در تابلوی بزرگ و خوش طرحی اسم و عکس یکی از اساتید دانشگاه را چاپ کردهاند و از سخنرانی او درباره چالشهای مهم پیش روی و معضلات اجتماعی کشور خبر دادهاند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، حسین شمسیان در یادداشتی برای کیهان نوشت: در تابلوی بزرگ و خوش طرحی اسم و عکس یکی از اساتید دانشگاه را چاپ کردهاند و از سخنرانی او درباره چالشهای مهم پیش روی و معضلات اجتماعی کشور خبر دادهاند. لابد سخنرانی مهمی است و ارزش شنیدن دارد، آن هم با این موضوع مهم! چند روز بعد که اخبار آن جلسه منتشر میشود، با رگباری از انتقادات و حملات تمام ناشدنی مواجه میشویم که آن استاد محترم در رثای عدالت و برابری و فقر و بیکاری جوانان به زبان آورده و از نیش و کنایه و طعنه به هیچکس فروگذار نکرده است! زمان زیادی از آن جلسه نگذشته که اعلام میشود همان استاد عدالتخواه و همیشه منتقد و نظریهپرداز، تنها هفتهای یک روز در دانشگاه محلاشتغالش حاضر میشده و تمامی دیگر روزهای هفته را از این دانشگاه به آن دانشگاه، بهدنبال پایان نامههای ارشد و دکتری یا تدریس و... میرفته است! فارغ از کیفیت آموزشی، این سبک استادی (!) حتما پول خوبی به همراه داشته و لابد زمینه را برای پیگیری مطالبات اجتماعی (که بیشتر البته شبیه مطایبات است) فراهم میکرده است! ۲- چند روز قبل سفیر کشورمان در انگلیس خبر داد که در موضوع یمن با انگلیسیها مذاکره کرده و به توافقات و تفاهماتی هم دست یافته است! اینکه آن مذاکرات در چه سطحی و با اجازه چه کسی بوده، فعلا محل بحث نیست. بالاخره این اتفاق افتاده و توافقی حاصل شده است. اما تنها دو روز بعد، انگلیس قطعنامهای تهیه و با کمک آمریکا آن را در شورای امنیت سازمان ملل تا آستانه رای موافق و محکومیت ایران آن هم به بهانه حمایت از جریان حامی تروریست در یمن پیش میبرند! قطعنامه با وتوی روسیه به تصویب نمیرسد و کسی نمیپرسد مگر ما به توافق نرسیده بودیم؟! پس این قطعنامه چه بود؟! باز دو روز بعد، رئیسجمهور موفق به کشف توطئه آمریکا و انگلیس علیه جمهوری اسلامی شده و در جمع مردم عزیز بندر عباس نسبت به ماجرای قطعنامه مذکور انتقاد میکند. ۳- ۱۱۱ روز از زلزله سرپل ذهاب گذشته است، منطق و عقل و قانون، دولت را متولی رسیدگی به حال زلزلهزدگان درمانده در سرما کرده است. ملت و نهادهایی مثل ارتش وسپاه و آستان قدس و... به یاری زلزلهزدگان شتافتند و هرچه از دستشان بر میآمد، خدمت کردند. همین حالا هم جمعی از بهترین فرزندان انقلاب در آن سامان هستند و همدرد مردم، خانه میسازند و دل دردمندشان را تیمار میکنند. رئیسجمهور یکبار اعلام کرد پول کانکسهایی که ارتش و سپاه به مردم دادند، دولت پرداخته! که یعنی اینها کاری نکردهاند و همه کارها را دولت کرده است! قبول و... حالا یک روزنامه حامی دولت تیتر زده که فلان تعداد کانکس کم است و تنها فلان مبلغ پول لازم است، آیا در این مملکت این مقدار پول پیدا نمیشود؟! یعنی با جماعتی مواجهیم که همزمان با اینکه دولتی و مرتزق از دولت هستند، از فقر و فقدان امکانات و کوتاهی دولت را به سیاهترین وجه ممکن به رخ کشیده و به جای پرسش اصولی از دولت، مملکت را سیاه و عاجز نشان میدهند! ۴- در آخرین سالهای دولت اصلاحات، کارخانه رشت الکتریک به ثمن بخس یعنی تنها دو میلیارد تومان به همسران ۴ مقام دولتی و شهرداری واگذار میشود! (البته دو میلیارد در برابر ارزش کارخانه چیزی نبود وگرنه آن سال خیلی پول بود و معلوم نیست همسر ۴ مقام از کجا آن را آورده بودند و کسی هم نپرسید!) آیا همسران مقامات تاجر و بازرگانند؟! پولی دارند و به کسب و کاری مشغولند یا پوششی بودند برای خرید از طرف (بعضی) همسران محکوم و محروم از برخی موقعیتهای اجتماعی؟! همان ایام بحثهای زیادی شد که چرا دو میلیارد؟! ارزش کالای در انبار مانده این کارخانه و حتی به روایتی، ضایعات آن بیش از این مبلغ است! گفتند نه! مبلغ همان است! فلان دستگاه هم وارد شد و بررسی کرد، مثل همیشه همه چیز مرتب و قانونی بود، مهر تایید زد! با آن مهر تایید و با کاسب شدن بانوان آن ۴ مقام، مدتی بعد ۵۴۰ کارگر رشت الکتریک بیکار شدند، پولی گرفتند که یعنی بروید به خانه! از آن مجموعه پر ارزش هم زمینی ماند که حالا در پی تعویض آن با ۶۰ آپارتمان در محله جماران هستند! چهرههای اصلی آن ماجرا، در همه این سالها مدام دغدغههای اجتماعی و عدالت محوری و فقر و... داشتند و دارند! گاهی در دانشگاهی برای این امور مرثیهسرایی میکنند، گاهی در روزنامهای چیزی مینویسند و گاه به وقت انتخابات، مسئول ستاد میشوند و برای فقر فقرا اشکی میریزند که دل سنگ را آب میکند! همین جماعت مهربان و فقیردوست! به این فهرست چهارگانه میتوان صدها نمونه دیگر اضافه کرد و نشان داد مردم با جماعتی طرف هستند که بهترین راه برای فریب افکار عمومی را نشستن ابدی روی صندلی اپوزیسیون میدانند! چه روزی که رئیسهستند، چه روزی که نیستند! این جماعت زندهاند به منفی بودن، به انتقاد و به دوگانهسوز بودن! در قاموس آنها، میتوان با پوشیدن پوستین عدالتخواهی وگریبان چاک کردن برای حقوق عامه واشک ریختن برای دختران و پسران بیکار وجاهتی کسب کرد و پشت پرده هرکاری با مال و ثروت آنها شد، عیبی ندارد! میشود پشت پرده با انگلیس مذاکره کرد و همزمان با آن با قطعنامه مواجه شد و بازهم همزمان، به انتقاد از انگلیس پرداخت! میتوان دولت و مجلس را در اختیار داشت، بودجه یک کشور را در جیب داشت و فقط برای همایشهای یکی از مراکز تحت مدیریت دوستان و آشنایان ۱۲ میلیارد تومان اختصاص داد، ولی به روزنامه تحت امر دستور داد برای ۶ میلیارد تومان، آبروی جمهوری اسلامی را ببرند و به جای پاسخگویی به مردم زلزلهزده، در موضع اپوزیسیون و منتقد بنشیند! خب این کانکسها را مگر کسی به غیر از خودتان باید بسازد؟! این یکی از روشهای شناخته شده برای انحراف افکار عمومی است. بانیان و عاملان این شیوه، با صدایی بلندتر از مردم مصیبت دیده و سختی کشیده، پشت سر مشکلات میدوند و فریاد میزنند! آنها مدام نام مشکلات را با صدای بلند تکرار میکنند تا کسی متوجه نشود خودشان عامل همه مصیبتها و مشکلاتند! آنها که هنوز نتوانستهاند به ماهیت آنها پی ببرند، سادهدلانه میاندیشند؛ «چه مردمان خوبی! درد ما را بیش از ما میفهمند و بیش از هرکس همراهمان هستند»! اما ممکن است این ترفند برای همه جواب ندهد و باشند افرادی که از این تله روانی عبور کنند. این جماعت، اما ترفندها در آستین دارند و به این راحتیها عقب نمینشینند! به تعبیر رهبر عزیز انقلاب، با اژدهای هفت سر فساد مواجه شدن سخت و پر خطر است! کار دیگری که این جماعت میکنند، جابجایی مسائل و اولویتهاست. رشت الکتریک و ۵۴۰ کارگر آن مهمند، تدریس غیر قانونی و به جیب زدن پولهای ناروا مهم است، مذاکره پنهانی، حقوقهای نجومی، حدود ۶ میلیون بیکار (به گواهی مرکز پژوهشهای مجلس) تورم واقعی که نزدیک به ۴۰ درصد شده، تعطیلی پیدرپی کارخانهها و. همه و همه مهم هستند و مطالبه هریک از آنها از سوی مردم، حتما برای آنها که مسئولند و کاری نمیکنند، تبعات بدی خواهد داشت! پس باید کاری کرد که مردم اصلا یاد این مشکلات نیفتند! باید به مردم گفت: فغان از بیعدالتی! تندروها اجازه برپایی کنسرت نمیدهند! باید به مردم گفت: یگانه مشکل جامعه رفتن یا نرفتن زنان و بانوان به استادیوم است! باید به مردم گفت: حق اعتراض دارید و از همه چیز حتی پیامبر هم میتوانید انتقاد کنید! باید به مردم گفت: اگر در ماشین قرآن بگذارید، ماشینتان اسلامی نمیشود! باید به مردم گفت: علوم اسلامی و غیراسلامی نداریم و مثلا آب در همه ادیان در صد درجه به جوش میآید! میبینید که این حرفها هیچ ارزشی برای دنیا و آخرت مردم ندارد، اما درست مثل چاه میرزا آغاسی است که اگر برای ما آب ندارد، برای آنها نان دارد! این قبیل تحریف مسائل و افکار عمومی، حداقل دو اثر مخرب در جامعه دارد. نخست آنکه همه حواسها را از مشکلات اصلی پرت میکند و آنقدر حاشیه درست میکند که مثلا هیچ دختر جوانی فکر نمیکند که دولت وظیفه داشت زمینه ازدواج و اشتغالش را فراهم کند و امر بر خود او هم مشتبه میشود که رفتن به استادیوم، مهمترین پیروزی عمر او را رقم خواهد زد! اثر دوم، اما خطرناکتر و خسارتبارتر است و آن اینکه این جماعت باعث ایجاد و نهادینه شدن نفرتی عمیق در جامعه میشوند. در این مشرب، جامعه دائم پر از عقده و غصه و حسرت میشود و همزمان گروههایی به عنوان مانع رسیدن مردم به آرزوهایشان معرفی میشوند! آنها محور و آدرس مطالبه را از مردم – دولت به مردم – مردم منتقل کرده و مدام شکاف اجتماعی ایجاد کرده و آن را تعمیق میکنند! برای نیل به این قصد هم از همه ابزارهای ممکن استفاده میکنند، از به بازی گرفتن سلبریتیها تا توئیت نوشتن فلاندوست و آشنا که از سر بیکاری فلسفهسرایی کند و بنویسد: «پلیس بانوان بهتر است یا بانوان پلیس»؟! وتا بکارگرفتن روزنامههای زنجیرهای تا بنویسند «رفتن زنان به استادیوم، دستاورد بزرگ دولت روحانی است و تندروها نمیخواهند این دستاورد به نام او ثبت شود و...»! همه اینها بکارگرفته میشود تا مردم نپرسند چرا دلار حدود ۵ هزار تومان شده؟! چرا حدود ۶ میلیون بیکار داریم؟! چرا برجام به عنوان پروژه اصلی دولت بعد از ۴ سال و از بین بردن انرژی هستهای، به دستاورد تحقیقا هیچ رسید؟! و... پاسخ حاشیهسازیها فقط یک چیز است و آن چیزی نیست جز طرح مطالبات اصلی مردم.