گوشی تلفن را برمیدارم و شماره مورد نظر را در تلفن همراهم ذخیره میکنم؛ مدلینگ. در اپلیکیشنهای مجازی مختلف میگردم تا شاید بتوانم چهره آگهیدهنده را ببینم. نه واتساپ دارد و نه با این شماره در سروش و تلگرام و دیگر اپلیکیشنهای مجازی حضور دارد.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، پس این شماره فقط برای یک منظور خاص در نظر گرفته شده و راهی نیست جز اینکه با آن تماس بگیرم.
فقط ۵۰ تومن هزینه داره!
شماره را میگیرم. صدای یک مرد جوان از آن طرف خط میآید و گفتوگویمان شروع میشود. البته قبلش کلی تمرین کردهام که چطور صحبت کنم و چه بگویم و حالا افتادهام وسط ماجرا. سلام و احوالپرسی میکنم و میگویم: ببخشید برای این آگهی مدلینگ و بازیگریتون تماس گرفتم. میخوام ببینم شرایط کار چیه؟
مرد جوان میگوید که کار شرایط خاصی ندارد! میگویم: مگه میشه کار شرایط خاصی نداشته باشه؟ مرد جوان میگوید که بله میشود. میپرسم هیچ هزینهای هم نداره؟ هزینه که دارد، اما نه آنقدر زیاد. مرد جوان برایم میگوید که باید ۵۰ هزار تومان برای ثبتنام در باشگاه مدلینگ بپردازم که این مبلغ ناچیزی است و تنها برای این منظور دریافت میشود که باشگاه مرتبط شوم و بعد از آن به شرکتهایی که دنبال بازیگر تبلیغاتی یا مدل هستند، معرفی میشوم. میپرسم پس درآمد شما چی میشه؟ درآمد اصلی شان از شرکتهایی است که مدلها را به آنها معرفی میکنند. با خودم یک دو دو تا چهارتای ساده میکنم و میبینم همین ۵۰ تومانها هم بد رقمی نخواهد شد، آن هم برای کسانی که هیچ زحمتی نکشیدهاند و هیچ چیز هم از مدلینگ به عنوان یک صنعت نمیدانند.
مدلینگ به این راحتی نیست
مدلها در جهان رژیم غذایی و ورزشهای خاص دارند و سبک زندگیشان و آموزشهایی که میبینند بسیار جدی است و نمیشود همین طور وارد یک شرکت شد و تبدیل شد به یک مدل!
از من میخواهد مشخصاتم را ارسال کنم. هر چند میدانم تلگرام ندارند، اما به عادت معمول همه میگویم: توی تلگرام براتون بفرستم؟ که میگوید نه و من فعلا اطلاعات کلی برایش اساماس کنم. اینکه قدم چقدر است و وزنم چقدر و .... میگویم چشم، اما باید کمی بیشتر فکر کنم. راه دیگری ندارم برای گرفتن اطلاعات بیشتر، جز اینکه مردد به نظر برسم.
تلفن را که قطع میکنم، اساماسهای مرد جوان شروع میشود. اول میپرسد آگهیاش را کجا دیدهام. همین به کار بردن فعلهای اول شخص و اظهار نظرهای کاملا شخصیاش نشان میدهد پای شرکتی در کار نیست و نهایتا چند نفری هستند و خوب میدانند اسم مدلینگ برای جوانها چقدر جذاب است.
اینستاگرامت کو؟ مینویسم توی خیابان آگهیاش را دیدهام. کدام خیابان؟ پاسخ میدهم هفت تیر. انگار کمی خیالش راحت شده و فکر میکند میشود این مراجع مردد را بالاخره انداخت توی تور! اسم و مشخصاتم را میخواهد و برایم از این مینویسد که مدلینگ در ایران نوپاست و میتوانم با کمی تلاش شرایط خوبی به دست بیاورم. مینویسم نمیدانم او کیست و خودم را معرفی نمیکنم. آدرس صفحه اینستاگرامم را میخواهد. مینویسد عکسهایم را که ببیند درباره همکاریمان به نتیجه میرسد. مینویسد و مینویسد. از اینجا به بعد دیگر سکوت میکنم. در برابر اصرارها میپرسم چطور به شما اعتماد کنم؟ این همه خبر بد توی روزنامهها را نمیبینید؟ «ما داریم کارمون رو میکنیم. شمام به ما اعتماد کن اتفاقی نمیافته» جوابش همین عبارت است، اما چطور باید اعتماد کرد به جایی که هیچ چیزش معلوم نیست و میتواند آسیبهای فراوانی برای مراجعان خود داشته باشد. در نهایت بعد از گرفتن اطلاعات او را بلاک میکنم تا از مزاحمت هایش در امان بمانم.
مدلینگ نداریم!
این موضوع موجب شد رد شرکتهای مدلینگ را در سایتها و فضای مجازی هم بزنیم و ببینید بسیاری با عنوان داشتن شرکت در این حوزه مشغول کار هستند، این در حالی است که کارگروه ساماندهی مد و لباس به مدت دو سال است که هیچگونه شوی لباسی را برگزار نکرده و با توجه به برخی حواشی که مدلها موجب بروز آنها شدند، این اتفاق در ایران تعطیل شد. با محسن کاشف بزازی، مشاور دبیر کارگروه مد و لباس و مدیر بخش نظارت و ارزشیابی تماس گرفتیم تا ببینیم آیا این شرکتها مجوزی دارند؟ پاسخ او قاطع و روشن است؛ هیچ شرکتی برای جذب مدل و برگزاری شوی لباس مجوزی ندارد و اساسا به هیچ شرکتی هم با این عناوین مجوز اعطا نمیشود.
او هر گونه فعالیت تحت این عناوین را غیرقانونی دانسته و تاکید میکند: ما در حال رصد شرایط هستیم و هر جا متوجه فعالیت شرکت یا افرادی در این عرصهها شویم، نسبت به آنها برخورد قانونی خواهیم داشت.
چه بخواهیم و نخواهیم، مدلینگ اتفاقی است که در دنیای امروز وجود دارد و هر قدر هم مقابله شود، در ایران هم فعال خواهد بود، حالا ممکن است زیرزمینی و به شکل غیرقانونی باشد یا تدابیر قانونی داشته باشد و به شکلی درست در چارچوبهای شرعی و قانونی کشور انجام شود. کاشف، اما میگوید با توجه به رفتارهای حاشیهساز مدلها شرایط این کار فعلا میسر نخواهد بود. او تاکید میکند که به علت جلوهگریهای برخی مدلها این جریان در ایران به مشکل خورده و تعطیل شده، وگرنه تا دو سال پیش و قبل از تعطیلی این جریان حدود ۱۷۰ سئانس برنامه اجرا شده، اما بعد حاشیهها بر متن غلبه کرده و این همه ممنوعیت را پیش آورده است. اما حالا باید در برابر حاشیهها مبحث مدلینگ را تعطیل کرد و فضا را برای سودجویانی که ممکن است هر گونه بیاخلاقی را هم به جامعه بیاورند، باز گذاشت؟ این سوالی است که باید مسئولان پاسخش را بدهند و البته راهی هم برای ایجاد فضایی اخلاقی و قانونی در این عرصه باز کنند.
مسأله حل میشود؟
پاسخ این سوال کاملا روشن است. تا زمانی که قانون صورتی مناسب برای این اتفاق تعریف نکرده و مدلها را با چارچوبهای قانونی روبهرو نکند نمیتوان به اتفاق خوبی در این عرصه امیدوار بود.
شرکتها و افراد سودجو سعی میکنند از این آب گلآلود ماهی بگیرند و ابدا هم به این فکر نمیکنند که کارشان چه تبعاتی برای افراد مختلف و در نهایت جامعه خواهد داشت.
هرچند مدلها خود حاشیههایی را ایجاد کردند و شرایط امروز را پدید آوردند، اما کارگروه مد و لباس که ساماندهی شرایط را برعهده دارد بهجای برخورد سلبی و قهری باید راهکارهای قانونی محکمتری را تعریف کند تا این عرصه بهصورت حرفهای بهکار خود ادامه دهد و شاهد مدلینگ اسلامی-ایرانی در جامعه باشیم. تازمانی که قانون حرف اول را نزند و تصمیم نگیرد، فضا برای فریب جوانان بسیاری در این عرصه باز خواهد بود و اخبار حوادث رسانهها هر از گاهی اتفاقات تلخ این مسأله را پوشش خواهد داد.
پس با این حساب چرا به سمت و سویی حرکت نکنیم که قانون بتواند در عرصه مدلینگ ایرانی برای علاقهمندان و فعالان تصمیم بگیرد تا هم به رونق مد کشورمان کمک کند و هم اتفاقات اقتصادی خوبی را رقم بزند.