
کد خبر:۶۶۳۳۵۲
نگاهی به سریال «سایه بان»؛
درام دوران دریغ!
یک منتقد سینما درباره «سایه بان» نوشت: جذابیت تصویری سریال «سایهبان» ناشی از آشنا زدایی از زندگی مردم عادی و نمایش مسائل خاص آنهاست
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، آرش فهیم، منتقد سینما در یادداشتی به نقد سریال تلویزیونی «سایه بان» در روزنامه کیهان پرداخته است که در ادامه از نظرتان میگذرد:
آنچه به سریال «سایهبان» تشخص و هویت بخشیده این است که مسائل و فراز و نشیبهای اجتماعی و اقتصادی مطرح شده در «سایهبان» تبدیل به فرم شده است؛ برخلاف بسیاری از فیلمهای به ظاهر اجتماعی که معضلات را به صورت شعاری و در سطح مطرح میکنند، در این سریال، ساختار و روایت مطابق با رکود اقتصادی است. اگر قرار بود این مجموعه در زمانی دیگر ساخته میشد باید فضایی متفاوت میداشت. مثلا اگر زمان داستان به چند سال قبل برمیگشت، ضرباهنگ کار هم باید ملتهب میبود. اما یک درام مطابق با زمان کنونی باید امید و تلاش را در بستر رکود و دریغ نمایش دهد؛ درست مثل اتفاقی که در «سایهبان» افتاده است.
نوع شخصیت پردازی، ماجراها و روابط انسانی موجود در داستان این سریال نیز از بسیاری از حوادث و واقعیتهای امروز جامعه ما الهام گرفته شده است. «سایهبان» درباره آدمهایی است که در شرایط بحران هر یک به سمتی میروند. یک طرف «سهراب» است که مردِ درد و درمان است و خود را فدای اطرافیان و وابستگانش میکند. او مسئول است، با قدرت اندیشه و بازوی خود، یک کارگاه ورشکسته را احیا میکند و اقتصاد مقاومتی را معنا میبخشد. اما در موقعیتهای دشوار نیز گاهی از کوره در میرود واشتباهاتی میکند. مثل واکنش تندی که در برابر چموشیهای برادرش دارد و حتی از خودش خشونت بروز میدهد. اما همیشه قهرمان و ستون خانوادهاش است. در طرف مقابل، آرمان قرار دارد. او شعارهای خوبی میدهد، اما به وعدههای خود عمل نمیکند. برخلاف سهراب، او راهحل بحران را در خارج مییابد. اما هم از خارج رانده میشود و هم در داخل، دل میشکند. از قضا جهیزیه خواهر سهراب (استعارهای از حقوق طبقه محروم و زحمتکش) توسط پادوی سرمایهداری که وصل به خارج از کشور است سرقت میشود. سرمایهداری که غدهای کشنده هم در مغز خود دارد. چقدر این نشانهها آشنا هستند و میتوان از آنها تأویلهای مختلف داشت.
ضمن اینکه محتوای اجتماعی کار به بازنمایی مشکلات محدود نمیشود، بلکه راهحل و مسیر گشایش نیز نشان داده میشود. همان طور کهاشاره شد، کارگاه مبل سازی ورشکسته و رو به تعطیلی بود، اما با تکیه بر تولید داخلی و شکوفایی انگیزه و خلاقیت نیروها، توانست احیا شود. این یعنی معنا کردن مفهوم اقتصاد مقاومتی، بدون هیچگونه شعار و سطحیزدگی. همین عوامل هم سبب شدهاند که محصول جدید برادران محمودی به رغم تلخی، اما دچار سیاهنمایی نشده است.
جذابیت تصویری سریال «سایهبان» ناشی از آشنا زدایی از زندگی مردم عادی و نمایش مسائل خاص آنهاست. معمولا در فیلمها و سریالهای ما، زندگی مردم محروم و فقیر و به اصطلاح پایین شهریها، ناشایست و بد نمایش داده میشود، اما در این سریال چهرهای متفاوت و تازه از این بخش از جامعه به تصویر کشیده شده است. فضای حاکم بر این سریال، کاملا بومی و ملی است. یعنی هم سبک زندگی شخصیتهای سریال، ایرانی و اسلامی است و هم روحیات و رفتارهای آنها خاص مردم این سرزمین است. حتی برخلاف بسیاری دیگر از آثار، شکل و شمایل خانهها در این مجموعه نیز دارای روح و هویت است. به طور مثال، میتوان به کارکرد حیاطاشاره کرد؛ کاراکترهای سریال هم موقع درد دل با یکدیگر و هم خلوت و تفکر، به حیاط میروند که نقش مهم این بخش از خانه در سبک زندگی سنتی را نشان میدهد. ایرانیان تنها مردم جهان هستند که حاضرند خون خود را به طور رایگان به دوستان و نزدیکان خود اهدا کنند. ما تنها مردم جهان هستیم که در وقت گرفتاری و بدون گرفتن هیچ سند و بهای دیگری، حاضر میشویم همه سرمایه زندگی خود را برای رفع گرفتاری دوستانمان هزینه کنیم. «سایهبان» سریال تلخی است، اما زشت و سیاه نیست، زیرا زیبایی و روشنایی ذهن و قلب مردم را حتی در اوج گرفتاری نشان میدهد.
اما در کنار همه این نقاط قوت، «سایهبان» دچار کاستیهایی هم هست. ازجمله، ابتلای این سریال به نوعی «تراژدی زورکی» و تلخ سازی مصنوعی است. به طور مثال، در این سریال هیچ خانواده کاملی دیده نمیشود. یعنی در همه خانوادهها یا مادر وجود ندارد یا پدر. در تنها خانوادهای هم که کامل است -خانواده آرمان- رابطه پدر و مادر شکر آب است. این درحالی است که در دنیای واقعی امکان ندارد که مجموعهای از خانوادههای متصل به هم را بیابیم که همه آنها ناقص و گسسته باشند.
در قسمتهایی که داستان در گرجستان میگذرد، ریتم سریال به طور آشکار آببندی شده است. به طوری که در این بخشها حداقل اتفاقات رخ میدهد و سرعت حرکت نماها به حداقل ممکن میرسد و سردی و خلل در روایت به وجود میآید.
گاهی صحنههای ملتهب در قالب حرکت آهسته (اسلوموشن) طراحی شدهاند که نه تنها کارکرد دراماتیک ندارد که سادگی و واقعی بودن فضای سریال را هم مخدوش ساخته است. همچنانکه پایانبندی سریال نیز درست نبود. انتخاب پایان باز و معلق گذاشتن ذهن مخاطب نسبت به گرههای داستان، باعث شد تا خاطره چندان خوبی از «سایهبان» در ذهن مخاطب باقی نماند. این گونه سریالها که در آنها حجم تنش میان آدمها و تلخی بالاست، باید طوری به پایان برسند که موجب تخلیه احساسی و تزکیه روانی (کاتارسیس) در مخاطب شود.
آنچه به سریال «سایهبان» تشخص و هویت بخشیده این است که مسائل و فراز و نشیبهای اجتماعی و اقتصادی مطرح شده در «سایهبان» تبدیل به فرم شده است؛ برخلاف بسیاری از فیلمهای به ظاهر اجتماعی که معضلات را به صورت شعاری و در سطح مطرح میکنند، در این سریال، ساختار و روایت مطابق با رکود اقتصادی است. اگر قرار بود این مجموعه در زمانی دیگر ساخته میشد باید فضایی متفاوت میداشت. مثلا اگر زمان داستان به چند سال قبل برمیگشت، ضرباهنگ کار هم باید ملتهب میبود. اما یک درام مطابق با زمان کنونی باید امید و تلاش را در بستر رکود و دریغ نمایش دهد؛ درست مثل اتفاقی که در «سایهبان» افتاده است.
نوع شخصیت پردازی، ماجراها و روابط انسانی موجود در داستان این سریال نیز از بسیاری از حوادث و واقعیتهای امروز جامعه ما الهام گرفته شده است. «سایهبان» درباره آدمهایی است که در شرایط بحران هر یک به سمتی میروند. یک طرف «سهراب» است که مردِ درد و درمان است و خود را فدای اطرافیان و وابستگانش میکند. او مسئول است، با قدرت اندیشه و بازوی خود، یک کارگاه ورشکسته را احیا میکند و اقتصاد مقاومتی را معنا میبخشد. اما در موقعیتهای دشوار نیز گاهی از کوره در میرود واشتباهاتی میکند. مثل واکنش تندی که در برابر چموشیهای برادرش دارد و حتی از خودش خشونت بروز میدهد. اما همیشه قهرمان و ستون خانوادهاش است. در طرف مقابل، آرمان قرار دارد. او شعارهای خوبی میدهد، اما به وعدههای خود عمل نمیکند. برخلاف سهراب، او راهحل بحران را در خارج مییابد. اما هم از خارج رانده میشود و هم در داخل، دل میشکند. از قضا جهیزیه خواهر سهراب (استعارهای از حقوق طبقه محروم و زحمتکش) توسط پادوی سرمایهداری که وصل به خارج از کشور است سرقت میشود. سرمایهداری که غدهای کشنده هم در مغز خود دارد. چقدر این نشانهها آشنا هستند و میتوان از آنها تأویلهای مختلف داشت.
ضمن اینکه محتوای اجتماعی کار به بازنمایی مشکلات محدود نمیشود، بلکه راهحل و مسیر گشایش نیز نشان داده میشود. همان طور کهاشاره شد، کارگاه مبل سازی ورشکسته و رو به تعطیلی بود، اما با تکیه بر تولید داخلی و شکوفایی انگیزه و خلاقیت نیروها، توانست احیا شود. این یعنی معنا کردن مفهوم اقتصاد مقاومتی، بدون هیچگونه شعار و سطحیزدگی. همین عوامل هم سبب شدهاند که محصول جدید برادران محمودی به رغم تلخی، اما دچار سیاهنمایی نشده است.
جذابیت تصویری سریال «سایهبان» ناشی از آشنا زدایی از زندگی مردم عادی و نمایش مسائل خاص آنهاست. معمولا در فیلمها و سریالهای ما، زندگی مردم محروم و فقیر و به اصطلاح پایین شهریها، ناشایست و بد نمایش داده میشود، اما در این سریال چهرهای متفاوت و تازه از این بخش از جامعه به تصویر کشیده شده است. فضای حاکم بر این سریال، کاملا بومی و ملی است. یعنی هم سبک زندگی شخصیتهای سریال، ایرانی و اسلامی است و هم روحیات و رفتارهای آنها خاص مردم این سرزمین است. حتی برخلاف بسیاری دیگر از آثار، شکل و شمایل خانهها در این مجموعه نیز دارای روح و هویت است. به طور مثال، میتوان به کارکرد حیاطاشاره کرد؛ کاراکترهای سریال هم موقع درد دل با یکدیگر و هم خلوت و تفکر، به حیاط میروند که نقش مهم این بخش از خانه در سبک زندگی سنتی را نشان میدهد. ایرانیان تنها مردم جهان هستند که حاضرند خون خود را به طور رایگان به دوستان و نزدیکان خود اهدا کنند. ما تنها مردم جهان هستیم که در وقت گرفتاری و بدون گرفتن هیچ سند و بهای دیگری، حاضر میشویم همه سرمایه زندگی خود را برای رفع گرفتاری دوستانمان هزینه کنیم. «سایهبان» سریال تلخی است، اما زشت و سیاه نیست، زیرا زیبایی و روشنایی ذهن و قلب مردم را حتی در اوج گرفتاری نشان میدهد.
اما در کنار همه این نقاط قوت، «سایهبان» دچار کاستیهایی هم هست. ازجمله، ابتلای این سریال به نوعی «تراژدی زورکی» و تلخ سازی مصنوعی است. به طور مثال، در این سریال هیچ خانواده کاملی دیده نمیشود. یعنی در همه خانوادهها یا مادر وجود ندارد یا پدر. در تنها خانوادهای هم که کامل است -خانواده آرمان- رابطه پدر و مادر شکر آب است. این درحالی است که در دنیای واقعی امکان ندارد که مجموعهای از خانوادههای متصل به هم را بیابیم که همه آنها ناقص و گسسته باشند.
در قسمتهایی که داستان در گرجستان میگذرد، ریتم سریال به طور آشکار آببندی شده است. به طوری که در این بخشها حداقل اتفاقات رخ میدهد و سرعت حرکت نماها به حداقل ممکن میرسد و سردی و خلل در روایت به وجود میآید.
گاهی صحنههای ملتهب در قالب حرکت آهسته (اسلوموشن) طراحی شدهاند که نه تنها کارکرد دراماتیک ندارد که سادگی و واقعی بودن فضای سریال را هم مخدوش ساخته است. همچنانکه پایانبندی سریال نیز درست نبود. انتخاب پایان باز و معلق گذاشتن ذهن مخاطب نسبت به گرههای داستان، باعث شد تا خاطره چندان خوبی از «سایهبان» در ذهن مخاطب باقی نماند. این گونه سریالها که در آنها حجم تنش میان آدمها و تلخی بالاست، باید طوری به پایان برسند که موجب تخلیه احساسی و تزکیه روانی (کاتارسیس) در مخاطب شود.
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.