گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سید کمیل حسینی استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه جنسیت و جامعه و است. حاصل چندین سال کار نظری و پژوهشهای آقای حسینی، فعالیتی است با عنوان: «جامعهی جنسیتزده (sexualized society).
بعد تر همین مطالعات و دیگر کارهای پژوهشی مرتبط را به عنوان مشاور کارگردان در فیلمهای مستند «پشت صحنه» و «بازگشت گمورا» مورد استفاده قرار داد. او کارگاهها و سخنرانیهای بسیاری در دانشگاهها و مراکز گوناگون درباره رابطهی جنسیت و جامعه داشته است.
وی به تازگی در همکاری با شهرداری تهران موفق به برگزاری کارگاه های تربیت جنسی شده است. در باره محتوای این کارگاه ها با او به گفتگوی تفضیلی پرداختهایم که قسمت دوم آن تقدیم مخاطبان میگردد. قسمت اول این گفتگو را از اینجا بخوانید.
علت تهاجم دشمن کمکاری کارشناسان دینی است
جرقه راه اندازی «آرمانا» از کجا زده شد؟
لازم نیست که فقط به موارد سلبی گفتمان غربی بپردازیم و مرتب بگوییم که آن تفکر چه بلایی بر سر جامعه ما میآورد، میتوانیم خودمان محتوا تولید کنیم و آنقدر کار کنیم که فرصت برای نفوذ تفکر غربی باقی نماند.
در فضای عدم آگاهی والدین و جامعه، ناگهان به کودک تجاوز میشود و رسانههای خارجی و رسانههای زنجیرهای داخلی غرضورزانه به ذهن مادر و پدرهای ایرانی هجوم میبرند که اگر بچهها آموزش جنسی از نوع غربی نبیند به آنها حتما تجاوز میشود و در یک پروپاگاندای رسانهای فرد و خانواده را مغلوب خود میکنند که یا پذیرای این محتوای غلط شو و یا اینکه به کودکت تجاوز میشود.
در یک چنین شرایطی پدر و مادر ایرانی با یک سرچ، به کتاب «لکلکی در کار نیست» میرسد که بالای آن نوشته شده مناسب بچههای بالای چهار سال. در حالیکه اصلا مناسب بچهها نیست. اگر ما بچه مسلمانهای متخصص قبل از چنین تهاجمی کتابهای جذاب فرهنگی تهیه کرده بودیم و آموزشهای دین در حوزه تربیت جنسی را مدون، مصوب و دستهبندی کرده بودیم، این سوء استفادهها صورت نمیگرفت چرا که خانوادهها دنبال محتوای خوب و سالم هستند.
کارگاههای آموزش جنسی ما نیز بر اساس همین موارد طراحی شده است و سعی داریم که در مساجد، سرای محلات، شهرها و روستاهای مختلف این آموزشها را به گوش مردم برسانیم.
متاسفانه به دلیل اینکه در بحث آموزش جنسی قبل از ما خرابکاریهایی صورت گرفته، سطح اطمینان به ما پایین آمده است که البته تا حدی هم این حساسیتها بجاست. تاکنون محتوای زیادی در این حوزه تولید کرده ایم و کتابی هم در حوزه تربیت جنسی در دست چاپ داریم همچنین در ارتباطهایی که با شهرداری تهران داشته ایم برای برگزاری کلاسها بسیار با ما همکاری شده و نهایت لطف خود را نسبت به ما مبذول داشته اند.
اولین کارگاه تربیت جنسی به صورت یک جلسه سه ساعته در یکی از سرای محلات تهران برگزار شد که بسیار مورد استقبال کارشناسان و خانوادهها قرار گرفت.
در تربیت جنسی به والدین و مربیان خلاقیت را آموزش میدهیم
آموزشهای شما به همه یکسان است؟
ما در کارگاههای «آرمانا» به جای اینکه بخواهیم به پدر و مادر بگوییم که دقیقا چه چیزی بگو یا چه چیزی نگو خلاقیت را با توجه به موقعیت آموزش میدهیم. یعنی اگر سوال مشترکی برای همه کودکان وجود دارد و آن هم مثلا این است که بچهها چگونه به وجود میآیند، قرار نیست که همه پدر و مادرها یک جواب مشترک به کودکشان بدهند.
پدر و مادر باید کودک خودش را بشناسد و بداند که کودکش در آن حوزه چه چیزهایی میداند و ببیند سطح ذهنی کودکش چیست و کنجکاویهایش بیشتر به چه سمتی است؛ بنابراین لازم نیست همه چیز را به کودک بگوییم در هر سنینی متناسب با شرایط کودک پاسخها داده میشود، اما باید دقت شود که در همه مراحل پاسخها تحریک آمیز و یا بیش از فهم کودک نباشد.
همچنین باید به گونهای رفتار کنیم که کودک شما اعتماد کند در عین اینکه همه چیز را به او نمیگویید، اما حقیقت را به او میگویید و نباید به گونهای برخورد کنیم که کودک از پرسیدن سوال از شما به عنوان والد پشیمان شود.
از کلیگویی و حرفهای صرفا تئوریک فاصله گرفتهایم
آموزشهای شما در مجموعه «آرمانا» بیشتر تئوری است یا کاربردی؟
یکی از ضعفهای ما در تربیت جنسی این است که بیشتر پارادایمی حرف زدهایم، اما در مجموعه «آرمانا» سعی داریم که در فضای کاربردی و تکنیکی به مخاطب و به خصوص خانوادهها راهکار ارائه کنیم در هر کدام از استراتژیها چهار سطح داریم یک سطح مربوط به خود فرد است خانواده، گروههای اجتماعی و خود جامعه هم سطوح دیگر آن است.
مثلا برخی موارد حفاظتی مربوط به خود کودک است مثلا به بچه آموزش میدهیم که با هیچ کس تنها به خانهاش نرو یا هر سرویسی را سوار نشو یا تا دیر موقع از خانه بیرون نباش یا اگر غریبهها در خیابان صدایت کردند جواب نده یا اگر توپت در خانه همسایه افتاد تنها به دنبالش نرو.
یکی از تفاوتهای آموزش جنسی با تربیت جنسی این است که در تربیت جنسی و دینی بیشترین مواجههمان با والدین و مربیان است و کمتر با کودک سروکار داریم و ترجیح میدهیم که آموزشهای حوزه کودک هم از طریق والدین کودک به آنها انتقال یابد.
در سطح خانواده آموزش میدهیم که یک خانواده برای اینکه کودکش را حفظ کند باید چه چیزهایی را رعایت کند. مثلا فکر نکنند هر آدمی که ظاهرالصلاح است آدم مشکلداری نیست و بچه را نباید با کسی تنها بگذارند هر چند که فامیل درجه یک باشد و مواردی وجود دارد که مربوط به گروههای اجتماعی و دوستان است باید به فرزند آموزش داده شود که اگر با دوستانت میهمانی رفتی در آنجا تنها نشو یا دیر از رستوران به منزل نیا یا در تولد دوستت لباس پوشیدنت را رعایت کن.
در فضای اجتماعی هم باید از جامعه و حاکمیت بخواهیم که تو باید فضای معماری محیطی و قانونی جامعه را جوری بچیند که افراد جامعه احساس امنیت جنسی کنند. مثلا فضای تاریک زیر پلها اگر محل عمومی رفت و آمد است نباید کم نور باشد و اگر خیابانهای تردد وسایل نقلیهاش کم است و فقط تاکسی دارد آن فضا را جوری مدیریت کنیم که کمترین آسیبها را در این حوزه داشته باشیم.
کاهش تحریک، اولین استراتژی تربیت جنسی اسلامی است
از نظر شما استراتژیهای اصلی تربیت جنسی اسلامی کدامند؟
در فضای تربیت جنسی دینی چند استراتژی داریم، اولین استراتژی کاهش تحریک است. در تفکر دینی و بومی ابتدا باید کاهش تحریک داشته باشیم یعنی فضای خانواده، دوستان و اجتماع نباید تحریکپذیر باشد که کودک قبل از آنکه آمادگیاش را داشته باشد وارد مسائل جنسی شود. مهمترین اتفاقی که در غرب افتاده این است که فرد مواجهه و بلوغ جنسی در او قبل از آمادگی جسمی اتفاق میافتد یعنی خواست جنسی از طریق فیلم و تصویر و رسانه ایجاد شده، اما کودک امکان برقراری رابطه جنسی را ندارد و بالغ نشده است.
این کاهش تحریک در مورد خود فرد هم میتواند مطرح باشد اینکه مادر یا پدر در جلوی فرزندان در خانه چه لباسی بپوشند و یا چه رفتاری با یکدیگر داشته باشند و یا حتی چه رفتاری با کودک داشته باشند اهمیت دارد.
مثلا کودک همین که میبیند پدر و مادر جلوی هیچ کسی لباسشان را عوض نمیکنند و این موضوع را هم از او مطالبه میکنند میفهمد که نباید کسی برهنگی او را ببیند و کسی نباید به جسم او نزدیک شود. بنابراین در این نوع تربیت لازم نیست که مستقیما در مورد قسمتهای حساس کودک با او صحبت شود؛ و یا مثلا وقتی کودک میبیند که هنگام حمام با والد همجنس، والدش کاملا برهنه نیست و از او هم نمیخواهد که کل لباسهایش را از تن خارج کند یاد میگیرد که نباید نقاط حساستر بدنش را به راحتی به دوست و یا کس دیگری نشان دهد.
پس در فضایی که قرار است تربیت جنسی اتفاق بیفتد نباید تحریک وجود داشته باشد نباید کودک کنجکاو شود و زمینهسازی برای حفظ سلامت جنسی او بسیار بسیار مهم است.
اما شاهدیم که در آموزش جنسی به سبک غربی طبق متدی که خودشان دارند به کودکان به صورت دسته جمعی و علنی آناتومی بدن را کاملا آموزش میدهند و در حین این آموزشها حتی کودک را به دستورزی اندام خودش تشویق میکنند! خب نتیجه چنین چیزی جز بلوغ زودهنگام جنسی نیست و کودک در زمانی که امکان رابطه جنسی از لحاظ فیزیکی را ندارد متوجه غریزه جنسی و خواست کاذب میشود و این میشود که میزان حاملگی قبل از ازدواج در سنین نوجوانی و یا حتی کودکی در کشورهای آمریکایی و اروپایی افزایش مییابد.
در کدام استراتژی فرد نقش محوری تری دارد؟
استراتژی دوم استراتژی خویشتنداری است که در غرب هم امروزه بسیار مورد پژوهش و استفاده است. یعنی اینکه فردی که بالغ شده است، اما به هر دلیلی امکان ازدواج ندارد چه آموزشهایی ببیند که خویشتندار باشد و چگونه این دوران را طی کند تا به مرحله ازدواج و رابطه شرعی برسد در این فضا هم خود فرد نسبت به خودش موظف است هم خانواده و اجتماع نسبت به او وظایفی دارند مثلا از نوع تغذیهای که به او ارائه میشود تا پر کردن وقت به شکل سالم.
تامین نیاز شرعی در افزایش آرامش در جامعه نقش تعیین کننده دارد
دین صرفا توصیه های سلبی در این حوزه دارد؟
استراتژی سوم استراتژی تامین نیاز است. نیاز باید از نظر شرعی به موقع تامین شود و نباید پشت گوش انداخته شود. در تفسیر المیزان علامه طباطبایی تاکید میکند که اسلام برای تامین به موقع غریزه جنسی بسیار اهمیت قائل است چرا که در تفکر دینی برای اینکه جامعه و فرد باید براساس عقلانیت و نه بر اساس امیال، عواطف و یا هیجانات عمل کند باید از تاخیر در پاسخگویی به نیازها خودداری شود؛ لذا در آن دوران مشاهده میکنیم که در حالیکه امکانات پیشگیری از بارداری چندانی وجود نداشته دین امکان عقد دو نفر را چه قدر ساده گرفته است و حتی مشاهده میکنیم که دین حتی بعد از متاهلی با اینکه غریزه جنسی به طور طبیعی فروکش میکند اهمیت ویژهای برای مسئله تمکین قائل است که چرا از سوق یافتن فرد به سمت خطا و گناه باز می دارد.
در کدام منطق جوان 18 ساله کودک شمرده میشود؟
حدود دین در مورد سن تاهل چیست؟
وقتی دینی در مورد متاهلین چنین تاکیداتی دارد چگونه میتوان پذیرفت که نسبت به پسر نوجوانی که در اوج نیاز جنسی و اوج هرمونها و سن بیست سالگی است تاخیر در ازدواج را قائل باشد و این اصلا نوعی توهین است که به کسی بگویی مثلا تا ۱۸ سالگی یا بیشتر حق ازدواج نداری، چون سنت به آن عددی که من میگویم نرسیده است.
چگونه میشود به فردی ۱۸، ۲۰ ساله گفت اگر در این سن ازدواج کنی ازدواج تو جزو ازدواج کودکان است یعنی شما به یک فرد ۱۸ ساله عبارت کودک را اطلاق میکنید؟
وقتی سن بلوغ جنسی بسیار بسیار پایین آمده و در برخی مناطق به ۵ سالگی رسیده چگونه میخواهید به فرد بگویید تا ۱۸ سالگی معطل شود؟ لذا جامعه باید از حکومت بخواهد که ساختارها را طوری بچیند که فاصله نیاز جنسی تا ازدواج به کمترین حد خودش برسد.
چرا باید هزینه ضعف مدیریتی عدهای را مردم بدهند؟
یعنی معتقد هستید چنین اظهاراتی از سوی برخی مسئولان از متن جامعه نیست؟
یک علت دیگر چنین اظهاراتی هم این است که ما از سیستم رسانهای و آموزش و پرورش و آموزش عالی مطالبه نکردیم که چرا در زمینه بلوغ اقتصادی، عقلی، عاطفی و اجتماعی فرزندان ما خوب عمل نکرده است؟ مطالبه نکردیم که چرا فرزند ما تا ۳۰ سالگی نمیتواند حتی با افراد خانواده خود تعامل کند؟ لذا، چون این مطالبات از سوی مردم صورت نگرفته عدهای پیدا شدند که میگویند باید سن ازدواج را بالا ببریم یعنی، چون عدهای بلد نبودند وظایفشان در حوزه تعلیم و تربیت را به درستی انجام دهند هزینهاش را باید مردم بپردازند. چه تضمینی هست کسی که تا ۱۸ سالگی بالغ نشده در ۳۰ سالگی بالغ شود؟ این دست مدعاهای ضعیف مربوط به همان نگاه لیبرالی میشود.
باید به صورت اورژانسی سراغ افراد آسیب دیده برویم
اگر فردی قبل از تربیت جنسی آسیب دیده باشد راه حلی برای او وجود دارد؟
دیگر استراتژی حوزه تربیت جنسی اسلامی کاهش آسیب است. تحت فضای آموزش غلط ممکن است افرادی دچار روابط دوستی و عاطفی غلط، رابطه نامشروع و یا دیدن فیلمهای نامناسب و اعمال منافی عفت شود .لذا تحت استراتژی کاهش آسیب باید به آنها کمک کنیم که به سرعت مسیر سالم زندگی برگردند.
حفاظت از کودک صرفا تربیت یا آموزش شخص او نیست
در کدام استراتزی نقش جامعه و خانواده بیشتر از فرد است؟
استراتژی دیگر حفاظت است. اینکه والدین و جامعه بدانند حتی اگر چهار مرحله قبل را به خوبی انجام دادند، اما باز هم در جامعه دیوانههایی هستند که میتوانند به کودک ما آسیب بزنند لذا چه کارهایی میشود انجام داد تا کودک در مقابل آنها حفظ شود؟ خانواده و جامعه چه وظایفی در مقابل حفظ کودک در برابر این آسیبها دارند؟
این حفاظت در غرب تنها محدود میشود به اینکه به کودک یاد بدهیم اگر کسی سمتش آمد جیغ بزند یا فرار کند و یا همیشه وسیله جلوگیری از بارداری همراهش باشد در حالی که باید پرسید چه ساختارهای غلطی در جامعه و یا خانواده نادیده گرفته شده است. چه مواردی یک فرد را به سمت تجاوز جنسی سوق میدهد.
نیاز جنسی آحاد جامعه اگر از طریق شرعی خودش تخلیه نشود به شکلگیری تجاوز جنسی میتواند کمک کند لذا تربیت جنسی فقط این نیست که کودک آگاه باشد بلکه باید خود خطر تجاوز تا حد ممکن از جامعه زدوده شود.
استراتژیهای دینی در حوزه تربیت جنسی بسیار کامل تر از غرب است
تفاوت تربیت جنسی اسلامی و آموزش جنسی غربی در استراتژیهای کدامند؟
تفاوتهای ما در تربیت جنسی با غربیها در همین استراتژیها مشخص میشود. غربیها بیشتر روی خویشتنداری و حفاظت آن هم نه به صورت جامع تاکید دارند، اما ما علاوه بر این موارد به استراتژیهای دیگر به خصوص به بحث کاهش تحریک هم میپردازیم.
یعنی ممکن است تا زمانی که افزایش تحریک و عدم تامین نیاز جنسی به صورت شرعی در جامعه وجود داشته باشد آموزشهای حفاظتی موفق نباشند چرا که سبک ارضای فرد به موارد غیرطبیعی و غیرعادی افزایش یافته است.
از عدم اختلاط و عدم تحریک که در رسانه یک موضوع مهم است. در تامین نیاز هم ما با غربیها تفاوت داریم. در پارادایم فکری ما مهم است که تامین نیاز عاطفی و جنسی از کجا و چگونه صورت میگیرد؟ در آن تفکر فرد می تواند با خودارضایی یا همجنسبازی نیازش را تامین میکند، ولی در تفکر ما مهم است که تامین نیاز در چارچوب شرع صورت بگیرد، لذا بسیاری از مواردی که در فرهنگ ما آسیب تلقی میشود در فرهنگ غربی آسیب نیست و همان طور که در مبانی با آنها متفاوتیم در تکنیک و آموزش هم با آنها متفاوت هستیم.
هویت زن و مرد در تلقی دینی با تلقی غیردینی فرق دارد
در پوستر تبلیغاتی شما به آموزشهای هویت جنسی اشاره شده است منظور چیست؟
نکته دیگری که در کارگاهها روی آن بسیار وقت میگذاریم بحث «هویت جنسی» است یعنی اینکه کودک هویت جنسی خود را بشناسد و آن را دوست داشته باشد و به آن افتخار کند و به هویت جنسی طرف مقابلش هم احترام بگذارد.
در بحث هویت جنسی غربیها به خاطر نوع و مدل انسان شناسیشان که معمولا به دو مدل زیستی و روانی تقسیمبندی میشود در تعریف خود از انسان نسبت به تعریف دین از انسان بسیار محدودتر هستند. انسان در تفکر دینی یک موجود چند بعدی است و زندگی دنیوی او ناظر به آخرت است لذا هویت فرد در تلقی دینی و فردی بسیار متفاوت است. در تفکر غربی شاید رفتار زنانه و مردانه متفاوت نباشد بنابراین، چون سیر انسانشناسی ما با غربیها متفاوت است تکنیکها و حساسیتهایمان هم با آنها فرق میکند.