وزیر بهداشت در دولتهای دوم میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی در گفتگوئی تفصیلی به بیان روند اقدامات انجام شده به ویژه در حوزه بهداشت و درمان در سالهای پس از پیروزی انقلاب پرداخت.
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو - زهر مهران راد، به بهانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب عازم دفتر علیرضا مرندی وزیر بهداشت در دولتهای دوم میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی، استاد دانشگاه، رئیس فعلی فرهنگستان علوم پزشکی و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی (دوره هشتم و نهم) از حوزه انتخاباتی تهران شدیم، مرندی از چهره های موثر در مناسبات بهداشتی-درمانی ابتدای انقلاب محسوب می شود.از او درمورد پیشرفتهای کشور در حوزه های مختلف درمانی- پزشکی کشور از پیروزی انقلاب پرسیدیم.
تجربیات جالب و شنیدنی او از سالهای جنگ و دسته وپنجه نرم کردن با کمبودهای آن سالها و حس مسئولیت مسئولین در آن سالها از ویژگی های بارز گفتگو با مرندی محسوب می شود. بخش اول این گفتگوی تفصیلی به شرح ذیل است.
دانشجو: سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب در چه شرایطی بودید و اوضاع کشور چگونه بود؟
مرندی: سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب را برای گرفتن تخصص به آمریکا رفتم، اما در عین حال از ابتدای پیروزی انقلاب که در وزارت بهداشت به عنوان معاون درمان این وزارتخانه بودم و بعد هم به عنوان معاون بهداشت وزارت بهداری برای دو سال به نقاط مختلف کشور و روستاها تردد داشتم و با شرایط کشور به لحاظ بهداشت و درمان از نزدیک آشنایی پیدا کردم.
**در ابتدای انقلاب ۶ هزار پزشک غیرایرانی در کشور داشتیم دانشجو: شرایط بهداشتی کشور در روزهای ابتدایی انقلاب در مقایسه با شرایط فعلی چگونه بود؟
مرندی: در مقایسه شرایط آن زمان با الان باید گفت: وضعیت واقعا قابل مقایسه نیست. ما اوایل انقلاب تعداد نیروی انسانی پزشکی بسیار محدودی داشتیم و براساس آمار سازمان نظام پزشکی بین ۱۲ تا ۱۴ هزار پزشک ایرانی در کشور بودند و بقیه پزشکان خارجی عمدتا از هند، بنگلادش و پاکستان بودند که تعداد آنها به ۳ تا ۶۰۰۰ هزار نفر در ایران میرسید و این پزشکان در حقیقت پزشک هم نبودند و لیسانسیه پزشکی بودند، چون دوره انترمی خود را طی نکرده بودند و آنچه را از عملکرد آنها میتوان دید پزشکانی بسیار ناآگاه بودند که، چون به زبان مسلط نبودند قاعدتا اقدامات ارزشمندی نیز انجام نمیدادند، اما در عین حال به خاطر احساس امنیتی که مردم داشته باشند در ایران حضور داشتند.
**بهدلیل فقدان پزشک بعضا از من میخواستند تا برای بیهوشی اقدام کنم
زمانی که معاون بهداشت بودم به کردستان سفر کردم و شاهد آن بودم که پزشکی متخصص زنان استان بود دوره خدمتش به پایان رسیده بود و در حال ترک این استان بود این به معنی آن بود که استانی با آن مساحت تنها یک متخصص زنان داشت. یا در کل استان چهارمحال بختیاری تنها سه پزشک متخصص وجود داشت و یا حتی در استان سمنان که نزدیک پایتخت محسوب میشد اگر نیاز به عمل جراحی یا بیهوشی بود مسئولان استان از من که وزیر بودم میخواستند مسئولیت جراحی را به عهده بگیرم، چون پزشک جراح وجود نداشت.
از نظر ارائه خدمات ما تنها چند بیمارستان قابل قبول در کشور داشتیم مثل بیمارستان شهدای تجریش، مرکز کودکان مفید و بیمارستان فیروزگر، اما به دلیل نداشتن پزشک کافی در این بیمارستانها نیز با مشکل روبرو بودیم و حتی برای بسیاری از درمانها و یا تشخیص بیماری مردم به خارج از کشور اعزام میشدند مثلا برای ناباروری زن و شوهر باید به خارج اعزام میشدند ماهها در آن کشور میماندند تا بارداری شکل بگیرد، فرزند به دنیا بیاید و سپس برمی گشتند که این زمان حداقل دو سال یا بیشتر طول میکشید و هزینه زیادی را به کشور تحمیل میکرد به اضافه اینکه آثار فرهنگی مخربی روی خانوادهها داشت و یا مواردی بیماریهای مربوط به پیوند کلیه مسئلهای بود که به خاطر آن مجبور بودیم بیمار را به خارج از کشور اعزام کنیم این در شرایطی بود که جنگ تحمیلی نیز در آن سالها آغاز شده بود و ما به لحاظ درآمدهای ارزی نیز تحت فشار بودیم.
دانشجو: ارز مورد نیاز در آن سالها و به طور کلی اعتبارات با چه شرایطی تامین میشد؟
مرندی: قبل از انقلاب قیمت هر بشکه نفت بیش از ۴۰ دلار بود، اما بعد از پیروزی انقلاب با تبانی کشورهای غربی و برخی کشورهای صاحب نفت منطقه قیمت هر بشکه نفت به ۷ الی ۸ دلار کاهش پیدا کرد و با کسر هزینههای استخراج این مبلغ به حدود ۶ تا.۵ دلار برای هر بشکه نفت میرسید به دلیل بمباران و موشک باران صدام استخراج نفت نیز با مشکل مواجه بود ومیزان استخراج به حدود یک میلیون بشکه محدود شده بود. بر این اساس درآمد ارزی کشور عملا محدود بود که با اولویت دفاع مقدس باید در آن حوزه هزینه میشد و آنچه برای سایر خدمات کشور از جمله بهداشت و درمان باقی میماند بسیار ناچیز بود در حالی که ما به پزشکان خارجی باید ماهانه فقط ۱۰۰ هزار دلار حقوق پرداخت میکردیم به غیر از هزینههای عادی که آنها برای حضور در کشور داشتند و با این حساب عملا ۱۰۰ میلیون دلار برای پزشکان خارجی هزینه میشد از این سوی دیگر برای اعزام بیماران به خارج نیز میلیونها دلار باید هزینه میشد و هزینههای دیگر نیز مانند تهیه شیرخشک وارداتی بسیار بالا بود در آن زمان بیش از ۷۰ میلیون قوطی شیرخشک وارد میکردیم که آن هم هزینهای افزون بر ۱۰۰ میلیون دلار داشت. با این شرایط که هزینههای کشور به سختی تامین میشد مجبور بودیم برخی هزینهها را، صرف مسائلی مثل پزشکان خارجی کنیم که روا نبود.
**در ابتدای انقلاب اصلا فرهنگ واکسیناسیون بین مردم حتی قشر تحصیلکرده وجود نداشت
خدمات بهداشتی در آن زمان اصلا وجود خارجی نداشت و عملا ارائه خدمتی به ویژه در مناطق محروم صورت نمیگرفت واکسیناسیون طوری بود که اصلا فرهنگ درخواست آن از سوی مردم وجود نداشت.
به عنوان مثال در آن زمان مطابق آماری که از فرزندان اساتید در دانشگاه اصفهان گرفته شد تنها ۸ درصد آنها واکسن دریافت کرده بودند این شرایط حکایت از آن داشت که وقتی بین اساتید که قشر تحصیلکرده هر کشور محسوب میشوند فرهنگ واکسیناسیون تا این حد پایین باشد وای به حال عامه مردم.
بر این اساس بیماریهای واگیردار در کشور غوغا میکرد و مرگ و میر بالایی به کشور تحمیل میکرد و ما فقط سالی ۱۱ هزار نوزاد داشتیم که به دلیل بیماری کزاز و عدم دریافت واکسن توسط مادر در دوران بارداری جان خود را از دست میدادند.
براساس همین آمار تعداد کودکان مبتلا به اسهال که جان خود را از دست میدادند سالانه ۳۶ هزار فرزند بود. در آن زمان سیاه سرفه، دیفتری و فلج اطفال و کزاز و سل بیداد میکرد و اتاقهای مملو از بچههایی بود که به این بیماریها دچار بودند، چون عملا واکنسی دریافت نمیکردند و آمار فوت بچههای زیر ۵ سال از هر هزار متولد ۱۸۷ نفر بود. مرگ و میر مادران هم در حین یا بعد از زایمان بالا بود، چون آنها نیز مراقبت خاصی در زمینه مسائل بهداشتی دریافت نمیکردند و مادران از هر ۱۰۰ هزار زایمان ۲۵۵ فوتی داشتند. در این شرایط امام خمینی (ره) تاکید داشت که باید به مستضعفین و کوخ نشینان خدمت شود و همه تاکیدشان به روستانشینان بود و طبیعتا ما نیز به دنبال اطاعت از فرمایشات امام بودیم.
**مهمترین اقدام صورت گرفته در سالهای جنگ گسترش فرهنگ واکسیناسیون بود
دانشجو: چه سالهایی در وزارت بهداشت به عنوان معاون و وزیر حضور داشتید و چه اقداماتی در آن سالها انجام دادید؟
مرندی: در سالهای ۶۱ تا ۶۳ که معاون بهداشت وزارتخانه بودم همواره با خود تکرار میکردم وظیفه من در قبال این فرمایش امام که باید به مستضعفین و کوخ نشینان خدمت شود چیست؟ تا اینکه به این نتیجه رسیدیم با شرایط بد واکسیناسیون در کشور این مورد را گسترش داده و جا بیندازیم، اما با توجه به شرایط اعتبارات آن زمان به دلیل جنگ تحمیلی و همچنین ارسال این واکسنها به مناطق و روستاهای دورافتاده اتومبیلی در اختیار نبود حتی سردخانهای که به وسیله آن بتوانیم این واکسنها را منتقل کنیم نیز وجود نداشت و حتی شیشههای کوچکی که واکسن تولید شده را در اندازههای کوچک به روستاها منتقل کنیم در ایران ساخته نمیشد و تهیه سردخانه نیز هزینه هنگفتی داشت و مشکل جدیتر آن بود که به دلیل جنگ تحمیلی برق هم دائما قطع میشد لذا ساخت واکسن، نگهداری و انتقال آن همگی هزینههای هنگفتی داشت و در مقابل اعتبارات کشور نیز محدود بود.
در آن سال دکتر منافی، وزیر بهداری بود و به درخواست ما از دولت تقاضای اعتبار کرد و دولت نیز از محل اعتبارات مربوط به مبارزه با مواد مخدر مبلغی که به صورت مازاد در اختیار داشت به وزارت بهداشت داد و با این مبلغ توانستیم اتومبیلهای مورد نیاز برای حرکت در جادههای سنگلاخ را خریداری کنیم این اتومبیلها از ژاپن خریداری شد و از آنجا که در شرایط جنگ و تحریم بودیم قطعات یدکی آن را نیز برای ۱۰ سال خریداری کردیم و به افرادی برای آموزش نحوه کار با آنها به ایران آمدند.
**اوایل انقلاب برای ارائه خدمت به مردم به حوزه وظایف خود بسنده نمیکردیم همه کارها با سختی پیش میرفت، چون کارهایی که عملا به وزارت بهداشت نیز ارتباط نداشت از جمله تهیه و تامین اتومبیل، لوله کشی آب آشامیدنی روستاها تا ساخت واکسن که در آن زمان به عهده وزارت جهاد بود در همه آنها دخالت میکردیم تا بتوانیم خدماتی به مردم ارائه دهیم و سختترین کارها در این مسیر تهیه بودجه بود، چون عملا دولت تقاضای ما برای تامین این نیازها را رد میکرد البته نه اینکه دشمنی با وزارت بهداشت داشته باشد، اما چون شرایط کشور شرایط جنگی بود قادر به تامین نیازهای ما نبودند، اما من نمیتوانستم به این حرفها قانع شوم لذا به مجلسیها مراجعه کردم و برای آنها توضیح دادم که شبکه بهداشتی واکسیناسیون و آب آشامیدنی باید برای مناطق محروم اجرا شود، چون در آن صورت آثار خیر آن و جلوگیری از گسترش بیماریها تبعات چشمگیری در کشور خواهد داشت.
نهایتا مجلس نیز با وجود محدود بودن اعتبارات در آخرین روز بودجه ریزی به تقاضای ما در خصوص در اختیار گذاشتن اعتبارات جامه عمل پوشاند و در هر شهرستان یک استان اعتبارات مربوط به توسعه شبکه بهداشت را در اختیار گرفت.
**برای گسترش بهداشت در روستاها، خودمان به تربیت وآموزش نیرو پرداختیم دانشجو: خانههای بهداشت که در زمان شما در روستاها تاسیس شد چه واکنشهایی بین مردم و مسئولین و چه روندی برای تاسیس داشت؟
مرندی: زمانی که زیر ساختهای ابتدایی برای تهیه این مکانها را آماده میکردیم با بزرگانی از جمله امام جمعه شهرها که حرف میزدم میگفتند برای روستایی که میخواهی خانه بهداشت بسازی ما امید داشتیم بیمارستان هزار تخته خوابی ساخته شود لذا جا انداختن شبکه این طور خدمات کار سادهای نبود و تازه برای ارائه خدمت در این مراکز ما نیازمند پرسنل و نیرو بودیم از این رو به دنبال دختر و پسری در این روستاها بودیم که حداقل پنج کلاس سواد داشته باشند و دو سال هم آموزش حین خدمت به آنها بدهیم و بعد از هفت سال درس خواندن به روستاها میرفتند و خدمات ارائه میکردند.
ما تلاش میکردیم بهورزها از خود روستاها باشند تا در روستا بمانند، چون اگر از جای دیگری به روستا میرفتند امکان اقامت آنها به شدت کاهش مییافت. در آن زمان سطح سواد جامعه بسیار پایین بود و فقط ۵۷ درصد از مردان و ۳۷ درصد از خانمها با سواد بودند و ما از این سطح سواد در کشور کشور در یک روستا دنبال یک دختر و پسر با تحصیلات ابتدایی بودیم که کار بسیار سختی بود.
البته این مشکل در بسیاری از روستاها وجود داشت، اما در روستاهایی که اهل سنت بودند این مسئله جدیتر میشد، چون آنها مخالف تحصیل فرزندان خود به ویژه فرزندان دختر بودند و ما چارهای نداشتیم جز آنکه اول مولویها را راضی کنیم و آنها با مردم صحبت کنند و بعد تازه مدرسهای برای آموزش آنها نداشتیم بر این اساس خودمان در وزارت بهداری ساختمانی را به منظور آموزش در اختیار قرار دادیم تا به دختران و پسران به شکل مجزا آموزش داده شود و فقط معلم را از آموزش و پرورش گرفتیم.
**گفتگوی تلویزیونی من درخصوص مواهب واکسن صبح روز بعد کشور را با بحران کمبود واکسن مواجه کرد
مرحله بعد از آموزش افراد ایجاد فرهنگ و آموزش بین مردم بود البته مردم انصافا آموزش پذیر بودند و در همان سالها وقتی من از تلویزیون به عنوان معاون وزارت بهداری در خصوص مواهب واکسن زدن و مضرات ترک آن به مردم توضیح دادم فردای آن روز مراکز بهداشتی مملو از مردمی شد که برای دریافت واکسن به این مرکز مراجعه کردند و این در حالی بود که ما با کمبود واکسن مواجه شدیم.
*تحصیلکردگان کشورهای اروپایی و آمریکا تزریق واکسن سِل را برای مردم لازم نمیدانستند تا قبل از آن واکسن سل در کشور ما تزریق نمیشد و من باید علاوه بر مردم، اساتید و پزشکان را نیز قانع میکردم که با وجود شیوع و گسترش سل باید بچهها واکسن بزنند و علت مخالفت اساتید این بود که در کشورهای مترقی و صنعتی مثل انگلیس و آمریکا واکسن سل تزریق نمیشد و اساتید ما هم، چون تحصیلکردگان همین کشورها بودند زیر بار پذیرش این واکسن نمیرفتند، چون در کتابها این واکسن برای مردم کشورهای صنعتی لازم دیده نشده بود.
اما به هر حال وضع ما فرق داشت و همه روزه منژیت سلی کشتار زیادی در بین کودکان و بزرگسالان میکرد. مرحله بعد از راضی شدن نخبگان و اساتید رضایت مردم بود و بعد تازه باید وزارت جهاد به ما این اجازه را میداد که در انستیتو حصارک واکسن سازی راه بیندازیم، سردخانه و ماشین بخریم و از سوی دیگر نیروی آموزش دیده چندانی در این حوزه نداشتیم لذا خیلی کار سادهای نبود، اما به فضل الهی انجام شد و ما به سرعت واکسن سازی را در کشور بهبود بخشیدیم.
**با گسترش فرهنگ استفاده از شیرمادر واردات شیرخشک به یک دهم کاهش یافت
دانشجو: در دهه ۶۰ چه اقداماتی برای بهبود کیفیت بهداشت به ویژه در حوزه استفاده از شیر مادر انجام دادید؟
مرندی: در آن زمان آب آشامیدنی سالم به ویژه در روستاها وجود نداشت و وزارت بهداری مسئولیت لوله کشی آب آشامیدنی را به عهده گرفت افراد آموزش دیده کلر آب را اندازه میگرفتند و آب آشامیدنی سالم در اختیار مردم روستا و شهرهای کوچک قرار میدادند این اقدام کاهش چشمگیری در ایجاد بیماریهای اسهالی داشت به موازات این، اقدامات آموزشی هم برای تغذیه با شیر مادرارائه دادیم که در آن زمان کلا فراموش شده بود و همه عملا از شیرخشک استفاده میکردند و همین آموزشها باعث شد هزینه بیش از ۱۰۰ میلیون دلار برای شیرخشک به شدت کاهش یابد و در سال بعد این مبلغ به حدود ۱۰ الی ۱۱ میلیون دلار برسد.
همین گسترش واکسیناسیون، استفاده از شیر مادر و بهداشتی شدن آب آشامیدنی باعث شد که شاخصهای بهداشت کشور در آمار جهانی به سرعت بهبود یابد به طوری که در ظرف یکی دو سال مرگ و میر مادران از مرز ۲۰۰ نفر به ۹۰ نفر رسید و مرگ و میر کودکان زیر ۵ سال از ۱۸۷ نفر به ۵۱ نفر رسید اعدادی که خود نمایندگان مجلس نیز برایشان قابل باور نبود وقتی سازمان بهداشت جهانی آن را تایید و منتشر کرد پذیرفتند.
البته هنوز راه برای پیشرفت داریم و اگر قدری بیشتر به بهداشت اهمیت میدادیم شرایط بهتری داشتیم، اما متاسفانه اولویت خدمات بهداشتی در نظرها کند شد.