گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ سید کمیل حسینی استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه جنسیت و جامعه و است. حاصل چندین سال کار نظری و پژوهشهای آقای حسینی، فعالیتی است با عنوان: «جامعهی جنسیتزده (sexualized society).
بعدتر همین مطالعات و دیگر کارهای پژوهشی مرتبط را به عنوان مشاور کارگردان در فیلمهای مستند «پشت صحنه» و «بازگشت گمورا» مورد استفاده قرار داد. او کارگاهها و سخنرانیهای بسیاری در دانشگاهها و مراکز گوناگون درباره رابطهی جنسیت و جامعه داشته است. وی به تازگی در همکاری با شهرادری تهران کارگاه هایی با عنوان «تربیت جنسی» برگزار کرده است. درباره محتوای این کارگاه ها با او به گفتگوی تفصیلی پرداختهایم که قسمت اول آن تقدیم مخاطبان میگردد.
آموزش جنسی به بهانه افزایش آمار طلاق
بحث آموزش جنسی از چه زمانی در کشور داغ شد و علت آن چه بود؟
کشور از 4-3 سال پیش درگیر یک موضوع ناگهانی شد، جریانی که از سمت وزارت بهداشت مدعی میشد که علت بسیاری از طلاقها در کشور عدم رضایت جنسی زوجین از یکدیگر است. لذا برای اینکه این موضوع را حل کنند تصمیم گرفتند که به زوجها آموزش جنسی داده شود.
این ادعا و پاسخ ناگهانی به آن درحالی بود که اصالت ادعا و آماری که در زمینه طلاق و عدم رضایت جنسی زوجین از هم مطرح میشد زیر سوال بود. به طوری که در خوداظهاریهای زوجین در بهزیستیها که در همان سالها دریافت شده بود علت طلاقها به خاطر عدم رضایت جنسی زوجین از هم، به 10 درصد هم نمیرسید. در ثانی از لحاظ فقهی به زن یا مرد اجازه میدهند در صورتی که همسر به لحاظ فیزیکی یا رفتاری امکان برقراری ارتباط جنسی با او وجود نداشته باشد از هم جدا شوند.
البته همان ۱۰ درصد عدم رضایت جنسی هم میتواند از عوامل متعددی ناشی شده باشد، مثلا فرد دچار بیماری یا اختلال جنسی باشد یعنی عدم رضایت جنسی تنها از عدم آموزش جنسی ناشی نمیشود و بدون اینکه سهم هر یک از عوامل مشخص شود به سرعت آموزش جنسی به سبکی خاص را به عنوان راه حل مطرح کردند.
نکته دیگری که باید به آن دقت میشد این بود که به صورت علمی و دقیق عوامل عدم رضایت جنسی مشخص شود. آیا به طور حقیقی زنان و مردان ایرانی بلد نیستند که چگونه با همسرشان ارتباط جنسی داشته باشند؟
زنان و مردان امروز ما به خاطر دسترسی به انواع تکستها، مشاورهها، کانالها و شبکههای اجتماعی رفتار جنسی را بلد هستند. اگر روزی اطلاعات در این زمینه محدود بود، اما نسل جدید که بسیار بسیار بیشتر در این زمینه مطلب و اطلاعات دارند و در فضای رسانه و وب هر نوع مطلبی به صورت آزادانه قابل دسترسی است، اما چرا آمار طلاق در نسل جدید نسبت به نسل پدربزرگهای ما افزایش مییابد؟
بنابراین مشکل در عدم آموزش رفتار جنسی نبوده و نیست بلکه رسانه و تبلیغات آنقدر به مسئله جنسی پرداخته و آن را در ذهن مردم بزرگ کرده که ارضای جنسی به صورت طبیعی اتفاق نمیافتد.
گاهی دیده میشود که زوجین آگاهی بسیار خوبی در زمینه رفتار جنسی دارند، اما خود فرد تنوع طلب شده و در روابط جنسی همسری طالب چیزهایی میشود که اصلا زیستی نیست مثلا داشتن روابط چند نفره نه مربوط به فرهنگ و دین ماست و نه یک رفتار زیستی و طبیعی است لذا در چنین شرایطی ربط دادن ازدیاد طلاقها به عدم آموزش جنسی بسیار غیرعلمی و اشتباه است.
در چنین شرایطی ما باید گزینههای جدید رفتار جنسی را به فرد آموزش دهیم یا باید ذهن فرد را درست کنیم و تفکر و رفتار صحیح در این زمینه را به آموزش دهیم؟ مثلا به او آموزش دهیم که تو مجاز نیستی که به هر کسی نگاه کنی و یا هر تصویر و فیلمی را ببینی.
اساسا هم مشکلی با دادن آموزش بجا و در زمان خود به زوجین ندارم، اما نکته آن است که آموزش جنسی با تربیت جنسی متفاوت است و آموزش جنسی باید به کسانی داده شود که امکان ارضای شرعی آن را دارند یعنی یا متاهلند یا در شرف ازدواج.
آموزش جنسی به کودکان به بهانه جلوگیری از تجاوز
مباحث تجاوز به کودکان هم در سوق دادن جامعه به سمت آموزش جنسی کودکان موثر بود؟
نکته دیگری که عنوان شد این بود که برای جلوگیری از آسیب و تجاوز جنسی به کودکان باید به آنها آموزش جنسی داده شود تا آسیبپذیری او را در این موارد کمتر کند. در این بین جریانات کاذب رسانهای هم به دنبال این موضوع افتادند و فشار آوردند که باید آموزش جنسی به کودکان داده شود تا مورد تجاوز واقع نشوند و مطلع هستیم که امثال سند ۲۰۳۰ یونسکو هم در زمینه آموزش جنسی مبتنی بر چنین استدلالی پذیرفته شدند.
مشاهده میکنیم که کسانی که در حوزه تجاوز به کودکان، فریاد واسفا برای عدم آموزش جنسی برآوردند در گذشته نسبت به این موضوع بسیار بیتفاوت بودند، این افراد هرگز آمار درستی از بحث تجاوز به کودکان ارائه ندادند. اما با رفتن عدهای از مسئولان کشور به سمت تحمیل سند ۲۰۳۰ یونسکو به جامعه این قشر فرافکن در این مسئله دمیدند.
آموزش جنسی به کودکان به بهانه جلوگیری از ابتلا به ایدز
آیا آموزش های دیگری هم به مسئله شدن آموزش جنسی به کودکان کمک کرده است؟
جریان دیگری که به این موضوع دمید ربط دادن بحث ابتلا به ایدز و عدم آموزش جنسی به هم بود و عنوان شد اگر میخواهید ایدز نگیرید حتما باید در سنین پایین آموزش جنسی ببینید در حالیکه متخصصبن این حوزه با ادله کافی وارد شدند و اثبات کردند که اساسا کودکان در معرض ابتلا به ایدز آن هم به روش جنسی نیستند. چرا که نزدیک به 70 درصد مبتلایان به ایدز در ایران معتادان تزریقی هستند و سهم ابتلای کودکان به ایدز بسیار بسیار ناچیز و از طریق انتقال مادر به کودک است. در چنین شرایطی کدام منطق میپذیرد که غریزه همه کودکان کشور به خاطر عدم رعایت تعداد بسیار اندکی مادر یا پدر به صورت نابهنگام بیدار شود؟ بنابراین سعی شد نهایتا به بهانه تجاوز جنسی یا ابتلا به ایدز و یا افزایش آمار طلاق بحث آموزش جنسی را به سنینی بکشانند که اصلا ربطی به آن ندارد.
ریشه تقابل آموزش جنسی و تربیت جنسی ایدئولوژیک است
اساسا دوگانه آموزش جنسی و تربیت جنسی از کجا شکل گرفته است؟
در مطالعات و تحقیقات گستردهای که انجام دادیم و ارتباطی که با متخصصین متعدد در حوزه تربیت و آموزش جنسی گرفتیم متوجه شدیم که دو نگاه در این حوزه وجود دارد. گروهی که معتقد به آموزش جنسی به کودکان بودند و گروهی که معتقد به تربیت جنسی کودکان هستند این دو جریان هم از لحاظ محتوا و هم از لحاظ مخاطب با یکدیگر تفاوت دارند و استراتژی هایشان هم با هم متفاوت است. ریشه این تقابل در تفکری دینی و تفکر غیردینی است.
تفکر لیبرالی حتی با همجنسبازی و سقط جنین مشکلی ندارد
در تفکر لیبرالی مطرح میشود که اخلاق به آن شکل وجود ندارد بنابراین در آموزش جنسی، متفکری که قید اخلاق را حذف میکند همجنسبازی را هم مجاز میشمارد و یا میبینیم که مشکلی با اعمال منافی عفت ندارد و در مباحث فردی مبانی اخلاقی و حتی زیستی کن فیکون شده است.
او در تفکر خود دنبال گسترش فردگرایی و ایندیویژوالیسم است و چون در پارادایم فکریاش فرد محور است و نه خدامحور، لذا مدام در آموزشهای خود به دنبال منافع فرد است نه خانواده یا اجتماع. برای همین در این تلقی اگر فرد از رابطه با همجنس لذت میبرد چندان خردهای بر او وارد نیست حتی اگر نظام طبیعی و اجتماعی را نابود کند!
پس در پارادایم فکری که خدا وجود ندارد و گفتمانی که میگوید مالکیت بدن فرد برای خود فرد است و صاحب بدن انسان خداوند نیست و قیدی برای پایبندی و اخلاق، مدام این جمله تکرار میشود که «بدنم مال خودم است و با هر کس بخواهم ارتباط جنسی برقرار میکنم و هر گونه هم بخواهم بدنم را به نمایش میگذارم.» تا جایی که این تفکر حتی کارش به سقط جنین هم میرسد و آن را در حدود اختیار خود میانگارد.
پس ریشه تقابل این دو تفکر که یکی قائل به آموزش جنسی به کودکان و دیگری معتقد به تربیت جنسی کودکان است در این است که در اولی فرد محور تصمیمات است و خدا و اخلاق در آن جایی ندارد، اما تفکر دوم خدا محور است و فرد برای حفظ اخلاق و خانواده رفتار خود را انتخاب میکند.
تکنیکها، ابزار نفوذ تفکر لیبرالی به درون فرهنگ مقصد است
این تفکر لیبرالی چگونه میتواند روی جامعه ما اثرگذار باشد؟
اگر کسی بخواهد گفتمان متفاوتش را در جامعهای دیگر نفوذ دهد یک راه هوشمندانه انتخاب میکند و آن این است که تکنیکهایی از گفتمان خودش را در جامعه مقصد نفوذ میدهد و کم کم آحاد جامعه مقصد را به سمت گفتمان خود حرکت میدهد. گفتمان نفوذی لیبرال اگر بتواند فردگرایی را در تکنیکهای رابطه جنسی وارد کند کم کم جامعه مقصد را به سمت لیبرال و بیدین شدن حرکت میدهد.
وقتی در جامعهای در رفتار روزانه تکنیکهای تفکر مهاجم تمرین و مورد استفاده واقع شود اهمیت پیدا میکند و فرد دیندار به قاعده و قانون همجنسبازان احترام میگذارد، چون که او در تکنیکها و رفتارهای روزانه مدام تمرین کرده که خدا و اخلاقی وجود ندارد و دین قرار نیست دستورالعمل بدهد و یا اینکه حکومت کند.
در تربیت جنسی اسلامی کودک، محور هست اما مخاطب نیست
تربیت جنسی اسلامی صرفا شامل کودک است؟
در فضای تربیت جنسی اسلامی با خود کودک کاری نداریم هر چند که خود کودک محور آموزشهای ماست، اما قرار نیست که کودک را تحریک و یا کنجکاو کنیم و غریزه او را بیدار نماییم.
یکی از اصول در تربیت جنسی اسلامی زمینهسازی است یعنی باید خانواده و والدین و مربیان را آگاه کنیم و از جامعه مطالبه کنیم که برای کودکان خود فضایی را مهیا کنید که زمانی که بچه در آن رشد میکند سالم بزرگ شود و سلامت جنسیاش تامین شود و بجای اینکه بخواهیم به کودک صفر تا صد رابطه جنسی بالغین را آموزش دهیم و حتی به او در سن پنج سالگی بگوییم وسیله خاص جلوگیری از بارداری چیست یا مثلا خود عمل تجاوز جنسی چگونه اتفاق میافتد.
مبتنی بر تربیت جنسی اسلامی میتوانیم با مولفههای غیرتحریکآمیز و غیرمستقیم و بدون برانگیختن غریزه کودک حفظ حریم شخصی را به او آموزش دهیم و این موارد باید کم کم در فضای خانواده به او آموزش داده شود.