار که از آغاز گفتوگوی ملی سخن به میان آمد، مسئله انتخابات ۸۸ را پیش کشیدند و گفتند اصلاحطلبان باید توبه کنند! در حالی که همه اصلاحطلبان اقدام خلافی نکردند. به هر روی این جریان باید از هجمه به اصلاحطلبان در رسانههای خود دست بردارد و با مصلحتاندیشی به مذاکره با جریان مقابل رضایت بدهد». کسانیکه حماسه عظیم مردم در سال ۸۸ را به فتنهای عظیم بدل کردند، دروغ گفتند، در دروغ تقلب دمیدند (آن هم به میزان ۱۱ میلیون رای!)، در جامعه شکاف ایجاد کردند و بیگناهان را به خاک افکندند، طمع دشمن را بر انگیختند و باعث تشدید تحریمها در پی آشوبها شدند. جماعتی که در انتخابات شکست خورده بودند آشوب به راه انداختند، قهر کردند، آبروی نظام را بردند و. حالا که نتیجه انتخابات اخیر به مذاقشان خوش نشسته بیآنکه از حقایق آن سالها پرده بردارند خیلی شیک و مجلسی میگویند بیایید آشتی کنیم و گفتوگوی ملی را کلید بزنیم! سران فتنه در پستوها چند بار اذعان کردند که تقلب واقعیت ندارد، اما اگر این حقیقت را علنی بگویند، حمایت کنندگان از اطراف آنها پراکنده میشوند! این جماعت متهم ردیف اول خیانت و وطن فروشی هستند و بنابراین، گریم «پیامبری صلح و آشتی» بر قیافه و سوابقشان زار میزند. آنها دست کم باید با صدای بلند از مردم و نظام عذرخواهی کنند. نباید از نظر دور داشت که در هنگامه مشکلات و گرفتاریهای متعدد معیشتی مردم که ناشی از عملکرد سوء دولت است، طرح موضوعاتی اینچنینی، از یک سو رد گم کردن و سرگرم کردن مردم است و از دیگر سو، جفا به امید و اعتماد ملت است که باید در جای خود به آن هم پرداخته شود.