تاکسی که یک وسیله نقلیه عمومی است اما در برخی ادارات دولتی و خصوصی از آن به عنوان ماشین شخصی استفاده می شود؛ معامله ای 2 سر سود؛ هم راننده تاکسی استهلاک ماشینش کمتر است هم آقای رئیس، طرح ترافیک را دور زده!
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، رها صادقی خبرنگار اجتماعی نوشت: «خیلیها مثل من هستند. بیشترشان هم توی ادارههای همین محدوده کار میکنند. نه خطهای خودشان. این جوری برایشان بیشتر صرف میکند.» این جملات بخشی از صحبتهای «آقا محمود» است. رانندهای که پشت فرمان یک تاکسی خطی مینشیند، اما هیچ وقت در خط کار نمیکند بلکه در یک سازمان دولتی راننده یکی از مدیرانش است و هرروز (۸ ساعت کاری) در اختیار اوست و از این طریق درآمد ماهانه ۳ میلیون تومانی دارد. نمیخواهد نام کاملش را بنویسیم. فقط اجازه میدهد تا از او سوالاتمان را بپرسیم و اطلاعاتی که باز هم چندان نمیخواهد به صورت واضح آنها را به زبان بیاورد در اختیارمان قرار دهد.
شما هم اگر به صورت اتفاقی سری به چند پارکنیگ عمومی بزنید تعدادی تاکسی را در طبقات مختلف که اکثرا در طبقات همکف و طبقاتی که از نزدیک قابل مشاهده نیستند رویت خواهیدکرد که در گوشهای جا خوش کرده اند و منتظرند. در صورتی که در آن ساعت باید در سطح شهرو یا خط خودشان مسافر جا به جا کنند. اما ... میگویند بسیاری از تاکسیها که اکثر آنها هم خطی هستند مالکانی دارند که هیچ کدام راننده تاکسی نیستند و تنها برای آنکه بتوانند از طریق آن وارد طرح شوند تاکسی زرد رنگ را میخرند؛ بدون آنکه بدانند حق و حقوقی از مردم ضایع میشود و با هزار ترفندی که به خوبی آنها را میشناسند قوانین را دور میزنند. گشتی در پارکینگهای عمومی هم این حکایتها را تایید میکنند. مخصوصا آنها که در مرکز شهر قرار دارند. جایی که هم طرح هست و هم اکثر ارگانها سازمان و ادارهها در این محدوده قرار دارند و بسیاری برای آنکه بتوانند به راحتی وارد این محدوده شوند تاکسیهایی را میخرند که وظیفه شان رساندن مسافر است!
تاکسیهای زرد رنگ توی چشم میزنند
وارد یکی از پارکینگهای مرکز شهر میشویم. خبری از نگهبان ورودی پارکینگ نیست. برای همین به راحتی وارد میشویم و به طبقات سرک میکشیم. آنجاهایی که در دید بیشتر و رفت و آمد بیشتری است خبری از تاکسیهای زرد رنگ جا خوش کرده در گوشه پارکینگ نیست؛ اما همین که به طبقات پایینتر یا بالاتر میرویم سرو کله شان پیدا میشود. یکی دو تا از آنها روکش کشیده شده؛ اما زردی آنها توی چشم میزند. یکی دو تاکسی دیگر هم در گوشه کنار سایر طبقات خود نمایی میکنند.
تاکسیهایی در خدمت منافع شخصی
به سراغ یکی دیگر از پارکینگهای عمومی در شلوغترین منطقه شهر قرار گرفته است میرویم؛ چند راننده خطی در آنجا مشغول سوار کردن مسافر هستند و مسافرها را به سمت خود فرا میخواندند. با یکی از راننده تاکسیها درباره این موضوع صحبت میکنیم میگوید: «بله، تا دلتان بخواهد تاکسیهایی هستند که فقط برای مصرفهای شخصی خریداری میشود و هیچ وقت هم وارد خط نمیشوند تا کار کنند. برای دور زدن طرح همه کار میشود کرد که یکی از این راهها خرید تاکسی است.» راننده تاکسی دیگری هم میگوید: «کسی پیدا نمیشود یقه این آدمها را بگیرد که چرا تاکسی که حق الناس است را برای رفاه خودت میخری بدون آنکه به این موضوع توجه داشته باشی، تاکسی یک وسیله عمومی است نه شخصی که بخواهی برای مصارف خودت استفاده کنی.»
نگهبان ورودی پارکینگ هم منکر این موضوع نیست و میگوید: «در طول روز هستند تاکسیهایی که وارد میشوند و پارک میکنند. هیچ ممنوعیتی هم برای ورود آنها نیست. به هر حال ورود خودرو حالا هر خودرویی که میخواهدباشد آزاد است. برای همین تاکسیها هم میآیند و میروند بدون آنکه کسی جلوی آنها را بگیرد. فکر نکنم قانونی هم باشد که بخواهد جلوی پارک کردن تاکسیها در طول روز را بگیرد. کار سختی هم هست. برای همین به نظر میرسد راهکاری هم وجود نداشته باشد.» داخل این پارکینگ هم توانستیم دو تاکسی پیدا کنیم که در طبقات پارکینگ پارک کرده بودند و البته یک تاکسی سبز رنگ تصادفی هم در آنجا بود که به نظر میرسید توان حرکت ندارد و کلا از رده خارج بود...
غم نان و خرید تاکسی
با پرس و جوهایی که انجام میدهیم موفق میشویم کسی را پیدا کنیم که چند سال میشود تاکسی دارد؛ اما هیچ وقت داخل خط با آن کار نکرده و البته حاضر هم نشد نامی از او گفته شود، چون احساس میکرد هم کارش را از دست میدهد و هم شاید تاکسی اش را از او بگیرند. برای همین با اطمینان از اینکه نامی از او برده نمیشد حاضر به گفت و گو شد و گفت: «یکسری از بازنشستههای ارگانهای دولتی هستند که به دلیل حقوق کم بازنشستگی شان، چون کفاف زندگی شان را نمیدهد تاکسی میخرند. آنها این تاکسی را میخرند تا در سازمانهای دولتی از شهرداری گرفته تا سازمانها و وزارت خانههایی که در سطح تهران هستند به عنوان راننده کار کنند. این رانندهها با تاکسی هایشان بعد از آنکه جذب شدند شروع به کار کردن میکنند. اکثر این تاکسیها نیز در اختیار مدیران یا معاونان رده بالایی سازمانی قرار داده. برخی از این مدیران هم خودشان این تاکسیها را تهیه میکنند و برایش راننده میگیرند تا راحتتر مسیر کار و خانه شان را طی کنند.»
با رئیس خط هماهنگ اند
او در ادامه درباره نوع تاکسیهایی که در این سازمانها فعالیت میکنند توضیح میدهد: «این تاکسیها معمولا خطی هستند و به عنوان مثال در خط جمالزاده-بلوار کشاورز باید کار کند؛ اما این راننده تاکسیهای خطیها با رئیس خط هماهنگ هستند و ماه به ماه حاضری شان را میزنند بدون آنکه در جای اصلی شان که خط شان است قرار داشته باشند و جای دیگر مشغول به کار هستند. این یکی از راههای دور زدنی است که برایشان هیچ کاری هم نمیشود کرد.»
این فرد مطلع در پاسخ به این سوال که آیا بازرسی در این زمینه وجود ندارد تا جلوی تخلفها را بگیرد میگوید: «بازرسهای تاکسیرانی که همیشه آنجا نیستند تا بتوانند این موضوعات را چک کنند. چون ماشینها در حرکت هستند ممکن است آن زمان که فردی برای بازرسی آمده چند ماشین را در خط ببیند و وقتی هم سراغ باقی ماشینها را میگیرد راههایی برای دور زدن او وجود دارد. به هر حال راههایی که بتوان بازرسها را هم قانع کرد بسیار زیاد هستند. مثلا میگویند تاکسیها در مسیر هستند یا آنور خط هستند. بازرس که تک تک تاکسیها را دنبال نمیکند که آیا آن مسئول خط در آن لحظه دارد راست میگوید یا خیر.» درباره درآمد این دست رانندهها سوال میکنیم میگوید: «این رانندهها معمولا ساعتی پول میگیرند. مثلا ۸ ساعت کاری دارند و حدودا ساعتی ۱۵ هزار تومان با آنها حساب میشود که تقریبا در طول ماه بیش از ۳ میلیون تومان میتوانند درآمد داشته باشند.»
این سبک راننده بودن استهلاک کمتری دارد
او با تاکید بر اینکه اکثر ارگانهای دولتی، سازمان ها، وزارت خانهها و شهرداریها تاکسیهای خطی دارند که مصرف شخصی میشود میگوید: «اگر سری به پارکینگهای سازمانها و وزارت خانهها بزنید و حتی پارکینگهای دولتی حتما در آنجا چندتایی تاکسی خواهید دید که در گوشهای پارک شده اند. حتی یکسری از کارمندها هم هستند که خودشان تاکسی خریده اند و فقط برای آنکه بتواند وارد طرح شود از آن استفاده میکنند در صورتی که اصلا شغل شان رانندگی نیست.»
به گفته این فرد مطلع برخی از راننده تاکسیها ترجیح میدهند در این سازمانها به عنوان راننده کار کنند. چون زحمت و دردسر یک راننده تاکسی خطی معمولی را ندارند: «این رانندهها ساعتی حقوق میگیرند. چون در اختیار محسوب میشوند. نهایت آن مسئول و مدیر در طول روز بخواهد دو مسیر را طی کند راننده آنها را میبرند. در این شرایط ماشین استهلاک ندارد. اعصاب خوردی ندارد. سر و کله زدن با مسافرهای مختلف را ندارد. با آلودگی هوا هر روز سر و کار ندارد. چه چیز بهتر از این؟ ماشین اش چه حرکت کند چه در پارکینگ بماند همان ساعتی که قرارداد بسته را دریافت میکند و دردسر کمتری هم میکشد. مثلا آزادی تا انقلاب سه چهارراه اصلی دارد که همیشه چراغ هایش طولانی است و ترافیک هم در آنجا بیداد میکند. یک راننده تاکسی در طول روزچند بار میتواند این مسیر را طی کند و ۲ هزار تومان ۲ هزار تومان از مردم بگیرد؟ ماشین اش دائما روشن است استهلاک و مصرف بنزین و روغن را هم حساب کنید ببینید یک راننده چقدر در طول روز باید سختی بکشد. در صورتی که میتواند یک تاکسی بگیرد و از آن در ارگان های دولتی استفاده کند. دیگر چقدر میخواهد در طول روز اذیت شود یا در خیابانها مسافر سوار و پیاده کند؟»